بریدههایی از کتاب شازده کوچولو
۴٫۵
(۶۲۵)
فقط با دل میشود همهچیز را به درستی دید؛ چشمها قادر به دیدن ذات انسانها نیستند»
seyed mostafa
«خب، تو میتوانی خودت را محاکمه کنی، این سختترین کار دنیاست. محاکمه خودت ازمحاکمه هر بنی بشری مشکلتر است. اگر موفق شوی به درستی دربارهی خودت قضاوت کنی، آنگاه یک عالم به تمام معنا میشوی.»
seyed mostafa
مهمترین چیزها را نمیشودبا چشم دید...».
|قافیه باران|
تو میتوانی خودت را محاکمه کنی، این سختترین کار دنیاست. محاکمه خودت ازمحاکمه هر بنی بشری مشکلتر است.
|قافیه باران|
اگر بخواهم با پروانهها دوست شوم، باید وجود دو سه تا کرم را هم تحمل کنم دیگر.
|قافیه باران|
همهی آدمها ستاره دارند؛ اما ستارهها برای آدمهای مختلف معناهای مختلفی دارند.
MhmD
«چیزهایی که مهمند، هیچوقت با چشم دیده نمیشوند»
MhmD
اگر کسی اجازه بدهد که اهلیاش کنند، باید خطر گریه کردن را هم قبول کند.
MhmD
شازدهکوچولو گفت: «مردم سیارهی تو پنجهزار گل سرخ را توی یک باغ میکارند؛ اما نمیتوانند گلی که دنبالش میگردند را پیدا کنند».
جواب دادم: «هیچوقت هم پیدایش نمیکنند».
«اما آنچه دنبالش هستند را میتوان تنها در یک گل سرخ یا کمی آب پیدا کنند».
گفتم: «بله! همینطور است».
شازدهکوچولو ادامه داد: «چون چشمها قادر به دیدن نیستند، آدمها باید با قلبشان ببینند...».
MhmD
شازدهکوچولو گفت: «قشنگی کویر به خاطر این است که یک جایی در خودش یک چاه پنهان کرده...».
MhmD
«قشنگی ستارهها به خاطر گلی است که نمیتوانیم ببینیم اش».
MhmD
شازدهکوچولو پرسید: «یعنی از جایی که بودهاند خوششان نیامده»؟
سوزنبان گفت: «آدمیزاد هرگز از جایی که هست راضی نمیشود».
MhmD
«ارزش گل تو به اندازه عمری هست که به پای گلت صرف کردی».
MhmD
«آدمها این حقیقت را فراموش کردهاند؛ اما تو نباید آن را فراموش کنی. تو تا ابد نسبت به چیزی که اهلیاش کردهای مسئولی. تو مسئول گلت هستی».
MhmD
بهتر بود که سرهمان ساعت دیروز می آمدی ؛ به خاطر اینکه مثلاً اگر قرار باشد ساعت چهار بیایی؛ من از ساعت سه خوشحالم و همینطور که ساعت جلو میرود خوشحال و خوشحالتر میشوم و ساعت چهار نگران وهیجان زده خواهم شد. آن وقت میتوانم قدر خوشبختی را بفهمم.
اما اگر تو هر ساعتی که دلت خواست بیایی، دیگر هرگز نمیفهمم که قلبم از چه ساعتی باید برای دیدارت آماده شود.
MhmD
آدمها همهچیز را حاضر و آماده از مغازهها میخرند؛ اما هیچ مغازهای نیست که کسی بتواند از آن دوستی بخرد و برای همین آدمها بدون دوست ماندهاند.
MhmD
اگر مرا اهلی کنی، آنوقت به همدیگر نیازمند میشویم. آنوقت تو در تمام دنیا برای من منحصربهفرد میشوی و من هم در تمام دنیا برای تو بی همتا میشوم...
MhmD
راستی که سرزمین اسرارآمیزی است، سرزمین اشکها.
MhmD
اگر کسی عاشق یک گل باشد که توی میلیونها و میلیونها ستاره، فقط یک شاخه از آن باشد، برای شاد شدنش کافی است، فقط نگاهی به ستارهها بیندازد و با خودش بگوید: گل من یکجایی میان این ستارههاست
MhmD
«من سیارهای را سراغ دارم که یک آقای سرخ چهره آنجا زندگی میکند. او هرگز گلی را نبوییده. او هرگز به ستارهای نگاه نکرده. او هرگز عاشق کسی نبوده. او هرگز در زندگیاش هیچ کاری نکرده، جز جمع زدن اعداد . تمام روز درست مثل تو، بارها و بارها میگوید: « من من یک آدم مهمم! یک آدم مهم» و همین باعث شده است که از غرور بیخودی به خودش باد کند. اما او یک انسان نیست؛ یک قارچ است».
MhmD
حجم
۶۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۶۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۳۰%
تومان