بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یواشکی | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب یواشکی اثر عاطفه منجزی

بریده‌هایی از کتاب یواشکی

نویسنده:عاطفه منجزی
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۳.۲از ۱۴۵ رأی
۳٫۲
(۱۴۵)
من را خدایی آفریده بود که کسی نیافریده بودش، پس چرا به اوضاع و احوال مخلوقات سرکشی که خود آفریده بود، دیربه‌دیر سرکشی می‌کرد؟!
najmeh_ri
همین که مرد باشی، در هر پنج‌قاره معافیت از منعیات خواهی داشت!
,𝖦𝗂𝗎
روزگارت بر مراد روزهایت شاد شاد قلبت از هر غصه دور بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ عمر شیرینت بلند سرنوشتت تابناک جسم و روحت، پاکِ پاک
zahratahmasian
راغب جلو آمد. ظرف دو سه سالهٔ اخیر، هیچ‌وقت تا این
کاربر ۵۰۷۳۴۴۲
هر که نمی‌دانست و بد قضاوتم می‌کرد، خود خدا که می‌دانست چه روزگار نحسی را پشت سر گذاشته‌ام!
najmeh_ri
حالا با دستی خالی و دلی لرزان باز دست به دامن خود همین خدا شده بودم، هنوز هم تنها پناهم بود!
najmeh_ri
عاصی بودم از توهمات روحی و ادعاهای پوشالی مردنماهای این روزگار که برخلاف جنسیتشان، ذره‌ای مردانگی در وجودشان نبود. اگر پای لذت و عیش و نوششان می‌افتاد، به خودِ خدا هم رکب می‌زدند، چه برسد به خلق خدا!
مری و راه های نرفته اش
اگر به حق و حقوق مردم ناخنک می‌زدم، یعنی دزدی!... وقتی که می‌دانستم دلش جایی گیر است و دل زنی گیر او، اگر دست از سرش برنمی‌داشتم، یعنی دله بودن و هرزگی! حتی اگر دله بودم یا هرزه، اگر باز هم دست رد به سینه‌ام می‌زد، یعنی ریزریز شدن غرور! بدتر از آن له شدن دلم!
najmeh
ما دوتا کنار هم، می‌توانستیم به درز دیوار هم بخندیم، چه برسد به دم‌قیچی‌های زندگی و آدم‌های تابه‌تایش!
zahratahmasian

حجم

۶۶۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۳۸ صفحه

حجم

۶۶۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۳۸ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد