در اسلام دستورالعملی وجود داشت (به نام توبه) که هم بخشایشگرانه بود، هم مهربانانه و هم راهحلی برای (پاک شدن) گناهان ارائه میداد. (اسلام) مسیری بود برای یک زندگی موفقتر. اسلام میتوانست به من کمک کند تا غرایزم را کنترل کنم و مقداری انضباط و خویشکنترلی داشته باشم.
رعنا
در همین دوران، تلقینهای اینچنینی به اسامه را (که حالا سه سالش بود) هم شروع کرده بودم. با هم یک بازی سوال و جواب داشتیم:
-میخوای چی کاره بشی؟
-میخوام مجاهد بشم.
-که چی کار بکنی؟
-که کفار رو بکشم.
برای خودم استدلال میآوردم که وقتی بچههای غربی میتوانند در بازیهای کامپیوتری آدمهای دستار به سری که پوست تیره دارند را بکشند، من هم میتوانم انتقام را به پسرم یاد بدهم. باز هم نفرت.
رعنا
توبه، یک قدرت عظیم در دل خود دارد و به من کمک کرد تا این میانپردهٔ پرشهوتِ بیپروا را پشت سر بگذارم. (موقع برگشتن به سمت خانه) همانطور که در خیابانهای فرعی (و خلوت) لوتون قدم میزدم، این کلمات الله در قرآن را برای خودم زمزمه میکردم که میگوید: «وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّه».
رعنا
اغلبشان هم پسزمینهها (و سوابق) مشترکی داشتند: دوران کودکی سخت یا تحت خشونت، تحصیلات ناچیز، بدون اینکه چشماندازی (برای زندگی موفق) پیش رو داشته باشند، بیکار، مجرد و با خشمهایی فروخورده.
محمدجواد
سوال بزرگ روز این بود: مسلمانها کی و چطور باید در دفاع از دین خود وارد جهاد شوند؟
محمدجواد
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سعودیها به صورت بیحساب و کتاب پول خرج میکردند نسخهٔ «معتبر و اصیل» خودشان از اسلام را در مقابل چالشی که آیتالله خمینی ایجاد (و اسلامی که او مطرح کرده) بود، ترویج کنند.
محمدجواد