بریدههایی از کتاب شجاع باش دختر
۴٫۰
(۲۸۵)
من یاد گرفتهام به «نه» گفتن بهعنوان محاسبهٔ ارزش نگاه کنم. از خودم میپرسم: چه چیزهایی برای من بیشترین ارزش را دارند؟ چه چیزی با هدف من سازگاری دارد؟ این کار به من کمک میکند مرز میان حمایت از دیگران، بدون آسیبرسانی به خودم را بیابم. بهیاد دارید که در فصل ششم دربارهٔ «چهچیزی من را بیشتر میترساند؟» صحبت کردیم. این سؤالی ارزشی است. تنها مسئله این است که اینجا سؤال اینگونه است: «من با جواب مثبت دادن چهچیزی را از دست میدهم یا انجام نخواهم داد؟ چه چیزی اهمیت بیشتری دارد؟»
:)
اهمیتدادن به فکرهایی که دیگران دربارهٔ ما میکنند نوعی عادت است. خواستار تأیید دیگران بودن چنان در ما نهادینه شده است که اغلب حتی متوجه نمیشویم که چه تعداد از تصمیمها و اعمال ما به آن نیاز گره خورده است. یکی از راههای ترک این عادت جستوجوی داستان زنانی است که حرفی را که میخواهند، میزنند و کاری را که میخواهند، انجام میدهند، صرفنظر از اینکه دیگران چه فکری میکنند.
:)
شعار غیررسمی سیلیکونولی این است: «زودتر و اغلب شکست بخورید.»
:)
اگر چند قدم اول را برندارید، همیشه در این فکر خواهید بود که چهچیزهایی را از دست دادهاید. خیلی بهتر است در حین تلاش زمین بخورید تا اینکه هرگز تلاش نکنید.
:)
میتوانید سخت تلاش کنید و خود را قانع کنید که برای همیشه احترام همکاران خود را از دست نخواهید داد اگر در یک جلسه حرف احمقانهای بزنید؛ اما تا زمانی که عملاً حرف احمقانهای بزنید و ببینید که اتفاقی نمیافتد، واقعاً صحت آنرا باور نخواهید داشت.
هیچ مسیر ثابتی برای «شجاعشدن» وجود ندارد، مگر آنکه دوباره و دوباره کاری بکنید که درعوض ترس، شجاعت را تحکیم کند. به همین دلیل است که شما را به چالش میکشم که هر روز یکی از راهبردهای فصلهای بعدی را انتخاب کنید و آنرا انجام دهید. من قبلاً این مسئله را گفتهام؛ اما بیان مجدد آن اهمیت دارد: شجاعت مثل ماهیچه است؛ هرچه بیشتر از آن کار بکشید، قویتر خواهد شد. با تمرین روزمرهٔ شجاعت زمانی که حالت باثباتی دارید، خود را برای نجاتیافتن از چالشهای بزرگتر و غیرمنتظره که بدون شک سر راه شما قرار خواهند گرفت آماده خواهید کرد.
:)
هیچیک از ما محصول کاملی نیستیم؛ همهٔ ما کارهای در حال انجام هستیم. دفعهٔ بعد که دربارهٔ محدودیتهای خود اظهارنظر جامعی کردید، با افزودن کلمه «هنوز» آنرا به خود یادآوری کنید تا بلافاصله تفاوت را احساس کنید.
:)
در هر فصل چندین تمرین روزمره خواهید یافت که میتوانید به هر ترتیب که مایل هستید و هر زمانی که ترجیح میدهید، از آنها استفاده کنید. مانند هر تمرینی، هرچه بیشتر تمرین کنید، آسانتر خواهد شد و بهزودی احساس خواهید کرد که از چنگال آهنین کمالگرایی آزاد شدهاید و سرمستی شجاعت شما را در بر میگیرد. نگران نباشید، از شما نمیخواهم که با سری پر از بیگودی از فرودگاه عبور کنید (مگر آنکه خودتان بخواهید)؛ اما به شما قول میدهم، هیچچیز هیجانانگیزتر از احساس هیجانی نیست که از تمرین فعالیتهای کوچک شجاعانه به شما دست خواهد داد!
:)
شجاعت به ما آزادی میبخشد. به ما قدرت میدهد صدای خود را به گوش همگان برسانیم و هرچیزی را که باعث ناراحتیمان میشود، رها کنیم و بهسوی آنچه روحمان را شاداب میکند پیش برویم. به ما کمک میکند که ببینیم خودِ سرافرازانه آشفته، ناقص و واقعیمان درحقیقت تعریف صحیح کمال است.
:)
از منظور من بد برداشت نکنید: من فکر میکنم باید برای ایجاد تغییرات فرهنگی دست از زورزدن برداریم. خوب نیست دخترانمان در دنیایی رشد کنند که به آنها میگوید برای رسیدن به معیارهای نامعقول زیبایی به خود گرسنگی بدهند یا اینکه دریافت مدرک در برنامهنویسی کامپیوتر یا اظهارعقیده در حوزهٔ اجرایی پسران است. ما باید دنیای بهتری برای آنها و برای خودمان ایجاد کنیم و من فکر میکنم ما این کار را ازطریق تعریف جدید شجاعت با یک جنبش، یک هدف، یک شکست و یک هاتداگ در دنیایی از پرنسسها ذرهذره انجام میدهیم. ما آنرا با دستیابی به شجاعتی که درون تکتک ماست، به انجام میرسانیم.
:)
شجاعت همیشه بهمعنای انجام بزرگترین و جسورانهترین کارها نیست. گاهی شجاعانهتر است که به خود اجازه دهید از راه انجامندادن کاری که از شما انتظار میرود، با خود رو راست باشید.
:)
یکی از فارغالتحصیلان برنامهٔ دختران برنامهنویس بهنام والنتینا تصمیم گرفت موهای فر خود را در سال سوم دبیرستان بلند کند. این شاید تصمیم چندان مهمی نباشد؛ اما در مدرسهٔ او بهراحتی انجامشدنی نبود، چون معیار زیبایی موهای صاف و براق بود. آیا پسران حرفهای توهینآمیز زدند؟ بله. اما پس از آنکه دختران بسیاری در خفا به او گفتند که آرزو داشتند شهامت انجام این کار را داشته باشند، والنتینا تصمیم گرفت انجمنی بهنام «اصالت خود را بشناسید» به راه اندازد. او گفت: «جامعه باعث میشود احساس کنیم باید موهای خود را صاف کنیم. نمیدانستم چه تعدادی از دختران احساس فشار و عدم اعتمادبهنفس در زیبایی با موهای طبیعی خود دارند.»
:)
شجاعتْ چیزهایی را به زندگی شما اضافه میکند که کمالگرایی آنها را به حذفشدن از زندگیتان تهدید کرده است: لذت و شادی؛ احساس موفقیت واقعی؛ غلبه بر ترس و استحکام مقابله با آن ها؛ گشادهرویی در برابر ماجراجویی و فرصتهای جدید و پذیرش اشتباهات، گافها، لغزشها و عیوبی که باعث جالبی شما میشوند و زندگیتان را منحصراً از آن شما میسازند.
:)
متأسفانه هنوز حقیقت دارد که زنان باید دو برابر بیشتر تلاش کنند تا در کار خود، احترامی مساوی با مردان کسب کنند. اکثر ما که تا حد اعلا بلندپرواز هستیم، از آن چنین برداشتی داریم که برای موفقبودن نهتنها باید عالی، بلکه باید بینقص باشیم.
مشکل اینجا این است که کمال باعث پیشرفت ما نمیشود. درحقیقت بیش از آنچه تصورش را میکنیم، برای ما کارشکنی میکند.
:)
وقتی احساس کنید هیچوقت هیچچیز کافی نیست، از خط قرمز میان جستوجوی تعالی و کمالگرایی عبور کردهاید. یک راهنمای بزرگ این است که ندانید چه زمانی دستاوردها را جشن بگیرید. من هنوز هم باید در این رابطه از خود مراقبت کنم. مردم میگویند: «وای، ریشما تو به خیلی جاها رسیدی» و بلافاصله صدای بسیار کوچکی در سرم میگوید: «نه، اینطور نیست.» این روح کمالگرایی است که با شما صحبت میکند و تمام شادی را از تجربهٔ شما خارج میکند. اما اگر درعوضِ کمالگرایی در جستوجوی تعالی باشید، درحقیقت میتوانید به دستاوردهای خود افتخار کنید. این روزها من تلاش میکنم وقتی به چیزی دست مییابم، چند لحظه آنرا ستایش و تحسین کنم. یکی از آهنگهای بیانسه را با صدای بلند گوش میدهم و اطراف اتاق نشیمن میرقصم، از شیرینیفروشی محبوبم یکی از آن نان شیرینیهایی که تکههای شکلات دارد، برای خود میخرم یا حتی در توییتر برای خودم یادداشت تبریک مینویسم.
کمالگرایی میتواند هرچیز خوبی را خراب کند.
:)
تظاهر به تسلط بر همهٔ امور باعث میشود تنها شویم؛ زیرا مانع شکلگیری روابط واقعی، صادقانه و عمیق میشود که بتوانیم خودمان باشیم و همانگونه که هستیم، پذیرفته شویم.
:)
تفکر غلطی که در سر میپرورانیم این است که اگر در ظاهر و صحبت و رفتارمان تماموکمال باشیم، کسی متوجه این راز نمیشود که ما عیبونقص نیز داریم. اگر بیعیب بهنظر برسیم، قابلسرزنش نیستیم: از قضاوت و انتقاد محافظت میشویم. به همین دلیل با وسواس به ظاهر خود میرسیم تا سستیها، احساسات و عیبهای زننده را از انظار بپوشانیم.
:)
تغییر طرز تفکر
با نگاه به این مسائل، متوجه میشویم که بهعنوان زنان بالغ چقدر عمیقاً آموزش دیدهایم که محافظهکار باشیم و در درون مرز بیعیبونقصی قرار بگیریم و این مسئله به چه قیمتی برای ما تمام میشود. مانند طرز تفکری است که طی سالها آموزش بیعیبونقصی در درون ما نهادینه شده است. اما حرف من را که کمی دربارهٔ برنامهنویسی اطلاعات دارم، گوش کنید: همهٔ برنامهها قابلیت دوبارهنویسی دارند، ازجمله آنهایی که تعیینکنندهٔ این هستند که شما راه کمال و بیعیبی را انتخاب میکنید یا راه شجاعت را.
:)
به خاطر داشته باشید، نمیتوانیم منحصراً والدین را بهخاطر پرورش نسلهایی از دختران که از شکست، دفاع از حق خود و نافرمانی میترسند، مقصر بدانیم. عقاید جنسیتیِ موردقبول جامعه که ما، والدین ما و والدینِ والدینمان با آنها رشد کردهایم، چنان عمیق در روان ما تثبیت شدهاند که اگر خود را در فرزندپروری ما نشان نمیدادند بسیار تعجببرانگیز بود. نه؛ باید در فرهنگ خود عمیقتر کندوکاو کنیم تا بفهمیم انتظارات جنسیتی هنوز از کجا نشئت میگیرند و در نسل بعد کجا دوباره بذرافشانی میکنند.
تلقینهای فرهنگی در سنین کم با اسباببازیها آغاز میشوند. کودکان از سیماهگی نقشهای جنسیتی را فرا میگیرند. اسباببازیها و محصولات دیگری که کودکان با آنها بازی میکنند نقش بزرگی در این آموزش دارند. تحقیقات نشان میدهند که انتخاب اسباببازی دختران و پسران اثر ماندگاری بر دیدگاه آنها به خود و تواناییهای خود دارد؛ ازجمله اینکه فکر میکنند در آینده ازلحاظ حرفهای در چهکاری توانا خواهند بود. باور اینکه اسباببازی کودک چنین اثر قدرتمندی داشته باشد تقریباً دشوار است، اما حقیقت دارد. این مسئله از کامیون در مقابل عروسک یا صورتی در مقابل آبی فراتر میرود.
:)
هفت دختر دیگر که دور میز نشسته بودند، دانسته سر تکان دادند. زیاد جلوی چشم نباشید، زیاد حرف نزنید و قطعاً چیزی نگویید که شما را عصبانی یا پرمدعا جلوه دهد.
از زمانی که دختران کمسنوسال هستند، به آنها آموزش داده میشود که در مقابله با بیحرمتی عصبانیت خود را کنترل کنند، برخلاف پسران که آموزش دیدهاند از حق خود دفاع کنند یا تلافی کنند. این مسئله نشان میدهد که چرا دختران و زنان با تمام وجود تلاش میکنند تا آب از آب تکان نخورد و چرا ترجیح میدهند درعوضِ افتخار به خود و مقابله با ترس رودررویی، قدرت شخصی خود را کوچک کنند و احساسات منفی خود را ببلعند. ازیکطرف والدین و معلمانْ دختران را بهدلیل مؤدب و سازگاربودن تحسین میکنند و ازطرفدیگر همسانانشان بهدلیل اظهارنظر تنبیهشان میکنند. آنها نیز سربهراهبودن را که در کودکی بابتش تحسین شدهاند، به عادت مادامالعمر سرکوب غریزهٔ خود در دفاع از حق و ایستادگیکردن تبدیل میکنند. تعابیر مردانه و بازیهای تسلط و چیرگی بهکنار؛ تعجببرانگیز نیست که تحقیقات نشان دادهاند زنان ۷۵ درصد اوقات کمتر از مردان در کنفرانسها صحبت میکنند.
:)
بهازای هر دختری که با چشمان تار مقالههای خود را چندین بار بازنویسی میکند، زنی وجود دارد که چندین بار ایمیل، گزارش یا حتی کارت تبریک سادهٔ تولد را میخواند و بعد آنرا ارسال میکند تا مطمئن شود دقیقاً منظور مناسب را میرساند یا هفتهها زمان صرف برنامهریزی مهمانی شام یا سفر ایدئال خانوادگی میکند تا همه خوشحال شوند یا قبل از خروج از خانه شش مرتبه لباس خود را تعویض میکند. ما تا حد آشفتگی و وسواس، امور را اصلاح، دوبارهکاری و بهسازی میکنیم تا دقیق و بهدرستی انجام شوند.
:)
حجم
۱۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان