هنگامی که من در بازداشت بودم و قبل از اینکه تازه رسیدگان به امیرکبیر وارد شوند، یازده هزار جلد از کتاب برای چندمین بار در قطع پالتویی زیر چاپ بود؛ نماینده آسانخوران از آقای افغانی میخواهد که بعضی از کلمات کتاب را حذف کند و یا تغییر دهد، ولی آقای افغانی موافقت نمیکند و سپس به دستور نماینده مزبور که از افغانیها و خرمشاهیها و یونسیها و بزرگ علویها و احمد محمودها دل خوشی نداشت همه یازده هزار جلد کتاب به کارخانه مقواسازی ارسال و خمیر میشود.
محسن
پس از انقلاب آریانپور به امریکا رفت و در نبودن او «مدرسه عالی ترجمه» مصادره شد و نام آن تبدیل به «دانشگاه علامه طباطبایی» گردید
محسن
دشتی اوایل انقلاب دستگیر شد و او را به زندان قصر بردند ــ هنگام ورود به زندان آقای خلخالی که حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب بود او را احضار میکند و بین آنها سخنانی رد و بدل میشود. موضوع سخنان بر سر نامههایی بوده که دشتی سالها قبل از انقلاب به شاه نوشته و او را نصیحت میکرده است. بهانه آقای خلخالی این بود که اگر این نامهها را نفرستاده بودی و شاه به نصایح تو گوش نکرده بود این انقلاب زودتر به ثمر مینشست و یک سیلی به او میزند و دستور میدهد او را به یکی از بندها ببرند. پس از چند روزی دشتی که بیمار و تکیده بود پیشنهاد میکند که همه دارایی خود را که همان خانه تیغستان و اثاث آن بوده واگذار کند و از زندان آزاد شود.
محسن