بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وحشی | صفحه ۲۴ | طاقچه
کتاب وحشی اثر شرل استرید

بریده‌هایی از کتاب وحشی

نویسنده:شرل استرید
انتشارات:نشر ستاک
امتیاز:
۴.۳از ۲۱۰ رأی
۴٫۳
(۲۱۰)
من مشکلی داشتم که به دست مشاورها حل نمی‌شد؛ غم و اندوه هیچ فردی درون یک اتاق تسلی نمی‌یابد.
سعیدا
به‌شدت به چنین چیزهایی اعتقاد داشتم، و همچنین به‌شدت به چنین چیزهایی اعتقاد نداشتم. به همان اندازه که تحقیق می‌کردم، شک داشتم. نمی‌دانستم که اصلاً چیزی برای ایمان داشتن وجود دارد، یا اگر وجود داشته باشد، با وجود تمام پیچیدگی‌ها، دقیقاً معنای واژهٔ ایمان چیست. واقعی یا جعلی بودن همه‌چیز برایم احتمالی به‌نظر می‌رسید.
سعیدا
تصویر مستطیلی سیاه که داخلش گردابی سفید بود، منظورش از آن گرداب سفید کهکشان راهِ شیری بود. فلشی به مرکزش اشاره کرده بود، بالای فلش نوشته شده بود: تو این‌جا هستی. این تصویر روی تی‌شرت‌ها همه‌گیر شده بود و همچنین روی پوسترها دیده می‌شد، همیشه با دیدنش مقداری خشمگین می‌شدم، از منظورش اطمینان نداشتم، می‌خواست بگوید خنده‌دار است یا متأثرکننده، می‌خواست گسترده بودن زندگی ما را نشان دهد یا ناچیز بودن ما را.
سعیدا
من مشکلی داشتم که به دست مشاورها حل نمی‌شد؛ غم و اندوه هیچ فردی درون یک اتاق تسلی نمی‌یابد.
الهام
مرگ مادرم چیزی بود که باعث می‌شد تا عمیقاً باور کنم که در امنیت هستم: با خودم فکر کردم که، امکان نداره اتفاق بدی برای من بیفته. بدترین اتفاق پیش‌تر رخ داده بود.
الهام
ترس موجب ترس می‌شود. قدرت موجب قدرت. خودم را مجبور کردم که موجب قدرت باشم. و طولی نکشید که دیگر نترسیدم.
الهام
با وجود همه‌چیز مقاومت کردم و انجامش دادم. با وجود خرس‌ها و مارهای زنگی و شیرهای کوهی‌ای که هیچ‌گاه ندیده بودم؛ تاول و زخم و جراحت. خستگی و محرومیت؛ سرما و گرما؛ یک‌نواختی و رنج؛ تشنگی و گرسنگی؛ تخیل‌ها و اوهامی که در طول پیاده‌روی هزاروصد مایلی از بیابان موهاوی به ایالت واشینگتن بر من غلبه می‌کردند.
saba284
می‌دانستم عمیقاً برای انجام دادنش آماده نیستم. و سپس در عمل انجامش دادم.
saba284
پیاده‌روی تک‌نفرهٔ سه ماهه‌ام آغازهای بسیاری داشت. اولین آغاز؛ تلنگر تصمیم انجام دادنش، و در پی‌اش دومین آغاز؛ که مصمم‌تر شدم عملاً انجامش دهم، و سپس سومین آغاز طولانی؛ که شامل هفته‌ها خرید و بسته‌بندی کردن و آماده شدن برای انجام دادنش بود. از شغلم که پیش‌خدمتی بود استعفا دادم و طلاقم را نهایی کردم و همهٔ داروندارم را فروختم و با همهٔ دوستانم خداحافظی کرده و برای آخرین بار بر سر مزار مادرم رفتم. از مینیاپولیس تا پورتلندِ اورِگُن رانندگی کردم و چند روز بعد، با هواپیما به لُس‌آنجلس رفته و با ماشین به موهاوی رفتم و از آن‌جا با ماشینی دیگر به بزرگراهی رفتم که مسیرِ پاسیفیک کِرِست از کنارش می‌گذشت.
saba284
در هنگام جدا شدن به همان اندازه صمیمی بودیم که در حین با هم بودن. همه‌چیز را به هم می‌گفتیم؛ واژه‌هایی که به‌نظر می‌رسید هیچ‌گاه بین دو انسان ردوبدل نشده باشد، با هم روراست بودیم. حقایق زشت و زیبا را به هم می‌گفتیم.
سعیدا

حجم

۶۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۶۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۸۶,۰۰۰
۴۳,۰۰۰
۵۰%
تومان