بریدههایی از کتاب پایان دموکراسی
۳٫۸
(۱۲)
موفقترین احزاب سیاسی در عصر جدید آنانی بودهاند که توانستهاند در اعضای خویش حس تعلق و وفاداری اصیل ایجاد کنند. اما اکنون وضعیت تغییر کرده است. بسیاری از احزاب سیاسی که در گذشته میلیونها عضو وفادار داشتند، اکنون در وضعیتی خوب به سر نمیبرند. در دههٔ ۱۹۵۰، حزب محافظهکار انگلستان سهمیلیون عضو رسمی داشت. اکنون این رقم به کمتر از صدهزار رسیده است. متوسط عمر این صدهزار نفر ۶۵ سال است. بسیاری از اعضای حزب علاقهای خاص به سیاست نداشتند. آنها حزب را به چشم پاتوق مینگریستند. جایی که میتوانستند ساعاتی را در آن گذرانده و به رقص و غیبت بپردازند و اگر اقبال نصیبشان میشد همسری از میان هممسلکهای خود مییافتند. اما امروز تعلق به حزب سیاسی نشانگر علاقهٔ ویژه به سیاست است. به همین دلیل عدهٔ کمی به عضویت در حزب علاقه نشان میدهند.
☆Nostalgia☆
در کنار صفت پاسخگو نبودن، یکی دیگر از عوامل نومیدی و استیصال مداوم از دموکراسی معاصر ساختگی بودن ذاتی آن است. ساختگیترین عنصر دموکراسی معاصر احزاب سیاسی است. چنانکه گاندی اشاره کرده است، علت وجودی احزاب سیاسی آن است که مردم را از تفکر مستقل بازدارند. احزاب به سیاستمداران دیکته میکنند چه مسیری را در پیش گیرند. احزاب به رأی دهندگان دیکته میکنند به کدام سیاستمدار رأی دهند. احزاب سر راه مواجههٔ رودررو میان مردم و نمایندگانشان قرار گرفتهاند. در مجموع، احزاب ابزار کسب قدرت هستند. مرموز و بروکراتیک هستند. وظیفهشان آن است که سیاست را حتیالامکان مکانیکی کنند. با اینحال، اگر کار خود را درست انجام دهند، میتوانند ساختگی بودنشان را پشت چهرهای انسانی بپوشانند. رهبران سیاسی کاریزماتیک میتوانند رأیدهندگان را قانع کنند که حزب فقط ماشین رأیجمعکن نیست، بلکه نماد عدالت، امنیت، و آزادی است. از آن سو، عضویت در حزبی سیاسی شخصیتی مستقل برای سازوکار حزبی ایجاد میکند.
☆Nostalgia☆
همهٔ ما میخواهیم سیاستمداران اشخاصی قابل اعتماد باشند. شاید بهترین راه جلب اعتماد کامل آن باشد که بدانیم در هر وضعیت مشغول چه کاری هستند. امّا نظارت و مراقبت دائم با اعتماد مباینت دارد. هرگاه از همه چیز باخبر باشیم، مفهوم اعتماد بیمعنا میشود. اگر فردی بهلحاظ مراقبت دائم فرصت خیانت نداشته باشد، نیازی نداریم که به او اعتماد کنیم. چیزی میشود شبیه ماشین. پیششرط اعتماد آن است که احتمال خیانت در آن برود. اگر کاری کنیم که خیانت غیر ممکن بشود، در واقع بدین معناست که ما به هیچ کس اعتماد نداریم. این استدلال هم تناقض ذاتی دارد و هم توهمی بیش نیست. ما هیچگاه از همه چیز آگاه نخواهیم بود. سیاستمداران همیشه راههایی برای پنهانکاری خواهند یافت. هرچه بیشتر از آنان شفافیت بطلبیم، بیشتر در پی یافتن راههایی برای پنهانکاری خواهند رفت. تنها نتیجهٔ اصرار بر شفافیت مطلق، بالاتر بردن بهای یافتن وسایل پنهانکاری است. وقتی با زحمت زیاد مخفیکاری را کشف کنیم، خشم ما بیرون از حد قیاس خواهد بود.
☆Nostalgia☆
دموکراسی نیابتی همیشه در آرزوی هر آنچه ندارد است. همواره وسوسه میشویم درزهایی را که در نظام سیاسیمان داریم پر کنیم: در سیاست صداقت بیشتری داشته باشیم؛ بیشتر پاسخگو باشیم؛ کاملتر از این باشیم. فناوری دیجیتال آن وسوسه را بیش از پیش تقویت میکند. چرا نباید سیاستمداران را ملزم کنیم که مستقیماً پاسخگوی همهٔ اعمالشان باشند؟ چرا اجازه میدهیم با پنهان کردن واقعیت از مردمی که قرار است منافعشان را حفظ کنند، از مسئولیت شانه خالی کنند؟ چرا نقابشان را کنار نزنیم و چهرهٔ واقعیشان را فاش نسازیم؟
☆Nostalgia☆
در داستان «دایره»، سیاستمدارِ ضعیفالنفسی پیشنهاد میکند که در همه حال دوربینی که به یک حساب آنلاین وصل است به گردن خود بیاویزد تا همگان در همه حال شاهد کارهای او باشند. سیاستمداران دیگر بهدرستی میگویند این کار دیوانگی است. هرگاه قرار باشد هیچ چیز از چشم مردم پنهان نماند، هیچ سیاستمداری جرأت ابراز نظر در مورد هیچ چیز نخواهد داشت، زیرا هر چه بگوید ممکن است در آینده برایش دردسر ایجاد کند. اما وقتی سیاستمداران عاقل همین استدلال را علناً مطرح میکنند، مردم علیه آنان میشورند و انواع تهمتها را نثارشان میکنند: چرا نیت واقعی خود را فاش نمیکنید؟ مگر چیزی برای پنهان کردن دارید؟ آری، در سرزمین شفافیت کامل، هرکس سعی کند تا حدودی زندگی شخصی خود را برای خود حفظ کند شیّاد به شمار میآید. سرانجام ظرف چند هفته همهٔ سیاستمداران مجبور میشوند بیست و چهار ساعته دوربینی را که از گردنشان آویزان است حمل کنند.
☆Nostalgia☆
فناوری دیجیتال فرصتی فراهم آورده که هیچ چیز از چشم مردم پنهان نمیماند. هرگاه اجازه دهیم مردم از پیش همه چیز را بدانند، در واقع مانع رسیدن به نقطه جوش شدهایم و خشم و درماندگی جمعیت را کنترل کردهایم.
☆Nostalgia☆
دموکراسی ناب پدیدهای وحشتناک است. جمعیت بهراحتی ممکن است علیه فردی که مورد پسندشان نیست وارد عمل شوند. در آتن باستان، مقامات دولتیای که از چشم مردم میافتادند، تبعید میشدند و گاه بهدست مردم به قتل میرسیدند. آلکسی توکویل در کتاب خود که در سال ۱۸۳۵ و در بارهٔ دموکراسیِ امریکا نوشته، دلیل تمایل امریکاییان به اعدام خودسرانه (لینچ) را در ریشههای دموکراتیک آن کشور میداند. توکویل اعدام خودسرانه را «استبداد اکثریت» مینامید. بهنظر او، بسیاری از مردم در صورت داشتن فرصت به خود اجازه خواهند داد درماندگی خود را بهصورت خشم نثار اقلیتِ آسیبپذیر کنند. دموکراسی نیابتی مدرن در تاریخ طولانی خود عمدتاً تلاش کرده است تا اینگونه اقدامات غریزی را مهار کند، و تا حدود زیادی نیز موفق بوده است. دیگر اثری از اعدام خودسرانه نیست. کسی را به شکل تحقیرآمیز دور شهر نمیگردانند. کسی از جامعه نفی نمیشود، مگر در توئیتر.
☆Nostalgia☆
دموکراسی ناب پدیدهای وحشتناک است. جمعیت بهراحتی ممکن است علیه فردی که مورد پسندشان نیست وارد عمل شوند. در آتن باستان، مقامات دولتیای که از چشم مردم میافتادند، تبعید میشدند و گاه بهدست مردم به قتل میرسیدند. آلکسی توکویل در کتاب خود که در سال ۱۸۳۵ و در بارهٔ دموکراسیِ امریکا نوشته، دلیل تمایل امریکاییان به اعدام خودسرانه (لینچ) را در ریشههای دموکراتیک آن کشور میداند. توکویل اعدام خودسرانه را «استبداد اکثریت» مینامید. بهنظر او، بسیاری از مردم در صورت داشتن فرصت به خود اجازه خواهند داد درماندگی خود را بهصورت خشم نثار اقلیتِ آسیبپذیر کنند. دموکراسی نیابتی مدرن در تاریخ طولانی خود عمدتاً تلاش کرده است تا اینگونه اقدامات غریزی را مهار کند، و تا حدود زیادی نیز موفق بوده است. دیگر اثری از اعدام خودسرانه نیست. کسی را به شکل تحقیرآمیز دور شهر نمیگردانند. کسی از جامعه نفی نمیشود، مگر در توئیتر.
☆Nostalgia☆
آنچه ترامپ از سلسلهمراتب میفهمد آن است که حرفش را به مردم گوشزد کند. ولی در سیاست، این فقط یک طرف قضیه است. به همین خاطر است که ترامپ را سیاستمداری تکبُعدی مییابیم. در سیاست، روابط عمودی نیازمندِ آن است که با روابط افقی تکمیل شود، تا طرفین بتوانند با یکدیگر کار کرده و کارها به سرانجام برسد. ناتوانی ترامپ در تکمیل روابط عمودیاش، دلیل عمدهٔ شکست او در به سرانجام رساندن اهدافش است. سیاستمدارانی که میتوانند مردم را به داخل حلقهٔ سیاسی خود جذب و داخل کنند، موفقترین سیاستمداران هستند: سلسلهمراتب با شبکه تکمیل میشود. لویاتان هولناکترین سلاحها را در اختیار دارد. اما دولت دموکراتیک نیروی واقعی خود را با ترکیبی از اقتدار از بالا به پایین و شمول گستردهٔ مردم در سیاست به دست میآورد. شمشیر تنها زمانی بُرِش دارد که مردمانی که در سایهٔ آن زندگی میکنند بر مشروعیت دولت در استعمال شمشیر به نیابت از مردم باور داشته باشند.
☆Nostalgia☆
تاکنون دولتها توانستهاند به نیروی شمشیر و کنترل پول، بر قدرت فوقالعادهٔ بنگاههای تجاریِ چیره آیند. اما اگر رقابت به شبکه علیه شبکه تبدیل شود، بنگاههای فناوری حربههای دیگری نیز در دست دارند. فیسبوک نزدیک به دو میلیارد عضو دارد، یعنی بیشتر از جمعیت هر دولت یا امپراتوری دیگر. قادر است بهتر از هر دولت دیگر در زندگی اعضای خود نفوذ کند. با فراهم آوردن فضایی که مردم بتوانند تجربیات خویش را به اشتراک بگذارند، میتواند طرز زندگی آنان را در قالب دلخواه خویش تعیین کند. دولتها همین کار را با وضع قوانین و مقررات و در صورت لزوم تضمین اجرای آن قوانین و مقررات با نیروی پلیس انجام میدهند. شبکههای اجتماعی نیروی پلیس ندارند، ولی اهداف خود را با قالببندی آنچه مردم میبینند و میشنوند پیش میبرند. البته هنوز ممکن است که دولت ایالات متحده تشخیص دهد وجود فیسبوک زیانآور است و در صورتی که ارادهٔ سیاسی موجود باشد به زندگی آن خاتمه دهد. فیسبوک بنگاهی تجاری است و بنگاهها کلید خاموش و روشن دارند.
☆Nostalgia☆
هنوز این اختیار در دست دولت است. دولتها مشکلی با تفویض اختیارات پولی به بانک مرکزیشان ندارند. با این کار ارزش پولشان در برابر دخالتهای خارجی حفظ میشود. اما هرگز این اختیار را به رقبای تجاری یعنی بنگاهها، واگذار نمیکنند. تا زمانی که گوگل و فیسبوک پول رایج خود را ندارند، از بانک مرکزی ایالات متحده حساب خواهند برد. تا آن زمان به دولت نیاز دارند تا ضابطهای برای ارزش مالی بنگاه برایشان فراهم کند. بدون آن، مشخص نیست ارزش این بنگاهها چیست؟ به همین دلیل، بیتکوین و سایر پولهای دیجیتال برای بنگاههای فناوری بسیار جذاب است، زیرا مفرّی برای خلاص شدن از وابستگی به دولت ایجاد میکند. ممکن است روزی برسد که گوگل و فیسبوک پول خود را داشته باشند، یا دستکم چیزی معادل پول بهعنوان ذخیرهٔ ارزشی و واحد محاسبه و واسطهٔ تبادلات مالیشان. این احتمال بسیار واقعبینانهتر است از اینکه آنها روزی ارتش خود را داشته باشند. به هر روی، تا آن زمان دستکم بیست سال فاصله داریم.
☆Nostalgia☆
هرچه فیسبوک بزرگتر میشود، ظرفیتش برای دوچندان شدن بیشتر میشود، زیرا قدرت خرید عظیم آن موانعی بزرگ برای ورود دیگران ایجاد میکند.
پس فیسبوک برای جبران نابرابری، یعنی فقدان شمشیر، به اندازهٔ کافی حربه در دست دارد. در تصویری که از روی جلد لویاتان میبینیم (صفحهٔ ۱۴۸)، نباید تنها به شمایل هیولا در افقِ چشمانداز توجه کنیم. مقابل تصویر، شهر را میبینیم که قرار است مردم در آن زندگی کنند. اگر موضوع فقط مبارزهٔ غول با غول بود، طبعاً دولت برنده میشد. دولت نهتنها ارتش و پلیس و دادگاه دارد، بلکه کنترل پول نیز در دست دولت است، که خود سلاح بُرّندهای در زرادخانهٔ دولت به شمار میآید. بهنظر هابز توان چاپ پول یکی از اختیارات اولیهٔ دولت بود. از دست دادن آن توان بهمعنای از دست دادن اقتدار سیاسی است.
☆Nostalgia☆
سیر بشر از لویاتانِ هابز تا تکامل دموکراسیِ مدرن، سیصد سال به درازا کشیده است. برای بنگاهی مانند فیسبوک، سیصد سال همچون ابدیت است. حتی سی سال انتظار بدان منظور، بسیار طولانی به نظر میرسد. اگر قرار است فیسبوک در مدت زمانی کمتر از آن لگامبسته شود، باید از ظرفیتی که در اختیار دولتهاست استفاده کنیم. دولتها به همین منظور ساخته شدهاند. نمیتوانیم مبارزه را در سطح «مردم علیه فیسبوک» ببینیم. باید موضوع را به سطح «لویاتان علیه لویاتان» ارتقا دهیم.
کدامیک از این دو غول از میدان سربلند بیرون خواهند آمد؟ وضعیتِ دو طرف برابر نیست.
☆Nostalgia☆
بهمرور زمان، اکثر مردم در این معامله احساس غبن کردند و کنترل بیشتری را خواستار شدند. دقیقتر اینکه، تقاضای دموکراسی کردند. بدین معنا که بتوانند ارباب سیاسیشان را خود انتخاب کنند. یا اینکه دستکم بتوانند در صورت لزوم اربابانی را که بهگمان مردم بهتر هستند به جای آنها به کار گمارند. دولت مدرن در جهت دخالت بیش از پیش شهروندان در روند تصمیمگیری تکامل یافت؛ یعنی بهجای اینکه مردم فقط زیر سایهٔ دولت باشند، در تصمیمگیری نیز نقش داشته باشند. همین سرنوشت ممکن است در انتظار فیسبوک باشد. ممکن است فیسبوک نیز بهمرور زمان بهسمت دموکراتیزه شدن پیش برود. روزی بیاید که مردم بههمراه استفاده از خدمات فیسبوک، در تعیین خط مشی آن نیز سهیم شوند، یعنی همان چیزی که در دولتهای دموکراتیک اتفاق افتاد. تاریخ به ما میآموزد که لویاتان رامشدنی است. امّا تاریخ درسهایی دیگر نیز دارد.
☆Nostalgia☆
اگر تصویری را که توماس هابز از دولت دارد به مقتضای زمانه تعدیل و بهشکل مناسب بهروز کنیم، تصویر فیسبوک را بهدست خواهیم آورد. کافی است سرِ زاکربرگ را بالای تصویر بگذاریم. او امپراتور نیست. بلکه در رأس ماشینِ تجاریِ عظیمی قرار گرفته و صاحباختیارِ آن ماشین است. اجزای این ماشین عظیم متشکل است از دادههای شمار هنگفتی از افراد بشر، یعنی اعضای فیسبوک. سرچشمهٔ قدرت فیسبوک اعضای آن است. اما این اعضا، بهرهای از قدرت فیسبوک نمیبرند. تنها بهرهٔ آنان، آزادیِ عمل داخل چارچوب فیسبوک است. این همان وعدهای است که دولت مورد نظر هابز میداد. هابز به شهروندان وعدهٔ کنترل هیولایی را که خلق کرده بودند نمیداد. بلکه وعده میداد که در ازای خلق موجودی ساختگی که حیات مشترک مردم را تضمین کند، مردم بتوانند کنترل حیات خویش را داشته باشند. معاملهای که در آن، مردم کنترل سیاسی را با آزادی شخصی معاوضه میکنند.
☆Nostalgia☆
مجلهٔ اکونومیست در گزارش خود در مورد قدرتی که این بنگاهها در این مقیاس اِعمال میکنند، برای روی جلد خود به مثالی تاریخی در زمانهای بسیار دورتر اشاره کرد. مجله، مارک زاکربرگ را با امپراتور روم مقایسه کرد که سرنوشت ما را با بالا یا پایین بردن انگشت شست تعیین میکند. در جای دیگر، زاکربرگ را به فرعون مصر تشبیه کردهاند، مردی با قدرتی خداگونه. اگر چنین چیزی درست بود، شاید کمتر نگران میشدیم. مردم پس از مدتی متوجه میشوند که اقتدار الهی حاکمان توهمی بیش نیست. فرعون به هیچ وجه یارای رقابت با کارآمدیِ دولت مدرن را که مثل ماشین کار میکند ندارد. پایِ همهٔ امپراتورانِ شبهخدا چوبین است، حتی آنهایی که در قرن بیست و یکم حکومت میکنند. تهدید واقعی آنجاست که فیسبوک بتواند پا جای پای لویاتان بگذارد.
☆Nostalgia☆
گوگل و فیسبوک مخلوقاتی بسیار متفاوت از استاندارد اویل هستند. دامنهٔ نفوذشان بسیار گستردهتر است. فقط یک چیز را به انحصار خود درنمیآورند، بلکه چند چیز را همزمان به انحصار درمیآورند. محصولی را تولید میکنند که همهٔ ما در زندگی روزمرهمان به آن وابسته شدهایم. برای ارتباطاتمان به زیرساختها و محصولات این بنگاهها اعتماد میکنیم. آنها هم با شکلدهی بر آنچه ما میبینیم و میشنویم، نفوذ خود را بر آنچه ما به یکدیگر میگوییم اِعمال میکنند. مارک زاکربرگ، هم صنعتگر است و هم قطب رسانهای. در حالیکه جان راکفلر و ویلیام هرست یک نقش بیشتر نداشتند. همشهری کِینِ امروزی تنها مالک روزنامهٔ دیجیتال نیست، بلکه او مالک چاههای نفت دیجیتال نیز هست.
هیچ تضمینی نیست که قدرت فعلی این بنگاهها دوام خواهد داشت. بنگاهها میآیند و میروند. اما در حال حاضر بسیار نیرومند و مستحکم به نظر میآیند.
☆Nostalgia☆
در گذشته، دموکراسیها ارادهٔ سیاسی برای مقابله با قدرت بنگاههای بزرگ را یافتهاند. آیا امروز نیز ممکن است؟ شاید. اما اینگونه قیاسهای تاریخی در دنیای دیجیتالِ کنونی ممکن است امیدی واهی باشد. امروزه بهیموتهای تجاری در فرهنگ سیاسیای رشد کردهاند که بستر مناسبی برای قدرت آنها ایجاد میکند. در ایالات متحده این بستر در حکم معروف دیوانعالی کشور در قضیهٔ «شهروندانِ متحد» حتی مستحکمتر شد. مطابق این حکم که در سال ۲۰۱۰ صادر شد، بنگاهها بهلحاظ آزادیِ بیان از حقوق برابر با شهروندان برخوردارند. این حکم بدین معناست که بنگاهها در هزینه کردن پول و خریدن نفوذ سیاسی عملاً با هیچ مانعی روبرو نیستند. اگر میخواهیم مخلوق ما (دموکراسی) بر مخلوق آنها (بنگاه تجاری) فائق آید، ابتدا میبایست مطمئن شویم که مخلوق خود را به آنها نفروختهایم.
☆Nostalgia☆
هیچ بنگاه تجاریای، هراندازه توانگر یا توانا باشد، بدون حمایت دولت امکان بقا ندارد. بنگاهها در چارچوب قانون ایجاد میشوند، و درون شبکهای از قوانین و مقررات که دولت برای تنظیم امورشان وضع میکند فعالیت میکنند. پیچیدهتر شدن روزافزونِ این قوانین و مقررات، مقابله با بنگاههای بزرگ را بسیار دشوار ساخته است. بسیاری از این بنگاهها بهراحتی در مناطقی که قوانین مناسبتری برای آن بنگاه دارد ثبت شده و فعالیت میکنند. وجود سلسلهمقررات مساعدتر که از سوی کشورهای رقیب (و بعضاً سازمانهای بینالمللی مانند اتحادیهٔ اروپا) تصویب شده، تنظیم امور و کنترل بنگاههای بزرگ را حتی دشوارتر میسازد. ارادهای سیاسی برای این مهم لازم است. اما سازوکار پیچیدهٔ دولت مدرن غالباً بروز چنین ارادهٔ سیاسی را غیرممکن میسازد. به نظر میرسد که در مواقع لازم، تواناییِ یافتن دستهای پنهان در این سازوکار را نداریم. اما میدانیم که آن دستها وجود دارد.
☆Nostalgia☆
هیچ بنگاه تجاریای، هراندازه توانگر یا توانا باشد، بدون حمایت دولت امکان بقا ندارد. بنگاهها در چارچوب قانون ایجاد میشوند، و درون شبکهای از قوانین و مقررات که دولت برای تنظیم امورشان وضع میکند فعالیت میکنند. پیچیدهتر شدن روزافزونِ این قوانین و مقررات، مقابله با بنگاههای بزرگ را بسیار دشوار ساخته است. بسیاری از این بنگاهها بهراحتی در مناطقی که قوانین مناسبتری برای آن بنگاه دارد ثبت شده و فعالیت میکنند. وجود سلسلهمقررات مساعدتر که از سوی کشورهای رقیب (و بعضاً سازمانهای بینالمللی مانند اتحادیهٔ اروپا) تصویب شده، تنظیم امور و کنترل بنگاههای بزرگ را حتی دشوارتر میسازد.
☆Nostalgia☆
حجم
۲۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه
حجم
۲۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۶۶,۵۰۰۳۰%
تومان