بریدههایی از کتاب شازده کوچولو
۴٫۵
(۶۲۵)
برای آنها که مفهوم واقعی زندگی را میفهمند، بااین لحن واقعیت قصه ام رو بیشتر حس می کنند.
من دلم نمیخواهد کسی کتابم را سرسری بخواند. زحمت زیادی کشیدم تا این خاطرهها را جمعوجور کنم. تا الآن شش سال میشود که دوستم با گوسفندش از پیش من رفته است. اگر من سعی میکنم او را توصیف کنم، به خاطر این است که مطمئن شوم او را فراموش نکردهام. به فراموشی سپردن یک دوست، همیشه غم انگیز است.
کاربر
«اهلی» یعنی چی»؟
روباه گفت: «یکچیزی است که خیلی وقته به دست فراموشی سپرده شده، معنیاش علاقه ایجاد کردن است».
MhmD
آدمها این حقیقت را فراموش کردهاند؛ اما تو نباید آن را فراموش کنی. تو تا ابد نسبت به چیزی که اهلیاش کردهای مسئولی.
마르얌
اگر موفق شوی به درستی دربارهی خودت قضاوت کنی، آنگاه یک عالم به تمام معنا میشوی.»
نیکو
شاه جواب داد: «خب، تو میتوانی خودت را محاکمه کنی، این سختترین کار دنیاست. محاکمه خودت ازمحاکمه هر بنی بشری مشکلتر است. اگر موفق شوی به درستی دربارهی خودت قضاوت کنی، آنگاه یک عالم به تمام معنا میشوی.»
معجزه ی سپاسگزاری
شازدهکوچولو گفت: «اما او روی زمین نیست».
روباه از جواب او بهتش زد و حسابی کنجکاو شده بود.
- «توی یک سیارهی دیگر»؟
- «بله».
- «توی آن سیاره شکارچی هم هست»؟
- «نه».
- «وای! چه جالب! مرغ چی؟ مرغ هم هست»؟
- «نه».
روباه آهی کشید و گفت: «حیف که هیچچیز کامل نیست»!
hamid
شاه جواب داد: «خب، تو میتوانی خودت را محاکمه کنی، این سختترین کار دنیاست. محاکمه خودت ازمحاکمه هر بنی بشری مشکلتر است. اگر موفق شوی به درستی دربارهی خودت قضاوت کنی، آنگاه یک عالم به تمام معنا میشوی.»
عمران رئیسی
«اهلی» یعنی چی»؟
روباه گفت: «یکچیزی است که خیلی وقته به دست فراموشی سپرده شده، معنیاش علاقه ایجاد کردن است».
- «علاقه ایجاد کردن»؟
- «درسته! برای من، تو هنوز هیچی نیستی جز یک پسربچه، مثل صدها هزار پسربچهی دیگر و من به تو نیازی ندارم و تو هم به من هیچ احتیاجی نداری. من هم برای تو ، چیزی نیستم جز یک روباه مثل صدها هزار روباه دیگر؛ اما اگر مرا اهلی کنی، آنوقت به همدیگر نیازمند میشویم. آنوقت تو در تمام دنیا برای من منحصربهفرد میشوی و من هم در تمام دنیا برای تو بی همتا میشوم...
☀️J.S.Kinglee🍂
روباه گفت: «خدانگهدار و اما رازی را که میخواستم بهت بگم، یک راز بسیار ساده است: فقط با دل میشود همهچیز را به درستی دید؛ چشمها قادر به دیدن ذات انسانها نیستند».
دِلنشان
«یک روز چهل و چهار بار، غروب آفتاب را تماشا کردم»!
و کمی بعد گفتی:
«میدانی؟! وقتی کسی خیلی دلش گرفته باشد، دوست دارد غروب آفتاب را تماشا کند»!
فاطمه ناظریان
اگر چشمتان به شازدهکوچولویی افتاد که میخندد، موهای طلایی دارد و به سؤالهایتان جواب نمیدهد، بدانید که او خودش است.
محمد مهدی ابوالکلام
شازدهکوچولو دست زد و مرد خودپسند کلاهش را با فروتنی و به علامت تشکر از سر برداشت.
شازدهکوچولو با خودش گفت: «این دیدار سرگرمکنندهتر از ملاقات با پادشاه است» و دوباره شروع به دست زدن کرد؛ مرد خودپسند در مقابل، کلاهش را به علامت تشکر از سر برداشت.
بعد از پنج دقیقه تمرین، شازدهکوچولو از این بازی یکنواخت خسته شد.
پرسید: « چکار باید کرد که کلاه از روی سرت بیفتد»؟
اما مرد خودپسند صدای او را نشنید. آدمهای خودپسند هرگز هیچ صدایی را نمیشنوند، جز صدای تعریف و تمجید.
miti
گلها میلیونها سال است که خار دارند. میلیونها سال است که گوسفندها همینطور آنها را میخورند و این برای تو مسألهی مهمتری محسوب نمیشود که سعی کنی بفهمی چرا گلها به خودشان زحمت میدهند تا خارهایی درست کنند که اصلاً به دردشان نمیخورند؟ جنگ میان گوسفندها و گلها برای تو مهم نیست؟ اینها مهمتر از اعداد و ارقام مرد سرخ چهره نیست؟ و اگر خود من گلی را سراغ داشته باشم که در کل دنیا منحصربهفرد باشد و جز در سیارهی من؛هیچجا نتواند رشد کند. اما یک روز صبح یک گوسفند کوچولو، گلم را یک لقمهی چرب کند؛ بدون اینکه بفهمد دارد چه کار میکند.
وای! یعنی تو فکر میکنی این مسائل مهم نیست»؟!
heydar
«خب، تو میتوانی خودت را محاکمه کنی، این سختترین کار دنیاست. محاکمه خودت ازمحاکمه هر بنی بشری مشکلتر است. اگر موفق شوی به درستی دربارهی خودت قضاوت کنی، آنگاه یک عالم به تمام معنا میشوی.»
هاله
من دیگر نه راجع به مار بوآ و نه دربارهی جنگلهای بکر و نه ستارگان با آنها حرف نمیزدم. من باید خودم را تا سطح آن آدمبزرگها پایین میآوردم
SNO
به یاد روباه افتادم: اگر کسی اجازه بدهد که اهلیاش کنند، باید خطر گریه کردن را هم قبول کند.
BehradM
چشمها قادر به دیدن نیستند، آدمها باید با قلبشان ببینند
Arezuwishi
گلها موجودات ضعیفی هستند. آنها ساده دل هستند. سعی میکنند به بهترین وجه ممکن به خودشان قوت قلب بدهند و برای همین خودشان خیال می کنند که خارهایشان سلاحهای خطرناکی هستند».
فاطمه ناظریان
«ارزش گل تو به اندازه عمری هست که به پای گلت صرف کردی».
گل نرگس
«دیگر معطل نکن! تو تصمیمت را گرفتهای که بروی؛ پس برو»!
و این جمله را گفت، چون نمیخواست شازدهکوچولو اشکهایش را ببیند. او اینقدر مغرور بود...
گل نرگس
حجم
۶۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۶۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۳۰%
تومان