بریدههایی از کتاب چگونه عشق خود را پیدا کنیم؟
۴٫۳
(۹۳)
همین دلیل، دائماً بهترین فرصتهای زندگیمان را از دست میدهیم.
منشأ اصلی این کمبود اعتمادبهنفس در اغواگری تصور غلطی است که ما از میزان منزلت یک انسان عادی داریم. خیال میکنیم، از یک سن خاصی به بعد، میتوانیم مورد تمسخر قرار نگیریم. دیگر اطمینان داریم که میتوانیم بدون اینکه هر از گاهی مضحکهٔ این و آن شویم، عشق زندگیمان را پیدا کنیم و در کنار هم زندگی کنیم.
Javad Azar
اشتیاق درونی به شنیدن درسها و عبرتها و برداشتن گامهایی که ما را به آن شخصیت پختهتر و متعادلتر مدّ نظرمان تبدیل کند.
کاربر ۱۴۷۹۵۸۶
رویکرد ما به عشق در بزرگسالی، تا حد زیادی تحت تأثیر تجربهٔ ما از عشق در کودکی است.
کاربر ۱۴۷۹۵۸۶
وقتی به مفهوم واقعی دلبستگی پی ببریم، دیگر توجه بیچون و چرا به یک فرد معیّن برایمان نشانهٔ عشق و شفیتگی نخواهد بود. دلبستگی تجلّی عشق نیست، بلکه تلاش حسابشده جهت عبور از یک مانع برای یافتن عشق است.
free&fly
ما نیازی داریم به سوی یک الگوی انسانیتر و معقولتری از عشق چندوجهی حرکت کنیم؛ عشقی که کاستیها و تضادها را مجاز بداند و بپذیرد که ما میتوانیم علیرغم داشتن عیب و
free&fly
غریزه را نمیتوانیم بهراحتی نادیده بگیریم یا ریشهکن کنیم، اما میتوانیم روی آن کار کنیم تا به بلوغ برسد.
free&fly
باید دیدگاهمان نسبت به خود را اصلاح کنیم و خودمان را کموبیش فردی قابلاتکا برای نیاز دیگران ببینیم. ترس از افراد ”محتاج“ صرفاً گونهای از خودبیزاری است که به شکل آزار معشوق بروز میکند.
برای تخفیف خودبیزاری لازم نیست خودمان را بالا ببریم (به خودمان بگوییم که چقدر خوبیم). باید یاد بگیریم خودمان را تحمل کنیم، نه اینکه اعتقاد پیدا کنیم خیلی خاص هستیم، بلکه با واقعبینی بپذیریم که هر فردی در عین حال هم خوب است و هم کمی حالبههمزن.
Dexter
اول اینکه، او را به خاطر خارقالعاده دانستن ما سادهلوح میشماریم و میگوییم تنها به این خاطر من را دوست دارد که آدمشناس نیست، زودباور است، و راحت خام میشود. سخت است برای اغواگری که زبر و زرنگ نیست احترام قائل شد. او آنقدر کمهوش است که نمیتواند ذهن من را درست ”بخواند“. نمیتواند خصوصیات کمتر گیرا، آشفته، و تاریک شخصیت من را درک کند. به همین دلیل محبتهای او متزلزل و خطرناک به نظر میآید: اگر خود واقعی من را بشناسد، مطمئناً نسبت به من سرد میشود و این برایم وحشتناک است.
Dexter
جامعه عموماً تشویقمان میکند که سه غریزهٔ خود (غریزهٔ تکامل، تأیید شدن و آشنایی) را چندان مورد کنکاش قرار ندهیم، و پیشنهاد میکند «با احساسمان سر کنیم» و «به غرایز خود اعتماد کنیم».
با این حال، اگر کمی فکر کنیم متوجه میشویم که غریزه در برخی موارد به شدت گمراهکننده است.
Dexter
واقعاً چرا عاشق افرادی بخصوصی میشویم و گزینههای دیگر را رد میکنیم؟
Mähi
ب) عامل احتراز
همچنین تجارب دشوار قبلی میتواند تأثیر کاملاً متفاوتی روی روابط ما بگذارد و باعث شود غرایز ما به جای آنکه ما را به سمت فردی بکشاند که یادآور والدینمان است، آشکارا در جهت عکس حرکت کند. بدین شرح که تجربهٔ عاطفی ما در دوران کودکی آنچنان تلخ بوده باشد که هرگونه شباهتی بین والدین و شریکمان عمیقاً برایمان زننده باشد. ما این مورد را عامل احتراز مینامیم.
این عامل به این علت مشکلساز میشود که تقریباً تمام والدین هم ویژگیهای خوب دارند هم بد. در اثر عامل احتراز، ما میخواهیم از ویژگیهای بد آنها فرار کنیم، اما در این مسیر ممکن است نسبت به بسیاری از ویژگیهای خوب آنها نیز حساسیت پیدا کنیم. مثلاً ممکن است والد ما بسیار خلاق بوده، اما خلق هراسآوری داشته؛ در این صورت دیگر هیچ فرد خلاقی را نمیتوانیم تحمل کنیم.
fateme
جای ملامتی نیست. بسیاری از افرادی که دوستمان میداشتند مشکلات رفتاریای داشتند که انتخاب خودشان نبود. اگر باعث رنجش ما شدهاند، تعمّدی نبوده است. با این حال، ما مجبوریم با میراث آنها دست و پنجه نرم کنیم.
fateme
واقعاً چرا عاشق افرادی بخصوصی میشویم و گزینههای دیگر را رد میکنیم؟ چرا این ”سنخ“ را داریم، نه سنخ دیگری؟ چه عواملی بر انتخابهای ما تأثیر میگذارند؟ سه عامل را میتوان برشمرد:
fateme
همیشه یک واکنش بالغانهٔ صحیح ـ عاری از اضطراب و آسیبپذیری ـ وجود دارد که میتوانیم از آن استفاده کنیم و نتیجه را به کل تغییر دهیم.
امیرحسین
هم وینیکات و هم کییرکگور میخواهند بگویند که هر رابطهای همواره کاستیهایی دارد. این پیام شاید به ظاهر ناامیدکننده باشد، اما تأثیرش کاملاً برعکس است. اگر اوضاع کمی بد باشد، احتمالاً به این خاطر است که کارمان را درست انجام میدهیم. این متفکران ما را از کمالگرایی بیفایده نهی میکنند. آنها از ما میخواهند توقعمان از روابط را تعدیل کنیم. قصد آنها ناامید کردن ما نیست، بلکه صرفاً میخواهند کمکمان کنند که با تنها گزینهٔ بدیهی پیش رویمان کنار بیاییم: عشقِ اساساً ناکامل اما خالصانه نسبت به یک فرد ایراددار دیگر و تشکیل یک زندگی مشترک که ناگزیر پر از گرفتاری اما ارزشمند خواهد بود.
Nova
اما حالا دیگر بزرگ شدهایم و توانایی این را داریم که بهخوبی از عهدهٔ مشکلاتمان برآییم. اگر رابطهمان به جدایی ختم شود، مدتی غمگین میشویم، اما خودمان را نابود نمیکنیم. آنقدری که بخش بزرگنشدهٔ ذهنمان تصور میکند در خطر نیستیم. دیگر آن کودکی نیستیم که ناکامی برایش تحملناپذیر بود.
Nova
ازدواج کنی پشیمان میشوی؛ ازدواج نکنی باز هم پیشمان میشوی؛ ازدواج کنی یا نکنی، در هر حال پیشمان میشوی. به مسخره بودن دنیا بخندی، پیشمان میشوی؛ به حالش گریه کنی، باز هم پیشمان میشوی؛ به مسخره بودن دنیال بخندی یا به حالش گریه کنی، در هر دو صورت پیشمان میشوی. طالب زن بشوی، پیشمان میشوی؛ طالب زن نشوی، باز هم پیشمان میشوی... خودت را دار بزنی، پیشمان میشوی؛ خودت را دار نزنی، باز هم پیشمان میشوی؛ خودت را دار بزنی یا دار نزنی، در هر حال پیشمان میشوی؛ چه خودت را دار بزنی چه نزنی، در هر دو صورت پیشمان میشوی. بزرگوار، این است جان کلام فلسفه.
به عبارت دیگر، هر انتخابی که بکنیم تا حدی اشتباه خواهد بود، پس نباید زیادی نگران انتخابهایمان باشیم.
muhammad
به عبارت دیگر، هر انتخابی که بکنیم تا حدی اشتباه خواهد بود، پس نباید زیادی نگران انتخابهایمان باشیم.
نیلوفر🍃
عبارت دیگر، هر انتخابی که بکنیم تا حدی اشتباه خواهد بود، پس نباید زیادی نگران انتخابهایمان باشیم.
نیلوفر🍃
اگر فرد مجرد صرفاً تحت تأثیر فشارهای روانی تنهایی و نیازهای جنسی به سمت ازدواج برود، قطعاً در ادامهٔ زندگی با شریک خود به مشکل برخواهد خورد. جامعه باید به مردم این آموزش و امکان را بدهد که در انتخاب شریک زندگی با ذهن بازتر عمل کنند. تنها زمانی میتوان گفت مردم به دلایل درستی تصمیم به ازدواج میگیرند که مطمئن شویم تجرّد به همان اندازهٔ تأهل امن، پرشور، و رضایتبخش است.
,venus,
حجم
۲۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۲۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۳۸,۵۰۰
۱۹,۲۵۰۵۰%
تومان