بریدههایی از کتاب نردبان شکسته
۴٫۰
(۷۸)
تکامل به ارگانیسمی متکی نیست که روش خود را چنین توجیه کند که بگوید «من به مقدار مشخص کالری برای بقا نیاز دارم» و از آن، برسد به «بنابراین باید این غذای مشخص را بخورم». فکرکردن بسیار پیچیده و بیشازحد غیرقابلاعتماد است و برای چنین نیازی بهاندازهٔ کافی فوری نیست. درعوض، طبیعت صرفاً سلیقهٔ آن ارگانیسم را باتوجهبه آن غذای خاص ایجاد میکند. ما برای خوردنِ مواد مغذی مثل شیرینیجات و چربی تکامل پیدا میکنیم، چون برای افزایشِ وزن بسیار مؤثرند. غذا برای نیاکان شکارچیجمعآوریکنندهٔ ما آنقدر کم و نادر بود که تهدید گرسنگی بسیار مهمتر از عواقب احتمالیِ پرخوری باشد. انسان اولیه با ولع سیریناپذیر به شیرینیجات و چربی در رقابت با کسانیکه اشتیاقِ کمتری به آنها داشتند، برنده میشد. درنتیجه، این صفت بعد از نسلهای متوالی گسترش پیدا کرد. اما در دنیای امروز که غذا فراوان است، این میل شدید دیر یا زود به افزایش بیشازحد وزن، ابتلا به دیابت و بیماریهای قلبی ختم میشود. دراینمیان، طبیعت حتا تأخیری مفید بین زمان پرشدن معده و زمان دریافت سیگنال سیری به مغز ایجاد کرده است که تضمین میکند نیاکان ما در هر وعده کمی بیشتر غذا خورده باشند. مشکل این است که این سازوکار هنوز کار میکند.
Mohammad Ali Zareian
حس ثروتمند یا فقیربودنِ ما متکی بر مقایسههاییست که انجام میدهیم.
Mohammad Ali Zareian
از عصر روشنگری، ساختارِ سلسلهمراتبی بهتدریج در بسیاری از جوامع غربی کمرنگ شده است. نظامهای سلطنتی جای خود را به دموکراسیها دادهاند. بردهداری منسوخ شده است. زنها و سیاهپوستها حق رأی به دست آوردهاند و حداقل از نگاه قانون با دیگران برابر شمرده میشوند. در قرن بیستویکم، شاهد پیشرفت برابری در جهت حمایت از حقوق زنان و مردان بودهایم. بهدلیل این روندهای تاریخی، ساختارهای قدیمیِ قدرت که همچنان دوام آوردهاند، به سلسلهمراتبیبودن تمایل دارند، درحالیکه ساختارهای جدید برابرترند.
⠀⠀⠀
همیشه روشن نیست که چرا یک موضوع خاص جزو دیدگاه لیبرالها یا محافظهکارها قرار میگیرد. چرا کسیکه از حق زنان برای سقط جنین حمایت میکند باید خواهان افزایش مالیات برای افرادِ دارای درآمدِ بالا هم باشد؟ چرا همان کسیکه به حقِ داشتنِ اسلحهٔ شخصی معتقد است باید به یافتههای علمی دررابطهبا تغییرات اقلیمی بدگمان باشد؟
⠀⠀⠀
فقر با نابرابریِ اقتصادی بسیار متفاوت است. فقر به آنچه شخص دارد یا ندارد مربوط است، درحالیکه نابرابری نحوهٔ توزیعِ پول را توصیف و فاصلهٔ میان دارا و ندار را ترسیم میکند.
⠀⠀⠀
قدرتمندترین، باهوشترین و سبقتجوترین افراد از نتایج نابرابرتر حمایت خواهند کرد، چون زندگیشان را با امتیازات شخصی نسبتبه دیگران شروع میکنند
⠀⠀⠀
چرا ثروتِ ثروتمندان بر نحوهٔ زندگیِ طبقهٔ متوسط اثرگذار است؟ هیچ پیوند منطقی و مستقیمی بین این دو وجود ندارد، همینطور هیچ ارتباط منطقیای بین حرکت قطار کناری و حس حرکت من در جهت مخالف؛ بااینحال هنوز هم اولی دومی را تحتتأثیر قرار میدهد. حقیقت این است که نمیتوان این مسئله را با خصوصیت قطارها توضیح داد. درعوض میتوان بهدنبال توضیح و تفسیر در ذهن انسان بود، بهوسیلهٔ قدرت آن برای تبدیل برداشتها (هی، داریم حرکت میکنیم!)، بهواسطهٔ عملِ او (گرفتنِ نردهٔ قطار!).
روزبه افشار
کتاب حاضر به اینطور تحلیلها نخواهد پرداخت. درمقابل سعی دارد واکاوی کند نابرابری با ما «مردم» چه میکند. سعی خواهیم کرد به بررسی این موضوع بپردازیم که چطور ثروت دیگران (۵ درصد، ۱ درصد یا یکدهم ثروتمند) تجربهٔ ما از جهان را تغییر میدهد.
روزبه افشار
بدون اطمینان به اینکه چه کسانی در پرواز همراه ما هستند، شرایط پرواز چیست یا اینکه دستهٔ صندلی برای چهکسیست. در تمام مدت، فانیبودنمان به ما یادآوری میشود. کدام تجربه وجودیتر از این است؟
اما هواپیماها بیش از نگرانیهایی که به وجود میآورند، بُعد دیگری دارند که بیشازپیش آنها را به جهانِ کوچکی تبدیل میکند. هواپیماها تجسم فیزیکیِ سلسلهمراتب اجتماعیاند؛ درحقیقت نوعی نردبانِ اجتماعیِ ساختهشده از آلومینیوم و لوازم داخلیاند که ردیفها، وضعیت سوارشدن و کلاس صندلیها پلههای آنرا تشکیل میدهند.
روزبه افشار
هواپیماها مدلهای کوچکی از جهانِ ما و نگرانیهای هرروزهایاند که با آنها مواجه میشویم. با صدها غریبه یک جا جمع شده و مجبور به برقراریِ سطحی از صمیمیت میشویم که معمولاً آن سطح از صمیمیت را با کسانیکه دوستشان داریم یا همکارانمان به کار میبریم. در لولهٔ فلزیِ باریکی چپانده میشویم که هراسِ ما از فضاهای بسته را تحریک میکند. وقتی هواپیما بلند میشود، دیگر راه فراری وجود ندارد و به نظر میرسد پرواز تا ابد ادامه خواهد داشت. به خودمان که میآییم، میبینیم در ارتفاع هزارانپایی قرار داریم و ترسمان از ارتفاع تشدید میشود. هواپیما آنقدری میغرد و میلرزد که هرگز فراموش نکنیم در میان هوا تا جاییکه چشم کار میکند، بدون هیچ نقطهٔ اتکایی گیر افتاده و محبوس شدهایم. بنابراین روی صندلی مینشینیم؛ درحالیکه بر زمان ترک مبدأ، زمان رسیدن به مقصد و اینکه چه زمانی میتوانیم از وسایل الکترونیکیمان استفاده کنیم، کنترلی نداریم.
روزبه افشار
اگر واکنش ما به نابرابری تحتتأثیر نیازمان به موقعیت بهتر شکل میگیرد، بنابراین نمیتوان بهسادگی گفت نابرابری به میزان پولی که داریم مربوط است؛ نابرابری دربارهٔ موقعیت ما نسبتبه دیگران است. از این منظر، پول، یکی از روشهاییست که با استفاده از آن امتیازاتمان را محاسبه میکنیم. حسِ فقیربودن است که اهمیت دارد، نه صرفاً فقیر «بودن». به همین دلیل است که موقعیت ذهنیِ شما در نردبان موقعیت دربارهٔ آنچه احتمالاً به آن تبدیل خواهید شد، اطلاعات زیادی فاش میکند.
bookworm
نابرابری باعث میشود افراد «احساس» فقیربودن کنند و مثل فقرا «عمل کنند»؛ حتا وقتی فقیر نیستند. نابرابری در ذهن ما بسیار شبیه فقر است،
کاوشگر
این نکته را هم باید در نظر داشت که هیچ ثروتِ واقعیای فراتر از شکار امروز و تقسیم دانههای توتِ فردا وجود نداشت. بهاشتراکگذاریِ داشتهها کاملاً منطقی به نظر میرسید. اگر یک ماستادون را بکشم، با آنهمه گوشت چه کار کنم؟ بهترین راهِ ذخیرهٔ آن ذخیرهکردنش در شکم دوستان و خانواده است. بهاینترتیب این حرکت به ارزِ رایجِ خوشنیتی تبدیل خواهد شد و دفعهٔ بعدیای که به کمک نیاز داشته باشم، دیگران پشتیبانم خواهند بود.
mahdie
دوست داریم فکر کنیم کسانیکه با ما موافقاند آگاه و بابصیرتاند و کسانیکه با ما مخالفاند باید واقعیت را آنطور که هست ببینند و در این راه به کمک نیاز دارند. جرج کارلین در توضیح این پدیده میگوید: «تابهحال متوجه شدهاید هر کس آهستهتر از شما رانندگی میکند احمق است و هر کس سریعتر از شما میراند دیوانه؟» این میل طبیعی برای باور به اینکه «ماییم که دنیا را دقیق میبینیم و هر کس نظر متفاوتی دارد احمق است» باعث تشدید تعارضات میشود
کاربر ۷۹۶۲۱۹۴
نابرابری باعث میشود افراد «احساس» فقیربودن کنند و مثل فقرا «عمل کنند»؛ حتا وقتی فقیر نیستند. نابرابری در ذهن ما بسیار شبیه فقر است
راحله
یک لحظه به ارزشی فکر کنید که برایتان مهم است. احتمالاً ارزشی را انتخاب میکنید که تقریباً با همه در آن مشترکید. احتمالاً روی ارزشی متمرکز خواهید شد که مربوط به شخصِ خودتان است؛ ارزشی که شما را به عزیزانتان یا به ایدهای که بزرگتر از خودتان است، متصل میکند. احتمالاً با صعود از نردبان اجتماعی ارتباط چندانی نخواهد داشت
Afsaneh Habibi
اگر موفق و ثروتمندید، پس در موقعیت ممتازی قرار دارید که تغییری ایجاد کنید. شما پول بیشتری برای کمک به امور خیریه یا جهتگیریهای سیاسیای دارید که برابری را پیش میبرند. اگر کارفرمایید، میتوانید مقیاسهای پرداخت را به روشی تنظیم کنید که مشوق کار مشترک باشند نه برعکس. بعضی از کارآفرینان درحالحاضر چنین روشی را امتحان میکنند.
Afsaneh Habibi
سطوح بالاترِ نابرابری از طریق دیگری نیز به نبودِ تواضع در افرادِ موفق منجر میشود. به یاد بیاورید که هم تحقیقاتِ ما دررابطهبا بازیِ انتخابِ سهام و هم تحقیقاتِ لرنر که بهصورت تصادفی افراد را در معرض موفقیت یا شکست قرار میداد، نشان دادند که وقتی افراد در کاری موفق میشوند، بلافاصله اعتبار آنرا به خودشان نسبت میدهند. حتا وقتی موفقیتِ آنها را آزمایشگران بهطور تصادفی تعیین میکردند، سوژههای موفق فرض میکردند این سختکوشی و استعداد خودِ آنها بوده که آنها را مستحق پاداش کرده است.
Afsaneh Habibi
گزینهٔ دیگر این است که مقایسههایتان را از افراد دیگر به گذشتهٔ خودتان هدایت کنید. اگر در طول زندگی بر چالشهای مهمی غلبه کردهاید، پس مقایسهٔ خودِ کنونیتان با خودِ سابقتان مزیتهای مقایسهٔ روبه بالا و پایین را بهطور همزمان دارد. هم مزایای مقایسهٔ روبهپایین را به دست میآورید («حداقل دیگه اون نوجوون مسخرهای که بودم نیستم!») و همچنین مسیر صعودیتان را تصدیق میکنید («حواست رو جمع کن جهان، آماده باش که اومدم!»).
Afsaneh Habibi
اگر شما کسی هستید که نیازهای اساسیِ خود را برآورده کرده یا از نیازهای اولیهاش فراتر رفته اما هنوز هم احساس میکنید داشتههایتان بهاندازهٔ کافی نیست، مقایسهٔ روبهپایین ممکن است تنظیماتتان را در راستای سلامتی متعادل کند.
Afsaneh Habibi
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان