آنچه آدمی آن را «خوشبختی» مینامد - البته اگر بهراستی وجود داشته باشد - چیزی غیر از این برق است: «خوشبختی، بهعقیدهٔ من دو معنا دارد: قرار داشتنِ فرد درست در جایی که او واقعاً به آنجا تعلق دارد (اما کدام کارمند چنین حرفی را در موردِ خود میزند؟) و حالتِ دوم و بهتر، صورت دادنِ بیدغدغهٔ اعمالِ روزانه است، طوریکه آدم سیر خوابیده باشد و یکی از لنگههای پوتینِ نو پایش را نزند. اگر برای کسی این هفتصدوبیست دقیقهٔ یک روزِ بیستوچهار ساعتی، بدون دغدغه و عصبانیت سپری شود، میشود گفت که روزِ خوشبختی داشته است.»
نسیم رحیمی
اگر همهٔ امور تصادفی در زندگی مهم تلقی بشوند، زندگی ارزشِ ادامه دادن نخواهد داشت. همهٔ خوبیها و مواهب ورای این امور است. بیاموز که از این چیزها شادمان شوی.
نسیم رحیمی
درحقیقت، آدمی آنچه را میجوید، مییابد.
نسیم رحیمی
برخی چیزها که بویِ همدلی و محبت دارند، فقط نوعی فضولی هستند
نسیم رحیمی
جایی که عشق هست، باید عشقِ متقابل هم باشد.
نسیم رحیمی
هرچند بیرون پاییز است، من بهار را در تو میبینم.
فاطمه
«افی، فقط سعی کن دوباره خوب و سالم شوی، کاملاً سالم. بعد خوشبختی خودش از راه میرسد، ولی نه آن خوشبختیِ گذشته، بلکه نوعِ تازهاش. شکرِ خدا خوشبختیهای گوناگونی وجود دارند. خودت میبینی که ما یک نوعش را برای تو فراهم میکنیم.»
نسیم رحیمی
هرآنچه باید برایمان شادی بیاورد، به زمان و اوضاع ما بستگی دارد. آنچه امروز خوشحالمان میکند، فردا برایمان بیارزش است.
نسیم رحیمی
انتقام، عملِ زیبایی نیست، اما انسانی است و حقوق و قانونی انسانی دارد
نسیم رحیمی
«گناه، هرگاه واقعاً اساسی باشد، به مکان و ساعتش بستگی ندارد و چیزی نیست که بشود امروز و فردایش کرد. گناه کیفر دارد. معقول همین است. مرورِ زمان امری نیمهمعقول و از آثارِ ضعف است و خیلی رسمی است.»
نسیم رحیمی