بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۲
(۴۳۱)
حالا که خودم بیمارم و رنج میکشم، بیشتر از هر زمان دیگهای خودم رو به کسانی که در زندگیشون رنج میبرند نزدیکتر احساس میکنم. میدونی چی میگم میچ؟ دو شب پیش در تلویزیون، مردم بوسنی رو میدیدم که در خیابان به آنها شلیک میشد و میدویدند و کشته میشدند، قربانیان بیگناه... گریه کردم. با آنها به قدری همدردی کردم که انگار خودم در حال رنج کشیدن هستم. من هیچ کدومشون رو نمیشناسم، اما نمیتونستم نسبت بهشون بیتفاوت باشم.»
Arefe
«خیلیها زندگی بیمعنای دارند. به نظر نیمه خواب میرسند، حتی وقتی کاری را میکنند که به نظرشان مهم است. به این دلیل که آنها دنبال چیزهای اشتباهی هستند. برای اینکه به زندگی خود معنا ببخشید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای اطرافتان کنید و چیزهایی خلق کنید که به زندگی شما معنا و مفهوم ببخشد.»
Arefe
او همیشه کتاب میخواند تا برای کلاسهایش ایدههای جدید پیدا کند؛ با همکارانش ملاقات میکرد، رابطهاش را با دانشجویان قدیمش حفظ میکرد و به دوستانش که در گوشه و کنار دنیا زندگی میکردند، نامه مینوشت. وقت بیشتری را صرف خوردن و تماشای طبیعت میکرد و وقت خودش را با تماشای تلویزیون و برنامههای طنز تلف نمیکرد. او پیلهای از جنس فعالیتهای انسانی، گفتگو، تبادل نظر و محبت به دور خود تنیده بود.
@moda_onlineshop__
«آیا تا به حال برایت از کشمکش دو قطب متضاد حرف زدهام؟»
- «کشمکش دو قطب متضاد؟»
- «زندگی مجموعهای از کشمکشهای متضاد است. گاهی وقتها دلت میخواد کاری بکنی، اما مجبوری کار دیگری انجام بدی. از چیزی ناراحتی اما میدونی که نباید باشی، یه وقتهایی فقط به فکر منافع خودت هستی، درحالیکه میدونی نباید باشی. کشمکشهای متضاد مثل کشیدن یک استیک میمونه. همهٔ ما جایی در این میان زندگی میکنیم.»
میگویم به یک مسابقه کشتی شباهت دارد.
- «مسابقه کشتی؟» بعد میخندد. «بله، میتونی زندگی رو به این هم تشبیه کنی.»
میپرسم: «حالا چه چیزی برنده میشود؟»
- «چه چیزی برنده میشود؟»
با دندانهای کج و نامنظمش به من لبخندی میزند و میگوید:
«عشق برنده میشود، همیشه عشق برنده است.»
honey
ما فکر میکنیم که ظرفیت عشق رو نداریم، فکر میکنیم اگر عشق رو به وجودمان راه بدیم، بیش از اندازه احساساتی میشویم، شخص خردمندی به اسم لوین چقدر قشنگ گفته که عشق، تنها کار عقلانی و منطقی است
Hera
کارهایی که وقت زیادی صرفشون می کنی، تمام کاری که انجام میدهی، ممکنه اون قدرها هم مهم نباشه. یه کم هم دنبال معنویات باش.»
- «معنویات؟»
- «تو از این کلمه خوشت نمیاد، (معنویات)، مگه نه؟ به نظرت به درد آدمهای احساساتی میخوره؟»
گفتم: «خب بله.»
سعی کرد چشمکی بزند، اما نتوانست، من هم خندهام گرفت.
در حالیکه او هم میخندید، گفت: «میچ، من حتی نمیدونم تعالی در معنویات یعنی چه. اما اینو میدونم که تو این زمینه با کمبودهایی روبهرو هستم. ما بیش از اندازه با دنیای مادیات سر و کار داریم و این ما رو راضی نمیکنه. روابط عاطفی با دنیای اطرافمون رو فقط برای منافع خودمون میخواهیم.»
b
مرگ پایان زندگیه نه خاطره و یادها.
آلیس در سرزمین نجایب
«آدمها تنها وقتی تهدید بشن بدجنس میشوند، و این کاریه که فرهنگ با ما میکنه. کاری که اقتصاد با ما میکنه. حتی کسانی هم که شغل خوبی دارن هم در فرهنگ ما تهدید میشوند، چون نگران از دست دادن کارشان هستند. و وقتی تهدید بشن، تنها به مصالح خودشون فکر میکنن. پول براشون حکم همه چیز رو پیدا میکنه. این بخشی از فرهنگ ماست.»
آلیس در سرزمین نجایب
«میدونی میچ، حقیقت اینه که اگر چگونه مردن رو یاد بگیری، چگونه زندگی کردن رو هم یاد میگیری.»
Elaheh
«همه میدونند که روزی میمیرند، اما کسی هنوز به این باور نرسیده. اگر باور میکردیم، رفتارمون رو تغییر میدادیم.»
Elaheh
موری از جایش بلند میشود و بلند میگوید: «مگه دوم شدن اشکالی داره؟»
دانشجویان نگاهش میکنند. صدایشان را پایین میآورند. موری سرجایش مینشیند و لبخند پیروزی میزند.
philodendron
«میدونی میچ، مشکل اینجاست که ما نمیدونیم چقدر به هم شبیه هستیم. سفیدها، سیاهها، کاتولیکها، پروتستانها، زنها و مردها. اگه یکدیگر رو بیشتر شبیه هم میدیدیم، میتونستیم مثل یه خانوادهٔ بزرگ جهانی زندگی کنیم
philodendron
«عشق برنده میشود، همیشه عشق برنده است.»
Hamid_R_khani
«میدونی تد، زندگی برای من تا زمانیه که بتونم به دیگران پاسخ بدم، تا زمانی که بتونم عواطف و احساساتم رو نشون بدم. با آنها صحبت کنم، با آنها احساس کنم...»
Nazanin :)
میدونی رضایت واقعی تو چیه؟»
- «تو چیه؟»
-«این که دیگران رو در داشتههات شریک کنی.»
Ramtin
اگر استاد موری شوارتز در زندگی فقط یک جمله به من آموخته باشد، آن جمله این است: «در زندگی چیزی به نام خیلی دیر شده وجود ندارد.» او خودش تا لحظهٔ آخر زندگیاش مرتب در حال تغییر بود.
mahsa
«پیش از اینکه بمیری، خود و دیگران را ببخش.»
mahsa
کسی از موری خواسته تا آخرین حرف زندگیاش را بزند.
موری به آرامی گفت: «با هم مهربان باشید و در برابر هم احساس مسئولیت کنید. اگه این رو رعایت کنیم، دنیا مکان بهتری برای زندگی میشود.»
mahsa
«میچ، اگه میخوای برای اشخاص در ردههای بالاتر تظاهر به داشتن کنی بهتره فراموش کنی، آنها به هر صورت به تو به دیده حقارت نگاه میکنند. برای افراد واقع در ردههای پایین هم تظاهر به بزرگی نکن. تنها به حالت غبطه میخورند. جاه و مقام تو رو به جایی نمیرساند. تنها با دلی با دریچههای گشوده هم جریان بقیه میشوی.»
zoli
رها کن. به خودت بگو این غبطه است. میخوام ازش فاصله بگیرم، و بعد ازش دور شو.
spiideabc
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان