میدانم که مردهها تقصیری ندارند. او همانگونه که پیش از این با طنابها، موتور ماشینها و پردههای سیرک برخورد میکرد، با مردهها نیز رفتار میکند. آنچه سبب آزارش میشود، همین زندهها هستند؛
tasnim
کسانی که ما را دوست دارند، از آنها که از ما نفرت دارند خطرناکترند، زیرا انسان قادر نیست در مقابل آنها از خود مقاومتی نشان دهد
Parinaz
بخشیدن و هدیه کردن، زیباترین راه از دست دادن است.
Parinaz
بچهها میآیند تا حیوانات را تماشا کنند و این پیوند بدبختی و افتخار را که در تمام سیرکها موجود است، ببینند
ناسا
عذاب کشیدن را دوست ندارم؛ همانطور که هیچکس دوست ندارد، اما باید پذیرفت که آموزگار بسیار لایقی است!
Elhamtarang
رفت و آمد زیادی در گورستانها داشته باشم. علاقهام به ادبیات نیز از همانجا آغاز شد. سنگ قبرها همانند جلد کتابها مستطیلاند و اطلاعات مختصری را در خود انباشته کردهاند. گاه از جملات کوتاه و زیبایی تشکیل شدهاند که در کتابها نیز یافت میشوند، مانند این جملهٔ ادبی: «تقدیم به تو، تا ابدیت.
Elhamtarang
سکوت آن چیزی است که من به آن علاقهٔ بسیاری دارم؛ آخر سکوت هم مانند عشق است، همهٔ عمر تلاش میکنیم تا از این دو اجتناب کنیم، اما نه آن سکوت آزاردهندهٔ پدرم و نه آن سکوت خستهکنندهٔ خانهٔ سالمندان، بلکه سکوتی همچون سکوت علفزارها یا سکوتی که در تمام صفحات سفید و پاک نهفته است.
naime❄
بهتر است بدانی تمام رویدادهای واقعی زندگی ما، به طور مخفیانه غارت شده است. قدم زدن زیر نمنم باران، لذت بردن از صدای کفشی در خیابان، انتخاب یک عبارت از کتاب و قرار دادن آن روی قلبمان، میوه و قهوه خوردن کنار پنجره، و خیلی چیزهای دیگر...
naime❄
سرمستی عجیب و خارقالعادهای که در وجودم موج میزند و به من نشان میدهد که آنچه «من» خوانده میشود، تا چه حد کوچک و بیارزش و بیثبات است. گویی پیش از این عشق متولد نشده بودم؛ گویی با این عشق از یک دنیا به دنیایی دیگر رسیدهام؛ از یک نیستی به نیستی دیگر. نخستین نیستی، سهمگین و غمناک بود و دومی ناگهانی، روشن و پرنشاط؛ مانند آغاز یک قطعهٔ موسیقی... مانند لرزش انگشتان روی ساز و خلق آثار.
naime❄