بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داستان‌های واقعی | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب داستان‌های واقعی اثر محمود مظفر

بریده‌هایی از کتاب داستان‌های واقعی

گردآورنده:محمود مظفر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۳۴ رأی
۴٫۸
(۳۴)
زمانی‌که ساختمان تخریب شده بود این آقا به‌همراه جانماز و سجاده‌اش به‌طور معجزه‌آسا و کاملاً سالم به طبقهٔ پایین منزل فرود آمده بود. انگار فرشته‌ها وی را در آغوش گرفته بودند و سالم و سلامت روی زمین قرار داده بودند، آری در این موقع بود که معنی نماز را فهمیدم و متوجه شدم اتصال با خداوند چه معنا و مفهوم عظیمی دارد، فهمیدم در هنگام نماز با کسی سخن می‌گویی که خودش حافظ جان و مالت خواهد بود و معنای دعا کردن مادرم و تک تک همسایه‌ها را در آن رعب و وحشت کودکی خودم چه زیبا چشیدم، طعمی از جنس نور و درخشش به وسعت ایمان و اعتقاد به پاکی انسان‌ها و بوی عطر نماز… آری، نماز زیباترین حالت اتصال به خداوند است، چون از تمام غیرها دور می‌شوی و به جانب پروردگارت روی می‌آوری…
قاصدک
بدجور توی مسئله گیر کرده بودم. به هر دری می‌زدم حل نمی‌شد. این کار رو خدا با لطف و کرمش جدیداً نصیبم کرده بود. یک نرم‌افزار مهندسی بود که باید برای یک شرکت مهندسی می‌نوشتم. اما در حین کار با مشکلی مواجه شدم که هر کاری می‌کردم حل نمی‌شد. هر چی جستجو می‌کردم بیشتر گیج می‌شدم. یه روز ظهر قبل از نماز داشتم روی موضوع کار می‌کردم که صدای اذان بلند شد. با خودم گفتم یه کم بیشتر کار کنم بعد نمازم رو فرادا بخونم. اما یک آن با خودم گفتم شاید گیر مسئله من توی نماز جماعت نرفتنم باشه. بلند شدم، وضو گرفتم و به خدا گفتم: چشم می‌رم نماز جماعت. وقتی از نماز برگشتم بلافاصله آن مسئله برایم حل شد….
قاصدک
«هروقت برای نماز خواندن عجله داشتید، یا کاری به نظرتان مهم‌تر از آن پیش آمد، به این بیندیشید که هرچه در گذشته اتفاق افتاده و در آینده اتفاق خواهد افتاد، در دستان کسی است که در نماز، روبه‌رویش می‌ایستید…».
fateme28
گفت اضطراب امانم رو بریده، بی‌قرارم، نمی‌دونم چه کارکنم؟ از پشت تلفن به او گفتم: چهل، گفت: یعنی چه؟ گفتم چهل روز نماز مداوم و رسیدن به آرامش و رساندن بقیه به این آرامش. و این‌جاست که با خود می‌گویم به راستی که الا بذکرالله تطمئن‌القلوب.
دل‌آرام
«هروقت برای نماز خواندن عجله داشتید، یا کاری به نظرتان مهم‌تر از آن پیش آمد، به این بیندیشید که هرچه در گذشته اتفاق افتاده و در آینده اتفاق خواهد افتاد، در دستان کسی است که در نماز، روبه‌رویش می‌ایستید…».
دل‌آرام
خدایا، یک چشم به هم زدنی ما را به خودمان وامگذار. «اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفت عین ابدا»
ฅ^•ﻌ•^ฅ
یاد سخن یکی از بزرگان افتادم: «هروقت برای نماز خواندن عجله داشتید، یا کاری به نظرتان مهم‌تر از آن پیش آمد، به این بیندیشید که هرچه در گذشته اتفاق افتاده و در آینده اتفاق خواهد افتاد، در دستان کسی است که در نماز، روبه‌رویش می‌ایستید…».
M.H
«هروقت برای نماز خواندن عجله داشتید، یا کاری به نظرتان مهم‌تر از آن پیش آمد، به این بیندیشید که هرچه در گذشته اتفاق افتاده و در آینده اتفاق خواهد افتاد، در دستان کسی است که در نماز، روبه‌رویش می‌ایستید…».
seyed mostafa
او که از همه‌کس ناامید شده بود، با دیدن آرامش هم‌اتاقی‌اش هنگام خواندن نماز روزنهٔ امیدی در قلبش پیدا شد و ناخودآگاه همراه با اشک‌های دوستش اشک می‌ریخت و آرام آرام نام خدا را زیر لب زمزمه می‌کرد و همین‌طور که اشک می‌ریخت، وضو گرفت و به نماز ایستاد ولی این نمازش با نماز خواندن همیشه‌اش فرق می‌کرد؛ با حضور قلب به رکوع و سجود می‌رفت و در این‌جا بود که با تمام وجود خدا را حس کرد و به آرامشی عجیب از جنس معبودش که منبع آرامش است دست یافت و از آن به بعد مسیر زندگی‌اش عوض شد و با خوشحالی و آرامشی مثال زدنی به کارهایش می‌پرداخت.
قاصدک
بدجور توی مسئله گیر کرده بودم. به هر دری می‌زدم حل نمی‌شد. این کار رو خدا با لطف و کرمش جدیداً نصیبم کرده بود. یک نرم‌افزار مهندسی بود که باید برای یک شرکت مهندسی می‌نوشتم. اما در حین کار با مشکلی مواجه شدم که هر کاری می‌کردم حل نمی‌شد. هر چی جستجو می‌کردم بیشتر گیج می‌شدم. یه روز ظهر قبل از نماز داشتم روی موضوع کار می‌کردم که صدای اذان بلند شد. با خودم گفتم یه کم بیشتر کار کنم بعد نمازم رو فرادا بخونم. اما یک آن با خودم گفتم شاید گیر مسئله من توی نماز جماعت نرفتنم باشه. بلند شدم، وضو گرفتم و به خدا گفتم: چشم می‌رم نماز جماعت. وقتی از نماز برگشتم بلافاصله آن مسئله برایم حل شد…
قاصدک

حجم

۱۱۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۱۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد