تجربهٔ تحقیر شدن به همان اندازه فراموش ناشدنی است که تجربهٔ عشق...
Harmony
اگر بیش از حد به هم نزدیک شویم، میسوزیم و اگر بیش از حد از یکدیگر دور شویم، یخ میبندیم.
vafa
«مادربزرگ، پراهمیتترین چیزی که در زندگی وجود دارد چیست؟» پاسخی که به من داد را هیچگاه از یاد نبردهام:
«دخترم، تنها یک چیز پراهمیت است، آن هم شادی و نشاط توست، هیچگاه اجازه نده شادی و نشاطت را از تو بگیرند...»
shokoufeh
«دختر، هنوز برای ازدواج خیلی زود است. شاید من و پدرت با این ازدواج موافق باشیم، اما باید مراقب باشی، چون زندان هر چقدر هم راحت و زیبا باشد، باز هم زندان است. به خاطر چیزهای بیارزش وارد آن میشویم، اما برای خارج شدن از آن باید چیزهای باارزشی را از دست بدهیم.
shokoufeh
ازدواج برای یک زن، خود به منزلهٔ ناپدید شدن است...
❤ محمد حسین ❤
هنگامی که پدر از دستم عصبانی میشود، من فقط دختر مادرم هستم و تنها مسئول این شیطنتها و تمام بدیهای روی زمین مادرم است و مادر در مقابل این همه توهین و سرزنش، فقط میخندد.
❤ محمد حسین ❤
به این نکته پی بردهام که ما انسانها یا بلافاصله از افرادی خوشمان میآید و یا هرگز از آنها خوشمان نمیآید
❤ محمد حسین ❤
به عقیدهٔ من بخشیدن و هدیه کردن، زیباترین راه از دست دادن است.
❤ محمد حسین ❤
کاملا آگاهم که در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۴۵ در لهستان چه حوادثی رخ داده است، آنها را در قصههای مادربزرگ شنیدهام. من به خوبی میدانم که بر سر یهودیان و کولیها چه آوردند و کاملا میدانم که این کار تنها از انسانها ساخته است؛ کاری که هیچ گرگ یا حیوان دیگری قادر به انجام آنها نیست.
❤ محمد حسین ❤
مادر تنها به عشق معتقد بود و هنگامی که انسان فقط به عشق اعتقاد داشته باشد، عادت به سحرخیزی ندارد و ترجیح میدهد زمان بیشتری را در بستر خود بماند، چون عشق را در همان جا درمییابد.
❤ محمد حسین ❤