انسان فقط زمانی از عشق دست می کشد که امیدش را از دست بدهد.
Parinaz
ای پرنده که اسارت آرزویت را کشته! بدان روی بامها آفتابی نیست و زیر بام ها نشانی از آدمی نیست. پرواز به چه دردی میخورد وقتی درآسمان هم کاشانه ای نیست!"
فروغ
هیچ چیز به اندازهٔ یک عشق یکطرفه انسان را آزار نمیدهد حتی خود عشق!
Parinaz
زندگی ادامه پیدا میکند چه با ما، چه بدون ما و تا وقتی که آفتاب همچنان طلوع میکند، زندگی پایان نمییابد.
Parastoo
رفتم تا مجبور نشود قلبش را تقسیم کند که تقسیم قلب، انسان را از تمرکز عشق باز می دارد و عشقی که متمرکز نباشد، باقی نخواهد ماند
عاطفه
"مرغی در قفس با یأس تمایل آوازها از ته نشینی اکسیژن در کف رؤیا کز کرده است!
Parastoo
زندگی زیباست اگر ما انسآنها برای حرص و آزو تنوع طلبی آن را تلخ نکنیم. چه دشت هایی که با خون انسآنها سرخ نشد و چه خانهها که ویران نشد.
Parastoo
آدمها در عشق چهار گروهاند که از لحاظ درجه متفاوتاند: گروه اول که پایینترین درجه هستند با چشم عاشق میشوند گروه دوم با عقل و منطق گروه سوم با قلب و گروه چهارم که بالاترین رتبهٔ عشق است، کسانی هستند که با روحشان عاشق میشوند.
Lady Marian
زندگی سرشار از درس است. یک مرگ پر افتخار قطعا یک زندگی با محتوا داشته است.
Lady Marian
زندگی زیباست اگر ما انسآنها برای حرص و آزو تنوع طلبی آن را تلخ نکنیم. چه دشت هایی که با خون انسآنها سرخ نشد و چه خانهها که ویران نشد. کاش انسان می دانست که زندگی زودتر از آنچه که فکرش را کند تمام میشود و مرگ درجایی انسان را غافلگیر میکند که اصلا فکرش را هم نمیکند.
Lady Marian