دوراندیشی بسیار، نگرانیهای بسیار بهدنبال دارد.
علی دائمی
اگر شما را از دست بدهم خواهم مرد؛ اما انتظار کشیدن بسیار نیز مرا خواهد کشت.
علی دائمی
نمیدانم این چه قدرت ناحقی است که جنایتکاران را آسوده رها میکند و در پی عذاب بیگناهان میآید.
shakiba
شما از من طلب عشق میکنید و من توان پاسخ به آن را ندارم، چرا که عشق یکجانبه، تنها خواهان اطاعت محض است.
علی دائمی
اعتراف کنید بانو، نمیتوان آتش عشق را در جان خود پنهان کرد. صدا، سکوت، چشمها، همه در کار فاش کردناند؛ و آتشهای بد پوشاندهشده بیشتر شعلهور میشوند.
علی دائمی
درست است که تئاتر هنر مقدسی نیست، اما بیشک هنر پاک و معصومانهای است.
علی دائمی
آیا حتی برای لحظهای هم دیدم که او آشفتهحال باشد یا اندکی با من همدردی کند؟ آیا هیچ توانستم نالهای دلسوزانه از دهانش بیرون کشم؟ خموش در برابر نالههایم، آرام در برابر هشدارهایم، انگار که هرگز در اشکهایم شریک نبوده. و من هنوز بر او دل میسوزانم! هنوز قلبم، قلب سسترأیم بر او عاشق است.
shakiba
نمیتوان آتش عشق را در جان خود پنهان کرد. صدا، سکوت، چشمها، همه در کار فاش کردناند؛ و آتشهای بد پوشاندهشده بیشتر شعلهور میشوند.
shakiba