بریده‌هایی از کتاب شهریار در وال‌استریت

ویلیام اکهارت می‌گوید: «حرکات بازار تصادفی نیستند، می‌توان آن‌ها را شکست داد.» حرف بدی نیست، اما راستش من با نیمهٔ دوم حرف او بیش‌تر موافقم؛ چون شکست‌دادنِ بازار به تصادفی‌بودنش ربطی ندارد. این مدیریت سرمایه است که تعیین می‌کند در نبرد گلادیاتوری میان معامله‌گر و بازار کدام‌یک پیروزمندانه از زمین بیرون می‌رود.

حقیقت این است که ضررنکردن از سودکردن مهم‌تر است. پس با روش‌های انتحاری خودتان را در موقعیتی اسیر نکنید که کنترلی روی آن ندارید.

سعی کنید سیستم معاملاتی‌تان را ترکیبی از الگوهای بازگشتی و ادامه‌دهنده قرار دهید.

همیشه آمادهٔ دریافت و جایگزینیِ داده‌ها باشید. تعصب روی ایده‌هایی که گاهی حتی مبدأ و منشأ آن‌ها مشخص نیست، راه شما را به‌سمت شکست هموار می‌کند. با بی‌اعتنایی به باورهای بی‌دلیل، از سر راه خود بلند شوید. شما بزرگ‌ترین مانع میان خود و سودهای بزرگ هستید.

سهام خوب و بد وجود ندارد، معاملات خوب و بد وجود دارد؛

فکر می‌کنم دو دسته معامله‌گر بیش‌تر در این دنیا وجود ندارند؛ یک دسته آن‌هایی‌اند که معتقدند مدیریت سرمایه در این تجارت همه‌چیز است و دستهٔ دوم کسانی‌اند که هنوز دراین‌باره متقاعد نشده‌اند. تمرکز خود را از معاملات بردارید و درعوض با تقسیم سرمایه میان معاملاتِ مختلف احتمال بقای خود را بالا ببرید. اگر برای بدترین احتمالات آماده نباشید، رسیدن به بهترین احتمالات خیال‌بافانه است.

چیزی که معامله‌گرِ خوب را از بد جدا می‌کند، قوانین خوب و بد یا درک رفتار بازار نیست، آمادگیِ بهنگام برای مواجهه با رفتارهای مختلفِ قیمت‌هاست.

به جایی نمی‌رسید اگر ندانید می‌خواستید به کجا بروید. خواسته‌های شما و بازار یکی نیستند. بازار کاری می‌کند که می‌تواند؛ شما هم کاری بکنید که از پسش برمی‌آیید. اگر روی قیمت‌ها کنترل ندارید، روی خودتان که دارید. زمان شروع معامله با خودتان قرار بگذارید که در چه نقطه یا نقاطی می‌خواهید از بازار خارج شوید؛ آن‌وقت، به‌جای التماس به بازار، می‌توانید زیرکانه آن را زیرنظر بگیرید. درهرحال قیمت‌ها یا به نقطهٔ مطلوب‌تان خواهند رسید یا نه، ولی با تعیین قبلیِ نقطهٔ خروج دست‌کم می‌توانید از فشار کُشندهٔ ذهنی خود خلاص شوید.

اگر سیستمی دارید که از پس چند دورهٔ مختلف برآمده و روی سهام متعدد آزمایش شده است، بازهم همیشه با یک چشمِ باز بخوابید. بازار گاهی رفتارهایی می‌کند که انگار می‌خواهد برتری خودش را به شما ثابت کند. همیشه منتظر تغییر رفتار قیمت‌ها و ازدست‌دادن کاربرد الگوها باشید.

تمام حجم معاملاتی را در یک موقعیت وارد کنید؛ می‌توانید آن‌را به سه یا چهار قسمت مساوی یا غیرمساوی تقسیم کنید و برای هریک هدف قیمتی مجزایی در نظر بگیرید. این کار درست مانند شکارچی‌ای است که چند سگ را به‌دنبال چند طعمه می‌فرستد. خصوصاً برای کسانی که از روش‌های روزانه و هفتگی و ماهانه استفاده می‌کنند، این کار ازنظر ذهنی فوق‌العاده است. توزیع خطر منطقی میان پوزیشن‌های مختلف می‌تواند یک‌تنه به ترس‌ها و طمع‌های شما، به‌عنوان دو عامل انسانیِ اثرگذار بر بازار، پاسخ بدهد.

سؤال شما نباید این باشد که هنگام معاملات سودده در کدام نقطه باید از بازار خارج شد؛ حتی این سؤال هم که اساساً باید از معاملهٔ در سود خارج شد یا تا انتها با آن همراهی کرد، ممکن است غلط باشد؛ سؤال را از «کجا» و «کِی» بردارید و روی «چقدر» بگذارید. در هر نقطه‌ای که از بازار خارج شوید، همیشه امکان ادامه‌دادن قیمت در جهت قبلی وجود دارد؛ در صورت همراهی با سود هم همیشه امکان بازگشتن قیمت و ازدست‌دادن سودهای به‌دست‌آمده هست؛ درنتیجه هر نقطه‌ای می‌تواند درست‌ترین و درعین‌حال اشتباه‌ترین جا برای بیرون‌آمدن از خریدی باشد که در سود نشسته است. روش چندارزشی فازی، به‌جای «یا این‌جا یا آن‌جا»، الگوی «هم این‌جا، هم آن‌جا» را پیشنهاد می‌کند.

روش‌های زیادی برای نحوهٔ شروع و پایان معاملات وجود دارد. هرکسی، به‌تناسب روحیات و تواناییِ مالی و روانیِ خود، نوعی از آن‌ها را به خدمت می‌گیرد. اگر از من بپرسید بهترین‌شان کدام است، حرفی برای زدن ندارم، اما بدترین‌شان حتماً روش همراهی با ضرر و استفاده از روش پلکانی در بستن معاملات زیان‌ده است. در بازار از این روش با عنوان روش مارتینگلی و آنتی‌مارتینگلی یاد می‌کنند.

معاملات وجود دارد. هرکسی، به‌تناسب روحیات و تواناییِ مالی و روانیِ خود، نوعی از آن‌ها را به خدمت می‌گیرد. اگر از من بپرسید بهترین‌شان کدام است، حرفی برای زدن ندارم، اما بدترین‌شان حتماً روش همراهی با ضرر و استفاده از روش پلکانی در بستن معاملات زیان‌ده است. در بازار از این روش با عنوان روش مارتینگلی و آنتی‌مارتینگلی یاد می‌کنند.

برای معامله‌گران راحت‌تر است که با فرافکنی از زیر بار مسئولیت‌های خود شانه خالی کنند و علل زیان‌ها را جایی به‌جز در درون خود جست‌وجو کنند ـ‌البته آن‌ها همیشه سودها را حاصل کف باکفایت خود می‌دانند!

شرطی مهم برای پایبندی به اصول این است که باید معاملات را تکرار کنید، نه تصمیم‌ها را. یک بار تصمیمی بگیرید و برای همیشه به آن عمل کنید. شما مجاز نیستید برای هر معامله تصمیم جدایی بگیرید. این کار ممکن است دایرهٔ امکانات‌تان را محدود کند، اما درعوض، بخش بزرگی از انرژی شما را برای باقی‌ماندن در این حرفه ذخیره می‌کند.

اگر پیش از نشستن پای نمودارها ندانید مشخصاً چه طرح و نقشه‌ای دارید، خیلی زود و خیلی زیاد به دردسر می‌افتید.

فقط روشی را انتخاب کنید، به آن پایبند بمانید و متوجه این نکته باشید که روش شما بهترین است، اما فقط برای خودتان؛ هر تلاشی برای دلیل‌تراشی برای خود و دیگران به شکست می‌انجامد.

مسئله ارائهٔ ایده‌های غلط یا درست نیست؛ موضوع بر سر رسیدن به بیش‌ترین ایده‌ها و انتخابِ بهترین‌هاست.

نیکولو در شهریار می‌نویسد: «روشن‌بین ترجیح می‌دهد با نیروهای خودی در جنگ مغلوب شود تا این‌که با تکیه بر نیروی دیگران فاتح میدان باشد؛ چون فتحی که به‌دست دیگران محقق شود پیروزیِ واقعی نیست.»

هیچ‌کس بیش‌تر از خودتان برای شما دل نمی‌سوزاند و البته هیچ‌کس هم به‌اندازهٔ شما از قابلیت‌های‌تان خبر ندارد. نه از حرف کسانی که به بی‌لیاقتی متهم‌تان می‌کنند ناامید شوید، نه چندان به حرف کسانی اعتنا کنید که به شما اطمینان می‌دهند از پس این کار برمی‌آیید.