این راه که میرویم، مسیر حکومت حضرت حجت است. باید هزارانهزار سیاهپوش این خاک را با پای پیاده بکوبند تا آمادهٔ قدوم سربازان آن حضرت شود. در خبر آمده که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت خواهند آمد و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد.
سقا
شیخ اشک میریخت و دست راستش را برای تأکید بهسوی مردم دراز میکرد و میگفت: «دامان حسین را رها نکنید. هزارهزار هم که عبادت کنید، باز هم به توسل به آقای شهیدمان محتاجید. مردم بدانید انسان یک شاکلهای دارد. ما اغلب شاکلهٔ خود را نمیشناسیم. کسی که بهدنبال جلب خیرات است، باید جنس و شاکلهاش عالی باشد؛ اما بدانید که برای عالی شدن جنستان باید بر حسین گریه کنید. هیچچیز مثل اشک این شاکله را درست نمیکند.»
سقا
فقر، فخر است؛ ولی تا وقتی انتخاب شود و اظهار نشود. وقتی که اظهار شود، هم فقر است و هم ضعف
احمد سالاری
غم شوکت دارد، مهابت دارد، هیجان میآفریند و حرارت میبخشد. هرکسی بهاندازهٔ ادراکش از حقیقت، غم دارد. آنها که غم را به افسردگی و غصه فرو میکاهند، غم نمیفهمند.
زُره✿
عادی شدن حاصل نبودن ناگهانیهاست
احمد سالاری
کسی که قله را ببیند، رنج صعود به آن را میپذیرد و بلکه در صعود رنجی نمیبیند و عجیب است که مردمان رنج ایستادن و ماندن را درک نمیکنند! ایستادن و ماندن، هراسانگیز است...
زُره✿
شریعت مبدأ است، نه مقصد. نشانی است تا راه گم نشود. درگاه ورود است و حفاظی است که اهل آن از آلودگیها کمتر آزار ببینند.
زُره✿
سالک و مسلک یکی است. هر کسی روندهٔ راه خود است و راه، همان نفس است. راه، بیرون از نفس تو نیست که آن را بیابی و بر آن راه بروی. تو در خودت راه خواهی رفت و من در خودم و هر کسی در نفس خود. سالک و مسلک متحد است. آن که تو را به راه حق میخواند، در حقیقت تو را به درونت میکشاند که «من عرف نفسه، فقد عرف ربّه» و ذکر و ورد، راهی است برای باز گرداندن تو به حقیقت خودت.
کاربر ۱۶۰۴۸۶۹
و چه شنیع است که ستایش یک شایستهٔ ستایش را به شماتتِ یک شایستهٔ ستایش دیگر بیامیزند.
احمد سالاری
در ستایش دیگران گاهی رذالتی نهفته است که به شمشیر تحقیرِ غیر بدل میشود و به اثبات فضل ستایشگر میانجامد
احمد سالاری