بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خاطرات یک لباس شخصی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خاطرات یک لباس شخصی

بریده‌هایی از کتاب خاطرات یک لباس شخصی

نویسنده:ص. خ.
انتشارات:انتشارات سدید
امتیاز:
۳.۵از ۱۰۵ رأی
۳٫۵
(۱۰۵)
حدود ۱۳ یا ۱۴ تا سطل آشغال آتیش گرفته بود که جمعشون کردیم. یک اتفاق خیلی جالب هم افتاد، داشتیم با چوب و کِش موتور یک سطل آشغال رو می‌کشیدیم کنار که یه دفعه دیدم یک لندرور مشکی که راننده‌اش یک پیرمرد ۷۰-۶۰ ساله با قیافه‌ای کاملاً اعلی‌حضرتی در حالی که خانمش هم کنار دستش نشسته بود اومد و کوبید به این سطل آشغال و پرتش کرد توی جوی آب، یعنی کار ۱۰ یا ۲۰ دقیقه‌ای ما رو ظرف ۱۰ ثانیه انجام داد. بعد در ماشینش رو باز کرد و گفت: هرچند اگر به سن و سال شما بودم قطعاً روبه‌روتون بودم نه کنارتون ولی چون الآن مفیدترین کار ممکن رو انجام می‌دید همراهی‌تون می‌کنم.
کتابدوست
ساکت‌بودن ما را تعبیر به غفلت ما نکنید، تعبیر به زرنگی خودتان هم نکنید. بدانید، هم بدانید، هم به دیگران (داخلی‌ها و خارجی‌ها) بگویید که آن‌ها هم بدانند، ما ساکت هستیم، درست، نظاره‌گر هستیم، صحیح، ولی همان‌طور که بعد از انتخابات ۸۸ دیدید و همه دیدند در بین ما افراد بسیار کیّسی هستند که از قاطبه‌ی شما بهتر می‌فهمند، می‌بینند، درک می‌کنند و تحلیل دارند. سکوتمان نه از روی تحلیل‌نداشتن است که تعهدمان به انقلاب و کشور ما را وادار به سکوت کرده و آرام نشانده است. و این را هم می‌فهمیم و می‌دانیم که: جماعت شما هر روز به یک نام و در پناه یک لواء آشوب می‌کنید. یک روز دسته‌ای از شما با پارچه‌ی سبز داد می‌زنید و یک روز گروه دیگرتان ادعای سکوت الهام‌بخش دارید.
الی هستم
لباس شخصی‌ها همان مردم عادی هستند به اضافه‌ی دغدغه. یعنی تنها چیزی که مایه‌ی تفاوت لباس‌شخصی‌ها از مردم عادی می‌شود، دغدغه‌های آن‌هاست والاّ نه سازمانی هست و نه ساماندهی‌ای، نه امکاناتی هست و نه یارکشی‌ای و...
الی هستم
این چهار خط را ننوشتم که بگویم آی مردم تو را به خدا ما را ببخشید که ‌‌این‌جوری هستیم. نه اصلاً. این‌ها را گفتم که اگر کسی خواند این مطالب را بداند که لباس شخصی فقط روی موتور و وسط خیابان داد و دعوا راه نمی‌اندازد، دروغ هم که ببیند داد می‌زند، بی‌عدالتی را هم نمی‌تواند تحمل کند، بیکاری جوانان هم آزارش می‌دهد. خلاصه هرچه که بوی مصلحت و مصلحت‌اندیشی بدهد جماعت لباس شخصی را می‌رنجاند. ولی چه کنیم که فقط یک روی سکه‌ی ما پرده‌برداری شده... خلاصه این‌که هرکس می‌خواند، بداند که ما لباس شخصی‌ها مردمی‌ترینِ مردم هستیم.
الی هستم
لباس شخصی مظلوم است. مظلوم است چون میکروفون و جایگاه ندارد. مظلوم است چون فیس‌بوک و وبلاگ ندارد. مظلوم است چون نویسنده و خواننده ندارد. مظلوم است چون مصلحت‌سنجی بلد نیست. هرچند لباس شخصی از دعوا به‌خاطر اعتقاداتش فرار نمی‌کند ولی عاشق دعوا و درگیری هم نیست، که اگر بین جماعت لباس شخصی باشی، می‌فهمی که هم خیلی خوش‌اند هم خیلی سرخوش. ولی این جماعت، عقب‌‌ماندن را نمی‌‌پسندند. آهسته حرکت کردن را دوست ندارند. از مصلحت‌اندیشی بیزارند. مثل کف دست می‌مانند، صافِ‌صاف‌؛ همین صاف بودنش است که همی‌شه کار دستش می‌دهد. چون دورنگی بلد نیست. در مقابل آدم دو رو داد می‌زند، چون نفاق ندارد، منافق را نمی‌تواند تحمل کند و از همین دست إلی آخر.
الی هستم
یه نکته‌ی دیگه هم که برام خیلی جالب بود میزان احساس اشتراک نظری بود که با هم داشتن، خیلی نمی‌خوام وارد این مباحث بشم ولی با چند نفرشون که صحبت می‌کردم، می‌دیدم حجم وسیعی اطلاعات دارن. ولی همش رو اگر خلاصه می‌کردیم ۸-۷ تا جمله‌ی مشترک می‌شد. احساس می‌کردم یک نفر به صورت بسیار جانانه و با لحاظ‌کردن تمامی عواطف و احساسات مشترک انسانی برای تمام این جمعیت یک سخنرانی بسیار اثرگذار کرده. (یعنی کاملاً مشخص و عیان بود که این همه جمعیت به جز ۷ الی ۸ تا جمله و مطلب چیز دیگه‌ای برای گفتن ندارن. اون‌هم مطالبی بود که از ماهواره و اینترنت یا به طور کل رسانه‌ها گرفته شده بود.)
الی هستم
شنیدم رئیس دانشگاه تهران در مورد کوی مصاحبه کرده، رفتم ببینم چی گفته؟ داشتم شاخ درمیاوردم. اول به‌خاطر این‌که بنده خدا گفته بود من در محل حاضر نبودم!! دوم این‌که گفته بود اون اتفاقاتی که افتاده بود کار اراذل و اوباش بود نه کار دانشجوها، سوم این‌که گفته بود لباس شخصی‌ها باید جواب‌گوی فجایعی که در کوی دانشگاه ایجاد کردن باشن. دلم به حال خودم و امثال خودم سوخت. خدا وکیلی اون شب هم خودم خیلی مراعات کرده بودم و هم جلوی همون تعداد انگشت‌شماری که اومده بودن رو گرفته بودم. حالا این‌طوری محکوم شدن بدون حتی استماع یک کلمه دفاع خیلی نامردی بود. البته من و ما عادت داشتیم به ‌‌این‌جوری محکوم شدن، پس بی‌خیالش شدم. این رو هم بگم که هم رئیس دانشگاه تهران اون شب در محل بود و هم این‌که حسب اطلاعی که همون موقع از بچه‌ها گرفته بودم مجوز ورود پلیس به کوی، حسب درخواست ایشون از دادستان وقت صادر شده بود.
الی هستم
آقای حداد خداییش خیلی منطقی و خوب حرف زد ولی به نظرم کسی نیومده بود حرف‌های اون بنده خدا رو گوش بده، یکی اومده بود به هاشمی فحش بده، یکی موسوی رو می‌شست می‌ذاشت کنار و خلاصه همه، هر کاری می‌کردن جز گوش‌دادن به حرف‌های اون بنده خدا.
الی هستم
زیر همون سنگ‌بارون، یک مقدار پایین‌تر از در اصلی، بعد از مخابرات و باجه‌ی پست، رفتم پشت نرده‌ها و با یکی از دانشجوها که داشت حنجره‌اش رو پاره می‌کرد و شعار و فحش‌های خیلی رکیک می‌داد ۴۵-۴۰ دقیقه صحبت کردم. بهش می‌گفتم: «چرا شلوغ کردین و می‌کنین؟ مگه واسه‌ی اعتراض به انتخابات نیست؟ مگه نمی‌خوایین به احمدی‌نژاد فحش بدید؟ مگه میرحسین رو نمی‌خوایین؟ پس این کارا و این حرف‌ها چیه دیگه؟» خیلی با هم حرف زدیم ولی در نهایت بهم گفت: «ماها موج‌سواریم و هدفمون رسیدن به ساحله، ولی برای این به ساحل‌رسیدن که ساقط‌کردن جمهوری‌اسلامی یا لااقل ساقط‌کردن تمام آخوندهاست، از هر موجی استفاده می‌کنیم، الآن هم بلندترین موج موجود این موضوعه.»
الی هستم
خلاصه کنم و زیاد توضیح ندهم امری واضح را؛ لباس شخصی‌ها همان مردم عادی هستند به اضافه‌ی دغدغه. یعنی تنها چیزی که مایه‌ی تفاوت لباس‌شخصی‌ها از مردم عادی می‌شود، دغدغه‌های آن‌هاست والاّ نه سازمانی هست و نه ساماندهی‌ای، نه امکاناتی هست و نه یارکشی‌ای و...
کاربر ۳۷۹۹۲۵۳
اوضاع اون ۳-۲ تا چهارراه و خیابون تا حدودی آروم شد. اومدیم سر جایی که اول اونجا بودیم، یعنی تقاطع جمالزاده و میرخانی. به اون پاسداره که هی به سرمون غر می‌زد گفتم: «دیدی گفتم جمعش می‌کنم، حال کردی؟» گفت: «خداییش خیلی خری، فکر نمی‌کردم زنده برگردی.»
Akbar Aghaii
رفتیم مسجد نور میدون فاطمی برای نماز، بوی گاز اشک‌آور توی سر و کله‌ام پیچیده بود و خیلی اذیتم می‌کرد، رفتم وضو بگیرم که چشمتون روز بد نبینه، به‌خاطر آبی که زدم به صورتم سوختم
Akbar Aghaii
س. ع. (ضارب حجاریان)
کامکار
اخبار خیلی زیاد بود. شایعه هم چندین برابر اخبار بود. آدم اگه می‌خواست به همه چیز گوش بده واقعاً دیوانه می‌شد.
زینب هاشم‌زاده
روز و روزهای بعد هم شنیدم و هم عکس‌هایی از کوی دانشگاه دیدم که سرم سوت کشید. ویران شدن اتاق‌ها، شکستن درها و... تعجب کردم. نه به‌خاطر این‌که چرا این کارها انجام شده. به‌خاطر این‌که اون‌هایی که بعد از ما داخل کوی شدند اصلاً نمی‌دونستن چی شده و چی نشده یا کی چی کار کرده و کی چه کار نکرده. چه جوری فهمیدن که دنبال کدوم آدم باید برن یا چه کسی رو باید...؟ (ولی به طور کل تا قبل از صحبت‌های آقا خوش‌حال بودم از این‌که شاخ دانشجوها اون جوری شکسته شد. اما بعد از صحبت‌های آقا فهمیدم که کار اشتباه بوده و مسببینش هم لازم التوبیخ هستند.)
زینب هاشم‌زاده
این معما برام حل نمی‌شه که چرا تو این دوره از شلوغی‌ها همه جور آدمی بود. انگار هیچ کس قصد تموم‌کردن موضوع رو نداشت. همه اومده بودن که بمونن. یارو کتک خورده بود در حد تیم ملی، بازم ایستاده بود و شعار می‌داد! از اون طرف موتور بچه‌حزب‌اللهیه رو آتیش زده بودن دستش رو هم شکسته بودن، باز با همون یک دست داشت دعوا و بزن‌بزن می‌کرد!
زینب هاشم‌زاده
قبلاً در مراسمات مختلف مسجد و دانشگاه از زبون اون آدم‌های قدیمی جبهه و جنگ شنیده بودم بعضی آدم‌ها فقط به‌خاطر لباس‌هاش و قیافه‌گرفتن‌هاش و عکس و مصاحبه جبهه می‌اومدن. شنیده بودم که این دسته آدم‌ها در طول جنگ غالباً یا نیروی تبلیغات بودند یا نیروی عقیدتی و الی آخر. وقتی بعضی از بچه‌حزب‌اللهی‌های شمال تهران رو می‌بینم یاد این دست خاطرات می‌افتم.
mohmmadreza
سجاد یک لوله‌ی مقوایی وسط توپ پارچه رو به‌جای میله‌ی فلزی برمی‌داره و به‌خاطر کلفت‌بودن قطر جداره‌ی مقوا متوجه نمی‌شه و با لوله‌ی مسی یا آلمینیومی اشتباه می‌گیره. بعدهم که با تمام قدرت می‌کوبش تو سر یارو از وسط نصف می‌شه و هر دوتاشون خندشون می‌گیره و خلاصه به همون مشت و لگد اکتفا می‌کنن.
کتابخوان🤓
یه نکته‌ی خیلی جالب دیگه‌ای که اونجا به ذهنم رسید و کاملاً با چشم قابل رؤیت بود دلبستگی قشر متوسط و رو به پایین نسبت به نظام و انقلابه، شاهدش هم اینه که هر وقت راهپیمایی در حمایت از نظام و انقلاب و اسلام وخدا پیغمبر باشه، سیل جمعیت از جنوب به سمت شماله! ولی هر وقت درخواست ابطال و سقوط ولخت و پتی راه‌رفتن و لباس درآوردن و اعتراض باشه، هم قیافه‌ها هم مسیرها و هم حتی نگاه‌ها از بالا به پایین می‌شه.
محمد
«ماها موج‌سواریم و هدفمون رسیدن به ساحله، ولی برای این به ساحل‌رسیدن که ساقط‌کردن جمهوری‌اسلامی یا لااقل ساقط‌کردن تمام آخوندهاست، از هر موجی استفاده می‌کنیم، الآن هم بلندترین موج موجود این موضوعه.»
محمد

حجم

۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان