بریدههایی از کتاب بانوی سربدار
۴٫۱
(۲۷)
دلا گدایی و رندی زپادشاهی به
دمی فراغت خاطر ز هر چه خواهی به
alireza atighehchi
تملّق و چاپلوسی تأثیر سحرآمیزی در بعضی اشخاص دارد، عقل و هوش از سر بندگان خدا میرباید، موم را به صورت سنگ خارا درمیآورد و از درویش افتاده حال و متواضع، یک شدّاد متفرعن و مغرور میسازد.
alireza atighehchi
در تمام مدّت صد ساله تسلّط مغولها همیشه مردم با نظر عداوت و دشمنی به آنها مینگریستند. فجایع و قتل و غارت مغولها را در خاطر زنده نگاه داشته و همواره در فکر انتقام بودند. این کینهتوزی و انتقامجویی در هیچ نقطه ایران به شدّت نیشابور نبود، زیرا نیشابوریها خاطرات هولناک و بس غمانگیزی از مغولها داشتند.
alireza atighehchi
بیار آنچه داری زمردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور
alireza atighehchi
رسم روزگار است که چون با کسی بر سر مهر آید وسایل پیشرفت او را فراهم میآورد. روزگار پس از سالها بیمهری در حقّ ماریه، اکنون با این زن محنت کشیده بر سر لطف آمده و هر روز لبخند شیرینتری به روی او میزند.
alireza atighehchi
در تاریخ مینویسند که در حمله چنگیز، روزی مغولی در بیابان به مردی رسید و چون سلاحی برای کشتن او نداشت امر کرد که مرد روی زمین دراز بکشد و تکان نخورد تا وی برود و سلاحی بیاورد. مغول عقب سلاح رفت و مرد زهره باخته حتّی به فکر فرار هم نیفتاد تا مغول برگشت و کار او را ساخت. اکنون ورق برگشته بود تا جایی که روزی زنی در باغ دورافتاده و خلوتی مغولی را دید که لای علف خشک پنهان شده است. زن که خود نه سلاح و نه یارای کشتن مغولها را داشت، دستور داد از جای خود نجنبد تا وی برود و مرد خود را خبر کند. زن رفت و مدّتی طول کشید تا با شوی خود برگشت. مغول همانطور بیحرکت منتظر مرگ بود تا به دست مرد کشته شد.
alireza atighehchi
فاخته بعد از سالها دوندگی و توطئهچینی که در جریان آن ناموسش را هم بر باد داد عاقبت تیرش به سنگ آمد و به آرزوی خود رسید، ولی فاخته زنی نبود که یأس و نومیدی به دل راه دهد و از هدفی که برای خود در زندگی معین کرده بود روگردان بشود و به اصطلاح بسوزد و بسازد.
alireza atighehchi
اگر آن مرد طمعکار هوسباز بو میبرد که سر و کارش با کسی خواهد بود که ظاهرش زیباتر از حوریان بهشتی و باطنی بدتر از عفریتههای جهنّمی دارد، قید مال و جمال را میزد و قدم در این راه نمینهاد ولی با قضا کارزار نمیتوان کرد.
alireza atighehchi
گل در بر و می در کف و معشوقه به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
alireza atighehchi
به روز نبرد آن یل ارجمند
به تیغ و سنان و بگرز و سمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست
alireza atighehchi
حجم
۴۴۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۴۴۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان