بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دویی گربه‌ی کتابخانه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دویی گربه‌ی کتابخانه

بریده‌هایی از کتاب دویی گربه‌ی کتابخانه

ویراستار:سارا بحری
امتیاز:
۴.۰از ۳۵ رأی
۴٫۰
(۳۵)
دویی نه به‌خاطر انجام کاری خارق‌العاده؛ بلکه به‌خاطر خارق‌العاده بودن خودش خاص و منحصربه‌فرد بود. درست شبیه آن افراد ظاهراً معمولی که وقتی آن‌ها را بیشتر می‌شناختی، متوجه می‌شدی تفاوتی قابل‌توجه با دیگران دارند. این افراد کسانی هستند که هیچ‌گاه سر کار خود دیر حضور نمی‌یابند، هیچ‌گاه شکایتی ندارند و هرگز چیزی بیشتر از سهم خود نمی‌خواهند.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
می‌خواست نشان دهد ازطرف بخش اعظمی از رهبران جامعه حرف می‌زند که حتی به خود زحمت نمی‌دهند ذره‌ای از وقتشان را صرف کتاب و کتابخانه و گربه کنند. این چیزها مال دخترها بود.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
۱. کم کردن استرس تمام کسانی که به او توجه نشان می‌دهند. ۲. نشستن در آستانهٔ در ورودی و خوشامدگویی به افرادی که وارد کتابخانه می‌شوند. ۳. بررسی تمام جعبه‌هایی که وارد کتابخانه می‌شوند؛ برای سنجش میزان امنیت و راحتی آن‌ها. ۴. حضور در تمام جلسات برگزارشده در اتاق گردهمایی همانند یک مدیر رسمی کتابخانه. ۵. فراهم آوردن دل‌خوشی و نشاط برای کارکنان و بازدیدکنندگان. ۶. نشستن روی کیف یا ساک کتاب مراجعه‌کنندگان به‌هنگام مطالعهٔ آن‌ها یا سعی برای برداشتن برگه‌های موردنیاز از درون کیف. ۷. تبلیغات رایگان ملی و بین‌المللی برای کتابخانهٔ عمومی اسپنسر. (این بخش درمورد ثابت نشستن برای گرفتن عکس، لبخند زدن به دوربین و زیبا بودن هم صدق می‌کند.) ۸. فعالیت به‌عنوان فاخرترین گربهٔ دنیا به‌خاطر رد کردن انواع مواد خوراکی به‌جز گران‌قیمت‌هایش.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
داستان گربه‌ای را تعریف می‌کرد که شهری را تحت‌تأثیر خود قرار داده و در دنیا مشهور شده بود... و همهٔ این اتفاقات در صبحی سرد در ماه ژانویه، در یکی از شهرهای کوچک آیووا و از درون جعبهٔ تحویل کتاب یک کتابخانه شروع شده بود. و حالا بقیهٔ داستان رو می‌دونین...
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
کتاب‌ها از رادیو، تلویزیون، فیلم‌ها، مجله‌ها، روزنامه‌ها، برنامهٔ پانچ و جودی و تئاترهای شکسپیر جان سالم به در برده‌اند. آن‌ها بعد از جنگ جهانی دوم، جنگ صدساله، مرگ سیاه و سقوط امپراطوری روم سر پا مانده‌اند. حتی در دوران تاریکی، دورانی که تقریباً هیچ‌کس سواد نداشت و هر کتابی باید به‌صورت دست‌نویس تکثیر می‌شد هم کمر خم نکرده‌اند. اینترنت نیز قرار نیست آن‌ها را از پا دربیاورد. کتابخانه هم از پا درنمی‌آید.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
تنها یک نوجوان می‌تواند جایی زندگی کند که نتوان زمین را دید یا در کمد را بست، جایی که بشقاب‌ها و لیوان‌های کثیف برای هفته‌ها زیر کوهی از لباس‌های چرک دفن شده باشند.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
جودی وقت خود را بیشتر با دوستانش بیرون از خانه می‌گذراند و اگر در خانه بود به اتاق خود می‌رفت و در را می‌بست. در هفته بیشتروقت‌ها فقط موقع شام باهم روبه‌رو می‌شدیم. حتی آن موقع هم به‌زحمت حرفی برای گفتن داشتیم.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
خیابان‌های اسپنسر نیز کاملاً مستقیم و صاف بودند. چرا زندگی این‌طور نبود؟
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
به آن‌ها گفتم: «خیابون‌های تازه‌آسفالت‌شده خیلی قشنگ شده‌ن، اما روح شهرمون رو ارتقا نمی‌دن. نه مثل یک کتابخونهٔ گرم و دوستانه و صمیمی. برای روحیهٔ مردم خوب نیست کتابخونه‌ای داشته باشیم که مایهٔ افتخارمون باشه؟»
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
این همیشه یک خطر محسوب می‌شد. اگر پول بخواهی دیریازود کسی می‌گوید: «اصلاً کتابخونه پول برای چی می‌خواد؟ همین الان هم به اندازهٔ کافی کتاب دارین.»
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
پیام پشت این‌ها چه بود؟ ما یک شهر بودیم. ما باهم در این واقعه سهیم بودیم. کسی را مقصر نمی‌دانستیم. مشکل را حل می‌کردیم. در این حوالی، ما چنین روندی را ترقی می‌نامیم. اگر از هرکس در اسپنسر دربارهٔ شهر بپرسید، می‌گوید: «رو به ترقی‌ست.» این ورد زبان ماست. اگر بپرسید رو به ترقی چه معنایی دارد می‌گویند: «ما پارک داریم، داوطلب داریم، همیشه دنبال بهتر شدنیم.»
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
اسپنسر توانایی‌های خود را ثابت کرده بود. هیچ‌چیز به شهر یا به مردم شهر تقدیم نشده بود، هرچه داشتیم، خودمان به دست آورده بودیم.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
شهر به مردم خود تکیه می‌کند و مردم هم به شهر.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
هیچ اتفاق قابل‌توجهی رخ نداد؛ مثلاً کسی از دیگری معذرت خواهی نکرد یا مشکلات خود را با کسی درمیان نگذاشت، اما به‌محض ورود دویی از شدت تنش بین کارکنان کاسته شد. می‌خندیدیم، خوشحال‌تر بودیم، دویی ما را به هم نزدیک کرده بود.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
کتابدارها دربارهٔ این مسئله با کسی صحبت نمی‌کنند؛ چون ممکن است به آن افراد هم ایده‌های جدیدی برای خرابکاری بدهد
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
اسم من ویکی مایرون است، بیست‌وپنج سال در کتابخانه کار کرده‌ام و بیست سال آخر را مدیر کتابخانه بوده‌ام
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
این چیزی است که درمورد شمال‌غربی آیووا دوست دارم؛ همیشه در حال تغییر است.
ℝ𝕠𝕟𝕒𝕜
یکی از بدترین ویژگی‌های دوران ناخوشایند، تأثیری است که روی ذهن بر جای می‌گذارد. اوقات ناخوشایند انرژی‌تان را تحلیل می‌برد. افکارتان را اشغال می‌کند. همه‌چیز را در زندگی‌تان تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. خبر بد به اندازهٔ غذایی بد می‌تواند مسموم‌کننده باشد.
mobina
رفتار او به گونه‌ای بود که گویی با خود می‌گفت، چه کسی می‌تواند یک گربه را دوست نداشته باشد؟ یا ساده‌تر از آن، چه کسی می‌تواند مقابل من از خود مقاومت نشان دهد؟
Par.ya
جایت را پیدا کن. از آنچه داری شاد و راضی باش. با همه خوب رفتار کن. خوب زندگی کن. زندگی نه دربارهٔ چیزهای مادی که دربارهٔ عشق است و هرگز نمی‌شود عشق را پیش‌بینی کرد.
Aa

حجم

۲۸۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۸۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
۳۴,۶۵۰
۳۰%
تومان