بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۲
(۴۳۱)
موری پرسید: «کسی رو پیدا کردی که حرف دلت رو باهاش بزنی؟ آیا حاضری بدون هیچ توقعی به جامعهات خدمت کنی؟ آیا با خودت در صلح و آرامش هستی؟ آیا میتونی تا اونجا که میتونی همون کسی باشی که باید باشی؟»
کاربر ۳۴۸۶۸۱۳
«ناراحت نباش. اشک چیز بدی نیست.»
زهرآ
خودت رو وقف جامعهٔ اطرافت بکن. وقتت را صرف کاری کن که به زندگیت معنا و هدف بده
زهرآ
موری چند ساعت بعد گفت: «آدمها تنها وقتی تهدید بشن بدجنس میشوند، و این کاریه که فرهنگ با ما میکنه. کاری که اقتصاد با ما میکنه. حتی کسانی هم که شغل خوبی دارن هم در فرهنگ ما تهدید میشوند، چون نگران از دست دادن کارشان هستند. و وقتی تهدید بشن، تنها به مصالح خودشون فکر میکنن. پول براشون حکم همه چیز رو پیدا میکنه. این بخشی از فرهنگ ماست.»
B.A.H.A.R
«برای اینکه بدونی چطور باید زندگی کرد، باید چگونه مردن رو یاد بگیری.»
Ehsan
او گفت: «تد، وقتی این ماجرا شروع شد از خودم پرسیدم آیا منم مثل بقیه باید از زندگی عقب بکشم، یا نه، میخوام زندگی کنم و ادامه بدم؟ من دومی رو انتخاب کردم. تصمیم گرفتم که زندگی کنم و یا دست کم سعی کنم که زندگی کنم. اونطور که دوست دارم، با افتخار، متانت، خوشاخلاقی و خویشتن داری. بعضی وقتا که صبحها بیدار میشم گریه میکنم، و به حال خودم غصه میخورم و بعضی روزها به شدت عصبانی و بدخلق میشوم، اما این حالتم خیلی دوام نمیآورد. از جایم بلند میشوم و میگویم دوست دارم زندگی کنم... تا به امروز که موفق بودهام. اینکه میتونم ادامه بدم رو نمیدونم، اما با خودم شرط بستهام که ادامه بدم.»
Ehsan
زمانی که کسانی که دوستت دارند حرف میزنند، به آنها گوش بده، فکر کن این آخرین باری است که با آنها حرف میزنی
مهدیه
«سرنوشت در برابر بسیاری از افراد سر تسلیم فرود میآورد،
این خود انسان است که خودش را به خطر میاندازد.»
fatemeh
مرگ، حتما پیوند دهندهٔ قلبهاست، همان وسیلهای که اشک آدم را درمیآورد و سبب میشود تا غریبهها برای هم اشک بریزند.
Mithrandir
میچ، اگه میخوای برای اشخاص در ردههای بالاتر تظاهر به داشتن کنی بهتره فراموش کنی، آنها به هر صورت به تو به دیده حقارت نگاه میکنند. برای افراد واقع در ردههای پایین هم تظاهر به بزرگی نکن. تنها به حالت غبطه میخورند. جاه و مقام تو رو به جایی نمیرساند. تنها با دلی با دریچههای گشوده هم جریان بقیه میشوی.
mojib-heidarian
«تنها دیگران نیستند که باید اونها رو ببخشم میچ، باید خودمون رو هم مورد بخشش قرار دهیم.»
- «خودمون رو؟»
- «بله، به خاطر همهٔ اون کارهایی که نکردیم و همهٔ کارهایی که باید میکردیم. تأسف خوردن به اونها بیفایده است، به خصوص که کسی حال و روز منو پیدا کنه. همیشه دلم میخواست بیشتر کار میکردم، دلم میخواست کتابهای بیشتری مینوشتم. در گذشته خودم رو به خاطر این سرزنش میکردم. حالا میبینم که این سرزنش کمکی به من نمیکرد. کاری کن که به آرامش برسی. آشتی کن. با خودت آشتی کن، با همهٔ اطرافیانت آشتی کن.»
Arefe
وقتی رشد میکنی و بزرگ میشوی، مطالب بیشتری میآموزی. اگر قرار بود در بیست و دو سالگی باقی بمونی، عقلت هم به همان اندازه باقی میموند. پیر شدن فقط فرسوده شدن نیست، بلکه رشد کردن هم هست. چیزی بیشتر از نزدیکتر شدن به مرگ است. همهاش جنبهٔ منفی نیست، جنبهٔ مثبت هم داره. میفهمی که باید بمیری و با این علم بهتر زندگی میکنی.»
🌈maryaysa🌈
یک معلم در جاودانگی تو اثر میگذارد؛ و هرگز نمیتوانی بگویی که این تاثیر چه وقت پایان میپذیرد.
هنری آدامز
Barzegar:)
شیوهٔ موری کاملاً عکس این بود. «شیر آب رو باز کن. خودت رو با احساس شستشو بده. احساسات هیچوقت به تو آسیبی نمیزنه، فقط بهت کمک میکنه. اگه هراس رو به درونت راه بدی و اگه اون رو مثل یه پیراهن کهنه بپوشی، اونوقت میتونی به خودت بگی: بسیار خب، این ترس است. من نباید بذارم منو کنترل کنه. اونو به همون شکلی که هست میبینم. دربارهٔ تنهایی هم همین مطلب صدق میکنه، دست میکشی، رها میکنی و میذاری اشکت سرازیر بشه. اونو به طور کامل احساس میکنی و سرانجام به شرایطی میرسی که م توانی بگی: بسیار خب، این لحظات تنهایی من بود. من از تنهایی نمیترسم، اما حالا میخوام این احساس تنهایی رو هم کنار بذارم و به این توجه کنم که احساسات دیگهای هم تو این دنیا وجود داره. میخوام اونا رو هم تجربه کنم.»
MHMAB9776
واقعیت اینه که این روزها اگه خانواده نباشه، بنیاد محکمی وجود نداره که مردم بهش تکیه کنند. از وقتی مریض شدم، اینو بهتر متوجه شدم. اگه حمایت و مهر و عشق خانواده رو نداشته باشی، درواقع میشه گفت که هیچی نداری. عشق موضوع خیلی مهمیه.
farnia
«فرهنگ ما آنطور نیست که در مردم حس خوشبختی ایجاد کند. باید به اندازهٔ کافی قوی باشی که اگه تشخیص دادی فرهنگ به وظایفش عمل نمیکند، از آن حمایت نکنی و خودت یک فرهنگ ایجاد کنی.»
کاربر ۹۶۹۰۵۷
وقتی بدونی داری میمیری، جور دیگهای به چیزها نگاه میکنی.»
بهار
«کسی رو پیدا کردی که حرف دلت رو باهاش بزنی؟ آیا حاضری بدون هیچ توقعی به جامعهات خدمت کنی؟ آیا با خودت در صلح و آرامش هستی؟ آیا میتونی تا اونجا که میتونی همون کسی باشی که باید باشی؟»
norris
«آنچه را میتوانی انجام دهی و آنچه را نمیتوانی انجام دهی همه را بپذیر»؛ «بپذیرید که گذشته هرچه بوده گذشته، بدون آنکه آن را انکار کنید»؛ «یاد بگیرید خود و دیگران را ببخشید.»
shima
«وقتی با کسی هستی، باید حضور داشته باشی. میچ، وقتی با تو هستم، سعی میکنم همهٔ حواسم با تو باشد. دربارهٔ مطلب هفتهٔ گذشته حرف نمیزنم. به فکر جمعهٔ آینده هم نیستم. به برنامهٔ جدید با کاپل هم فکر نمیکنم، برایم مهم نیست کدوم دارو رو مصرف میکنم. وقتی دارم با تو حرف میزنم، فقط به تو فکر میکنم.»
nastaran j
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان