بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نخل و نارنج | صفحه ۱۲۱ | طاقچه
کتاب نخل و نارنج اثر وحید یامین‌پور

بریده‌هایی از کتاب نخل و نارنج

۴٫۶
(۱۲۳۹)
او چشم‌پُرکن نبود و هیچ‌گاه هم چنین نشد. چشم‌پرکن‌ها خود را به رخ می‌کشند و به چشم می‌آورند. چیزی بیش از آنچه هستند را به خود می‌افزایند؛ به لباسشان، به چهره‌شان، به راه رفتنشان، به حرف زدنشان. چشم‌پرکن‌ها به خودشان از چشم دیگران نگاه می‌کنند و آن‌گاه حظّ می‌برند و احساس رضایت می‌کنند. آن‌ها چیزی را از درون می‌کاهند و به بیرون می‌افزایند. غنای نفس ندارند؛ تهی هستند و فربهی می‌نمایند. مثل خانه‌ای که پای‌بستش بر شن روان است و در شرف ویرانی، ولی صاحبش بر نقش ایوان می‌افزاید.
kami M
سال‌ها پیش وقت رفتن به عتبات از سیدصدرالدین ذکری خواستم که نوری به قلبم بتابد. گفت همین‌که پی درس می‌روی، عبادت است و نور می‌آورد.
H.H.

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

صفحه قبل۱
...
۱۲۰
۱۲۱
صفحه بعد