بریده‌هایی از کتاب قوانین طبیعت انسان

هر رفتاری زنجیره‌ای نامحدود از واکنش‌ها را به همراه دارد. هیچ چیز به این سادگی نیست که رفتار الف نتیجهٔ ب را به همراه داشته باشد. ب به جیم بینجامد و سپس دال رخ دهد و این زنجیره ادامه یابد. دیگر عوامل به این جریان وارد خواهند شد و سخت است که بتوان انگیزه و واکنش‌های آن‌ها را ارزیابی کرد. شما نمی‌توانید این زنجیره‌ها را ترسیم کنید یا کنترلی کامل بر پیامدها داشته باشید. اما با تفکر برنامه‌ریزی‌شده دست‌کم می‌توانید از برخی پیامدهای منفی آشکار آگاه شوید و این اغلب تفاوت بین موفقیت و مصیبت است. باید در پی عمق تفکر باشید و تا جایی که ذهنتان اجازه می‌دهد، پیامدها و رویدادهای پس از هر اقدام را تجسم کنید.

گرایش‌های کوتاه‌مدت ما تهدیدی دائمی برای حال خوبمان است

افراد موفق نیز مانند دیگران نواقص شخصیتی دارند. ما دوست داریم باور کنیم فردی که به یک مذهب یا عقیده یا اخلاق خاص وابسته است، شخصیتی متناسب با آن دارد. اما افراد شخصیت خود را در شغلی که دارند یا مذهبی که به آن اعتقاد دارند نیز وارد می‌کنند. یک شخص می‌تواند لیبرالی تندرو یا یک مسیحی دوآتشه باشد، اما قلبی ستمگر و سخت داشته باشد.

اگر روحتان را آرام کنید، قطعاً از گسترهٔ وسیعی از گزینه‌ها و راهکارها لذت خواهید برد. حال قبل از هر اقدامی بیشتر می‌اندیشید و راهبردهایتان را بازسنجی می‌کنید. وقتی مردم با هیجانات و سناریوهای بی‌پایان خود در برابر شما بسیج می‌شوند، حواستان پرت نخواهد شد و از عقلانیت خود برای گذر از آن‌ها بهره خواهید برد. ذهن شما مانند ورزشکاری که از طریق تمرین بیشتر، قوی‌تر می‌شود اکنون انعطاف‌پذیرتر شده است. شما با شفافیت و آرامش، پاسخ‌های مناسب را خواهید دید و راهکارهایی خلاقانه تدبیر خواهید کرد که هیچ کس دیگری نمی‌تواند آن‌ها را ببیند.

کتاب قوانین طبیعت انسانی را نوعی کتاب راهنما بدانید که به رمزگشایی رفتارهای انسانی اعم از رفتارهای معمولی، عجیب، مخرب و دیگر طیف‌ها می‌پردازد.

گر با ویژگی خاصی مانند حماقت یا رذالت مواجه شدید، مراقب باشید که رنجیده‌خاطر نشوید و خودتان را آزار ندهید، بلکه آن را فرصتی برای افزایش دانش خود در نظر بگیرید. آن را حقیقتی در بررسی ویژگی‌های شخصیت انسانی بدانید. نگرش شما نسبت به این موضوع باید نگرش معدن‌شناسی باشد که در پی ریزترین خصوصیات یک مادهٔ معدنی است. آرتور شوپنهاور

همهٔ ما غرق در دنیای خویش هستیم و اسیر خویش شده‌ایم.

اگر ریشهٔ رفتارهای انسانی را به‌خوبی درک کنیم، کار را برای شخصیت‌های تخریب‌کننده سخت‌تر خواهیم کرد و آن‌ها نمی‌توانند به‌راحتی با رفتارهایشان ما را آزار دهند.

روح حقیقی یک گفت‌وگو این است که هوشمندی دیگران و نه ویژگی‌های مثبت خودتان را به رخ بکشید؛ وقتی یک نفر از خودش و رفتارها و ویژگی‌هایش خشنود شود، قطعاً از شما نیز لذت خواهد برد. بیشتر مردم در پی این نیستند که کسی به آن‌ها چیزی یاد دهد یا حتی آن‌ها را سرگرم کند، بلکه تمایل دارند تحسین و تمجید شوند.

افرادی که دم از اخلاق می‌زنند و می‌کوشند خود را تافتهٔ جدابافته معرفی کنند و گاهی حتی در قبح خودشیفتگی موعظه می‌کنند، اغلب خود از برجسته‌ترین خودشیفتگان دنیا هستند. آن‌ها عاشق این هستند که انگشت اتهام خود را به‌سوی دیگران دراز کنند و وعظ کنند و از صدای خودشان لذت ببرند.

کلمهٔ شخصیت از واژهٔ لاتین پرسونا به معنای نقاب می‌آید. همهٔ ما در جمع، نقاب بر صورت می‌زنیم و این رفتار کارکرد مثبتی دارد. اگر دقیقاً همانی که هستیم را نشان دهیم و حقیقت ذهن خود را بیان کنیم، احتمالاً به خیلی‌ها توهین می‌کنیم و ویژگی‌هایی را به نمایش می‌گذاریم که به بهترین شکل پنهان بودند

افراد بیشتر از آنکه به کلام شما پاسخ دهند به انرژی و رفتار شما پاسخ می‌دهند.

ازآنجاکه ما با منبع واقعی مشکلات، حباب‌ها و بحران‌ها مواجه نمی‌شویم، آن‌ها تکرار می‌شوند و تا زمانی که احمق‌ها تاریخ نخوانند، این مسئله حل نخواهد شد. ما در زندگی خویش بازرخداد تاریخ را می‌بینیم و با همان مشکلات، اشتباهات و الگوهای منفی تکرارشونده مواجهیم.

درواقع باید بدانیم که عقلانیت چنان نیروی عظیمی همراه با رضایت و شادمانی برایتان به ارمغان می‌آورد که حتی عمیق‌تر از تمام سرخوشی‌هایی است که تابه‌حال در دنیا تجربه کرده‌اید.

احساس برتری داشتن خود بهترین نشانه برای وجود دائمی عدم عقلانیت است

آنچه مرا می‌ترساند، استراتژی دشمن نیست، بلکه اشتباهات خود ماست.»

آنچه موجب پیشرفت چنین قدرت همدلی‌ای در شما می‌شود، ضرورت است. اگر حس کنیم بقای ما به این بستگی دارد که به چه میزان حالات و ذهنیت دیگران را می‌خوانیم، تمرکز لازم را خواهیم یافت و به این قدرت دست خواهیم یافت. به‌طور معمول چنین نیازی را حس نمی‌کنیم. ما تصور می‌کنیم که به‌خوبی افرادی را که با آن‌ها در تعاملیم، می‌شناسیم؛ اما زندگی می‌تواند دشوار باشد و وظایف مهم دیگری نیز داریم که باید به آن‌ها بپردازیم. ازآنجاکه تنبلیم، ترجیح می‌دهیم بر همان داوری‌های گذشته متمرکز شویم. اما حقیقت این است که موضوع مرگ و زندگی است و موفقیت ما به پرورش این مهارت‌ها بستگی دارد.

سعی کنید در تمایل به صحبت کردن و اظهار عقیده کردن تجدیدنظر کنید و بیشتر به شنیدن دیدگاه‌های دیگران توجه کنید. از کنجکاوی فراوان خود در اینجا بهره گیرید. تک‌گویی‌های بی‌وقفهٔ خویش را تا جایی که می‌توانید کاهش دهید. تمام توجه خود را معطوف دیگری کنید. آنچه در اینجا مهم است، کیفیت گوش دادن است، به‌طوری‌که در طول مکالمه، بتوانید چیزهایی که دیگری گفته یا همان چیزهایی را که ناگفته مانده است اما شما حس کرده‌اید، بازتاب دهید. این روش تأثیر اغواگرانهٔ عظیمی دارد.

هیچ نیروی قانونمداری در این کرهٔ خاکی وجود ندارد که بتواند طبیعت و ذات انسان را کنترل کند. ازآنجاکه ما با منبع واقعی مشکلات، حباب‌ها و بحران‌ها مواجه نمی‌شویم، آن‌ها تکرار می‌شوند و تا زمانی که احمق‌ها تاریخ نخوانند، این مسئله حل نخواهد شد. ما در زندگی خویش بازرخداد تاریخ را می‌بینیم و با همان مشکلات، اشتباهات و الگوهای منفی تکرارشونده مواجهیم. سخت است که وقتی نگاهمان به درون خویش است، از تجربیات درس بگیریم و دلایل حقیقی را بیابیم.

آنچه مرا می‌ترساند، استراتژی دشمن نیست، بلکه اشتباهات خود ماست.»