بریدههایی از کتاب رؤیاهای فلسفی یک روانکاو: کتابی درباره روانکاوی قهرمان درون
۳٫۹
(۱۳۲)
فرار از ناامیدی و تلاش افسار گسیخته برای نگه داشتن امیدهای واهی است که بشریت را به زانو در خواهد آورد.
سایه خیال
صحبت من در موردِ ستیز با جهان و مردم جهان هم نیست، بلکه با تو است و خودم. هر روزِ تو و من آبستن ستیز و جنگ است و تو باید بدانی که با این خرده جنگها چگونه برخورد کنی.
سایه خیال
آن چه رابطه تو با دیگران را سرشار میکند و از آن نهر دوستی آبی خنک و خوش نصیب میشود، امیدهای تو است که در وجود دوستت تبلور مییابد و تو نیک میبینی که او در کنار تو برای آرمانی والاتر چه شادمان و خندان خواهد بود.
s.ahmad Mousavi
«اگر خویشتن را نپایی، کسی را هم پاس نخواهی داشت.»
zahra
«هراسها مانند ستارگان اند» ؛ در صبحگاه هم وجود دارند فقط خورشید آگاهی اجازه رؤیت آنها را نمیدهد و شب با خاموش شدن این نور، میتوانیم هراسهایمان را روشن و در بالای سرمان ببینیم.
Z.a.h.r.a
آن چه از تو ظاهر میشود باید برای خودت پیام آوری باشد که تو و تنها خودت در سالخوردگی به آن نگاهی بیاندازی و نفَسی بکشی و بگویی «این همان است که میباید بود.» تمام امیدت باید همین باشد.
به یاد بیاور آن پاسخ درخشان به این سوال را که چه چیز را در دوستت، دوست میداری؟ «امیدهایم را» .
رابطه درست آن رابطهای ست که تو و دوستت یکدیگر را در پروراندن امیدهای خود یاری کنید و تو باید سرزمین حاصلخیزی برای بذر امیدهای خود در وجود دوستت بیابی و بنگری که چه لذت بخش است: روییدن و قد کشیدن و تبلور یافتن دوستت در کنار تو و تحقق یافتن او در کنار بالیدن تو.
Maria
سخن گفتن از ممنوعیتها نباید تو را چنان مشغول خود کند که چرایی ممنوعیتها را فراموش کنی و محدودیتهای نیک را به ممنوعیتهای زهرآگین بدل کنی. تو باید خود را از این زهر و قهرمانت را از این لجاجت خوب بپایی.
Maria
تو در عین حال که نباید از آن بزدلانی باشی که هرگز بازی نمیکنند، اما یادت باشد: نباید نهر زیبایی دوستی را به رودی خروشان و سِیلی بنیان کَن تبدیل کنی.
Maria
تو باید تندیس قهرمانت را بسازی و در میان میدان سترگترین شهر وجودت جای دهی. این نیکترین چیستی انسان است.
Maria
ما بدون چیزی که به آن چسبیدهایم وجود داریم.
Maria
تو را جنگها و ستیزهایی در پیش است که باید یکه سوار و سپهسالار آن جنگها باشی، ستیزی ارزش شمشیر کشیدن دارد که برای قهرمان درونت و شرارتش و شرافتش و آرزوهای سترگش باشد. پس برای هر ستیز سخیف و بی چیزی شمشیرت را آلوده مکن؛ بگذار شمشیرت در غلاف بماند حتی اگر بسیاران تو را بزدل و منزوی بنامند.
Maria
به قول تامسهاردی «اگر راهی برای رسیدن به روشنایی باشد، حتما از تیرگی میگذرد.»
SaNaZ
ما باید بتوانیم کتابهایی را بخوانیم که جنین ذهنی ما را به خوبی تغذیه کنند و کمک کنند تا ایدههای ذهنی ما پرورش یابند و این مستلزم آن است که به ازاء هر ساعت مطالعه، چندین ساعت اندیشه و خلوت کنیم تا مبادا ذهنمان، تالار گفتمان افکار دیگران شود و نتواند هیچ فکری از برای خود داشته باشد و اندیشهای نو و از آنِ خود بیافریند.
mariaa
وقتی به بازار وارد میشوی تمام معانی زیر و رو میشوند. به یک باره خود را در دریایی از بدترین آبهای جهان مییابی. آن جا دور تا دورتان صحبت از نرخ بازار است و همگان در سر سودای پیشرفت در ثروت را دارند. به یکباره خود را مغلوب شده و آرزوهای درخشان خردمندانه قهرمان درونت را بی ربط به جهان و انسانها میبینی.
MohamadTaghi Saneifar
فرار از ناامیدی و تلاش افسار گسیخته برای نگه داشتن امیدهای واهی است که بشریت را به زانو در خواهد آورد
MohamadTaghi Saneifar
آنچه میخوری همان مشخص میکند که دل آشوبهات چگونه خواهد بود: آنکه خوراکش پول و زنان زیباست، چه بد دل آشوبهای انتظارش را میکشد! این را خوب دریافتهام که هر که را ذائقهایست و هر ذائقهای را دل آشوبهای
MohamadTaghi Saneifar
رابطه درست آن رابطهای ست که تو و دوستت یکدیگر را در پروراندن امیدهای خود یاری کنید و تو باید سرزمین حاصلخیزی برای بذر امیدهای خود در وجود دوستت بیابی و بنگری که چه لذت بخش است: روییدن و قد کشیدن و تبلور یافتن دوستت در کنار تو و تحقق یافتن او در کنار بالیدن تو. این چیزی فراتر از احساس نیاز و تصاحب و حل شدن در دیگری است. چیزی که تجربهاش تو را از انزوا میرهاند ولی فردیت و خویشتن خویش ات را سلاخی نمیکند.
hossein76
آنان که در زمین نمیتوانند انسانِ درون خود را تاب بیاورند، ناچار به آسمانها میاندیشند.
Ahmad
به یاد بیاور که بدترین انسانها کسانی اند که دیگری را شرمنده و خجالت زده میکنند و بدترین کار خجالت زده کردن دوستان است. بسیاران نیک فرا گرفتهاند که چگونه دیگری را شرمسار کنند، زیرا خود از درون بسیار گزیده شدهاند و این است که تعامل با ایشان جان را فاسد میکند و گستاخی را از بین میبرد.
A
بزرگترین منشأ ناخرسندی تو این است که از ابتدا از ناامیدی هراسیدهای و به هر وسیله ممکن از آن گریختهای. حال آنکه جانهای بزرگی را در تاریخ میشناسم که شجاعانه در یأس خود غوطه ور شدهاند و ستارههای تابناکی از ذهن خلّاقشان زاده شده است. ویژگی بارز این افراد تاب آوردن رویههای تیره هستی و اندیشیدن به آن، به جای انکار و گریختن است. به قول تامسهاردی «اگر راهی برای رسیدن به روشنایی باشد، حتما از تیرگی میگذرد.»
کاربر ۲۰۸۲۱۴۶
حجم
۷۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۷۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰۵۰%
تومان