بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شلتاق؛ مجموعه غزل | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شلتاق؛ مجموعه غزل

بریده‌هایی از کتاب شلتاق؛ مجموعه غزل

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۶از ۲۱ رأی
۳٫۶
(۲۱)
چه رفته است که من با هزار برگ برنده دودل نشسته‌ام و جرئت قمار ندارم
|ݐ.الف
من بودم و با همین کفر تا پای جان ایستادن او بود و با ذکر ایمان سوگند قرآن شکستن
|ݐ.الف
بر آن سری که بیایی ولی یقین دارم کلاه هیچ فریبی به این گشادی نیست
|ݐ.الف
پیمبری که به شوق رسالتی ابدی درون غار فنا گشت و انتخاب نشد
A.mIr.1999
فریب خورده‌ای دل که در دلت دل نیست که آن‌چه در نظرت ایستاده ساحل نیست دوباره در دل دریا سراب می‌بینی به غیر موج و خطر هیچ در مقابل نیست هنوز اول راهی به سوی من برگرد که راه برگشت از آخرین مراحل نیست چه‌قدر گفتمت از عقل دل نکن نگفتی هر آن‌که در سفر عشق نیست عاقل نیست به گریه دادمت از پیچ‌وخم حذر گفتی سفر برای منِ صاف‌وساده مشکل نیست به سوی موج بلا می‌روی و می‌دانم کسی چنین که تویی دوست‌دار قاتل نیست
BaranRezaei
نه نگاه هیز دارم نه جسارت جوانی که لبی بخواهم از تو به زبان بی‌زبانی نه جسارتی که یک روز بپرسم از تو نامی نه شجاعتی که یک شب بدهم به تو نشانی عطش زمینی‌ام را تب بوسه‌چینی‌ام را به چه حیله‌ای بگویم به دو چشم آسمانی به تبسمی لبم را به تو دادم و ندیدی چه کنم؟ نگفته بودم سخنی به این عیانی به سرم زده برایت غزلی بگویم اما دودلم که می‌گذاری به حساب مهربانی
علیرضا
این روزها که می‌گذرد مطلقاً بدم حال جهان زیاد مهم نیست من بدم گه‌گاه تن که به شود از درد روح بد گاهی که روح به شود از درد تن بدم دردم به جسم نیست که با مرگ به شود هم با بدن بدم من و هم بی‌بدن بدم چون کودکان بی‌کس در روز مدرسه مثل زنان بیوه در روز زن بدم حافظ همین که رفت به شیراز خوب شد بیچاره من که در همه‌جای وطن بدم حال من خراب شبیه هوای شهر گاهی کمی خوش است ولی اکثراً بدم
علیرضا
دل بی‌دست‌وپای من بنشین فتح این شهر در توان تو نیست سهم تو از جهان همین خانه‌ست گرچه این خانه هم از آن تو نیست دل من نیمهٔ پُری داری بدتر از نیم خالی لیوان هر چه رنج است در جهانِ تو هست هر چه شادی‌ست در جهان تو نیست سینه‌به‌سینه سوختی اما دیده بر دیده دوختی اما هستی‌ات را فروختی اما هیچ جز هیچ در دکان تو نیست سال‌ها دست‌وپا زدی اما از کجا تا کجا زدی اما یک وجب از زمین از آن تو نیست آسمان سهم کودکان تو نیست ای در این روزهای قطعاً بد احتمال غم تو صد درصد حیف این ماه‌های بی‌مقصد فصل پایان داستان تو نیست
علیرضا
کدام نقش می‌ارزد؟ به درد بودن و دیدن کدام گنج قدیمی به رنج نقشه کشیدن...؟ کدام عطر می‌ارزد به دنگ‌وفنگ تنفس کدام طعم می‌ارزد به چندوچون چشیدن؟
Mahtab
سلام ای که شکستی بلور جان مرا زدی به خونِ جگر لقمه‌لقمه نان مرا سلام ای که سپردی به جرم خیره‌سری زمانه تخته کند دکهٔ دهان مرا به دست چرخ‌فلک پتک آهنی دادی که تکه‌تکه کند مغز استخوان مرا مرا به آتش سیگار رهنمون گشتی که دود محو کند سرخی زبان مرا به مرغ هم‌قفسم وعدهٔ جنان دادی که تنگ‌تر بکند حیطهٔ جهان مرا به نام عشق مرا از خودم بریدی و بعد گره به سنگ زدی قلب مهربان مرا چه بود نیتت از خلقتم که این‌همه سال به سنگ‌ها زده‌ای چشمهٔ روان مرا بیا و تمام کن این قهر را و از سر مهر به احترام سلامم بگیر جان مرا
N
گوش کن در نظر آن‌که فریبت داده‌ست هر که دیوانهٔ دنیا نشود عاقل نیست پشت کردن به کر و فرّ شما غفلت نیست غافل آن است که از کار جهان غافل نیست
زن
به سودای نسیمی آمدم از چنگ توفان سر درآوردم که من در نقطهٔ آغاز خود از خط پایان سر درآوردم
mobina
زندگی شبیه جاده نیست خط عابرپیاده نیست کوچه‌ای پُر از چم‌وخم است یک مسیر صاف‌وساده نیست
mobina
نگرد نیست! که پیش از تو هر که جست نبود که عشق حادثه‌ای جز تب نخست نبود برای ما که پَر و بال کوچکی داریم شکستن قفس از ابتدا درست نبود من و تو زود شکستیم و دیر فهمیدیم که آسمان گذر بال‌های سست نبود
mobina
او که قرار بود فلک را نیز با دست روی خاک فرود آرد کز کرده کنج خانه‌ای و اکنون دستش نمی‌رسد به دهان حتا او که قرار بود رجزخوان فتح هزارخوان جهان باشد عمری دریده است گلویش را اما نگشته مرثیه خوان حتا او که برای سبز شدن در باغ امیدوار باغ بهاری بود از ریشه خشک گشته و دیگر نیست در انتظار باد خزان حتا
mobina

حجم

۳۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۹ صفحه

حجم

۳۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۹ صفحه

قیمت:
۲۰,۵۰۰
۱۰,۲۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد