تکامل تدریجی، این احساس را توضیح میدهد. بعد از اینکه نخستیها از درختها پائین آمدند تا در دشتهای فراخ زندگی کنند، تعلق به گروه برای بقا بسیار مهم شد. ما به افراد دیگری احتیاج داشتیم که در کارها به ما کمک کنند و هوایمان را داشته باشند. تعلق ما را زنده نگه میداشت و تعلق نداشتن ما را خوراک هیولاهای پیش از تاریخ میکرد.
در عصر جدید، این علاقه قدیمی به احساس تعلق به ما کمک میکند که زمان کارهایمان را با دیگران هماهنگ کنیم. بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدهاند که انسجام اجتماعی به هماهنگی بیشتر منجر میشود. یا به گفته سیمونز «اگر احساس تعلق وجود داشته باشد، صدای بهتری از گروه کر میشنوید، میزان حضور در تمرینات بهتر میشود و لبخندهای بیشتری بر چهرهها نقش میبندد». اما وقتی محرک این احساس تعلق درونی باشد، باید برای بروز آن تلاش کنید. گروهها با سه چیز احساس تعلق را تجربه میکنند: کدها، لباسها و تماس فیزیکی.
lordartan