بریده‌هایی از کتاب ۴۸ قانون قدرت

قانون بیست و ششم: دست‌هایتان را پاک نگه‌دارید هرگز پوشش خود را کنار نزنید. نامرئی بمانید. در تمام شرایط، ظاهری مودب داشته باشید. درصورت نیاز از سپر بلایی استفاده کنید که خطاهای شما را بپوشاند.

قانون بیست و پنجم: خود را از نو بسازید هر وقت لازم شد، هویت‌تان را از نو بسازید. اگر از یک هویت خسته شدید، آزادید که هویتی دیگر بسازید. اگر از قدرت افتاده‌اید؛ هویت‌تان را تغییر دهید و دوباره آن را به‌دست آورید.

قانون نوزدهم: بدانید با که سروکار دارید؛ شخص دیگر را به اشتباه نرنجانید انسان‌ها با یکدیگر فرق دارند. عده‌ای گول‌زننده‌اند و شما با روش‌های کنترلی می‌توانید چهرهٔ واقعی‌شان را ببینید. تغییر استراتژی بسته به آنکه با چه‌کسی سروکار دارید، مسئله‌ای مهم است.

قانون هفدهم: دیگران را در وضعیت بلاتکلیفی قرار دهید: شرایط غیرمنتظره به‌وجود آورید اگر قابل‌پیش‌بینی باشید اجازه می‌دهید که دیگران شما را کنترل کنند. از آنجا که برای مردم شناخته‌شده می‌شوید، لذا از آن‌ها برتر نخواهید بود.‌ این بی‌ثباتی تعادل دیگران را برهم می‌زند. افراد تلاش خواهند کرد تا شما را بشناسند و برایشان قابل‌پیش‌بینی شوید، اما با این قانون قادر به این کار نخواهند شد.‌

قانون سیزدهم: وقتی درخواست کمک می‌کنید، منفعت‌رسانی به افراد را هدف قرار دهید، هرگز به حق‌شناسی و سخاوت‌شان اتکاء نکنید

زمان سرپیچی از قانون: در شرایطی که نیاز دارید "گزینهٔ پیشنهادی‌تان" پذیرفته شود؛ با نزدیک‌شدن ناگهانی به قلمرو رقیبان، آنها را در لاک دفاعی فرو برده و آن‌گاه راحت‌تر پیشنهاد شما را قبول می‌کنند.‌ اقدام عاقلانه آن است که دیگران را وادار ساخته تا برای مذاکره‌ها و دیدارها به قلمروتان یا قلمرو انتخابی‌تان بیایند. شما وقار خود را حفظ می‌کنید، درحالیکه آنها به دلیل ناآشنایی با محیط در وضعیت دفاعی قرار می‌گیرند.‌

قانون هفتم: دیگران را وادار کنید برایتان کار کنند؛ اما امتیازش را از آن خود کنید برای آنکه انرژی‌تان را ذخیره نمایید، از منابع انسانی استفاده کنید. با واگذاری کارها به دیگران، کارهای دیگری انجام دهید تا بزرگتر جلوه کنید. با این کار خود را باکفایت‌تر و قدرتمندتر نشان خواهید داد.

قانون سوم: مقاصدتان را پنهان کنید اهداف و خواسته‌هایتان را با دیگران در میان نگذارید. آنها احتمالا شروع به خرابکاری، ترساندن یا دخالت در برنامه‌هایتان خواهند کرد؛ اغلب به شکلی ناخودآگاه این کار را می‌کنند.

حقیقتاً صداقت ابزاری کُند است و به‌جای بریدن، خون‌آلود می‌کند.‌

بیسمارک (Bismarck) این بازی را به‌خوبی اجرا می‌کرد: او برای یک آزادی‌خواه، آزادی‌خواه بود و دربرابر یک جنگ‌طلب، جنگ‌طلب می‌شد. او به تصاحب درنمی‌آمد و کسی که تصاحب نشود، شکست هم نمی‌خورد.‌

امکان آنکه دشمن به شما کمک کند بیشتر از دوست است، زیرا دشمنان چیزهای بیشتری دارند که بخواهند به شما اثبات کنند.

قدرت نهایی در وادار کردن دیگران به انجام کار به گونه‌ای است که شما دوست دارید؛ می‌باشد.‌ هنگامی که بتوانید این کار را بدون اجبار و ناراحت‌کردن افراد انجام دهید و آنچه را خواسته‌اید با رضایت خاطر برآورده سازند، دیگر قدرت‌تان دست‌نیافتنی می‌شود. بهترین روش برای بدست آوردن این موقعیت، ایجاد وابستگی است.‌

هرگز بحث‌وجدل نکنید. نباید در اجتماعِ افراد دربارهٔ چیزی بحث کرد؛ تنها باید نتایج آنرا ارائه داد.‌

همه مطلعند که در اوج بحث، کلمات بی‌ارزشند و برای دفاع از دلایل‌مان هرچیزی می‌گوییم.‌ به خداوند متوسل می‌شویم و آمارهای تاییدنشده می‌آوریم.

تلاش برای متقاعدسازی دیگران راجع به درستی نظرتان، تنها مقاومت آنها را بیشتر کرده و در وضعیت قوی‌تری قرارشان می‌دهد؛ آن‌گونه که از خود در برابر ضربات محافظت می‌کنند. این مسئله موجب می‌شود آن‌ها به دنبال روش‌هایی برای آسیب‌رساندن به شما باشند، کاری کنید به جای ضربه‌زدن به شما، وادار به خودزنی شوند.

همه چیز از روی ظاهر قضاوت می‌شود و اگر شخصی با چشم دیده نشود، به فراموشی سپرده خواهد شد.‌ به یاد داشته باشید، یافتن روش‌هایی برای درخشیدن مهم است، زیرا به‌واسطهٔ آن‌ها پر اهمیت جلوه می‌کنید و احترام بیشتری به‌دست می‌آورید.‌

از آنجا که باید در اجتماع زندگی کنیم و به نظرات دیگران وابسته باشیم، بدون درنظرگرفتن شهرت، هیچ پیروزی هم به‌دست نخواهد آمد.‌ با بی‌توجهی به آن‌که چگونه تصور می‌شوید، به دیگران اجازه می‌دهید تا برایتان دراین‌باره تصمیم بگیرند. علاوه بر سرنوشت‌تان، شهرت‌تان را نیز باید در دست بگیرید.

احتمالاً رفتار صادقانهٔ شما دیگران را آزرده خواهد کرد.‌ بهتر است که کلمات خود را حساب‌شده به‌کار ببرید، مطلبی به آنها بگویید که خوشایندشان باشد تا آنکه حقایق خشن و تلخی را بر زبان بیاورید. مهم‌تر آنکه، با صحبت دربارهٔ اهداف‌تان، خود را برای آنها قابل پیش‌بینی و شناخته‌شده می‌کنید و دیگر امکان آن وجود ندارد که به شما احترام گذاشته یا از شما بترسند و فردی که نتواند این احساسات را برانگیزد، قدرت در او متمرکز نخواهد شد."

امکان آنکه دشمن به شما کمک کند بیشتر از دوست است، زیرا دشمنان چیزهای بیشتری دارند که بخواهند به شما اثبات کنند.

قانون چهل و هفتم: از هدفی که نشانه گرفته‌اید، فراتر نروید؛ یاد بگیرید چه‌موقع در پیروزی متوقف شوید با پیشی‌گرفتن از نقطهٔ پیروزی‌تان ممکن است حسادت را در دشمنان‌تان بیشتر کنید. هرگز بیش‌ازحد مطمئن یا متکبر نباشید. تدبیر و برنامه داشته باشید. زمانی که به خواسته‌تان رسیدید، دیگر ادامه ندهید.