بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حفره | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب حفره

بریده‌هایی از کتاب حفره

نویسنده:جک گانتوس
انتشارات:نشر اطراف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۳۶ رأی
۴٫۴
(۳۶)
می‌دانستم که می‌خواهم کتاب بنویسم اما نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. فقط این را می‌دانستم که با نشستن توی لابی هتل و حشیش دود کردن به جایی نمی‌رسم، هر چقدر هم این کار باحال به نظر بیاید.
معصومه
دوست داشتم کتاب‌ها را سرمشق زندگی‌ام قرار بدهم، به همین خاطر نمی‌خواستم آن‌ها را بخوانم و بعد بگذارم‌شان روی قفسه و بگویم «آفرین، کتاب خوب». دوست داشتم کتاب‌ها تغییری در من به وجود بیاورند و می‌خواستم کتاب‌هایی بنویسم که دیگران را تغییر بدهند.
معصومه
چشم‌به‌راه یک تغییر بودم. دوست داشتم آن طرف‌تر از دبیرستان و کینگز کورت و مغازهٔ خواربارفروشی با آن راهروهای پر از قوطی سبزیجاتش را ببینم. تنم برای چیزهای جدید می‌خارید. دوست داشتم پوست بیندازم و رشد کنم. نمی‌توانستم این حسم را برای کسی تعریف کنم چون پر از شور و اشتیاق و نیاز هیجانی بودم، مثل هالک قبل از این‌که تغییر شکل بدهد.
معصومه
همین‌طور که تلوتلوخوران از خانه بیرون می‌رفتم، آقای بیکن آخرین اخطارهایش را هم با فریاد اعلام کرد «همین‌طوری ادامه بدی، هیچ گهی نمی‌شی!»
k1

حجم

۱۶۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

حجم

۱۶۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد