بریدههایی از کتاب سرآمد هری پاتر و فلسفه
۴٫۱
(۳۹)
«احمقهایی که قلبشون رو کف دستشون میگیرن، اونایی که نمیتونن احساساتشون رو کنترل کنن، اونایی که در خاطرات غمگینشون غوطه میخورند و اجازه میدهند به این راحتی خشمگین بشن... به عبارت دیگه، آدمهای ضعیف... اونا هیچ شانسی در برابر قدرتهای ولدمورت ندارند!»
hedgehog
متفکران همچنین بر این امر تأکید دارند که وقتی عواطف قدرتمند بر دلایل و خواستههای ما تأثیر میگذارند، به لحاظ اخلاقی خوب یا بد میشوند، بدین معنا که عواطف بر درک ما از خوبی و بدی و کارهای ما اثر میگذارند. بهطور خاص در مورد اسنیپ، عشق اصولا در رفتار و کارها یافت میشود و نه در عواطف. عشق شیوهٔ باورها، روابط، و کارهای اسنیپ را تغییر داد؛ او به خاطر عشق پشیمان شد، و او با انتخاب عاشقی رستگاری را یافت. (۸) بهطور خلاصه، این عشق اسنیپ به لیلیست که به کارهای او انگیزه میبخشد و به رستگاریاش منجر میشود.
hedgehog
عشق با مفهوم «خواستن خوبی برای دیگران» نه فقط در نگارش رولینگ پیداست، بلکه در تعریف دیگر نویسندگانی که با عشق سروکار دارند نیز موجود است؛ این نویسندگان با وجود فاصلهٔ زمانی و فرهنگی میانشان از ارسطو گرفته تا آکویناس تا ام. اسکات پِک را در برمیگیرند. آنان در تعریف مفهومی از عشق که در دوستی بیان شده با یکدیگر همعقیده هستند، و در این مفهوم خوبی و صلاح دیگری را برای خود آن فرد میخواهند. (۷) بارها و بارها، نشان داده شده که تصمیمگیری در کتابهای پاتر مسئلهٔ سختیست؛ دو گزینهٔ ترجیح منافع شخصی در ازای دیگران، یا فداکردن آن برای صلاح دیگران همیشه مطرح بوده است. عشق به ازخودگذشتگی نیاز دارد، عشق شادی یکی را به مصلحت دیگری پیوند میزند، یکی را در برابر اندوه و فقدان دیگری آسیبپذیر میکند، و تعهد فرد برای مصلحت دیگری را قدرت میبخشد.
hedgehog
اسنیپ استاد چفتشدگی
اسنیپ شخصیت پیچیدهایست و این پیچیدگی تنها به خاطر مأمور دوجانبهبودنش نیست، بلکه چون وفاداریش به درستی در گذشته تقسیم شده، و دلایل و عواطفش نیز پیوسته درحال تقسیمشدن بوده است. اولا، اسنیپ یک مرگخوار بوده؛ پس از آنکه ابراز پشمانی کرد، دامبلدور از او خواست نقش خطرناکی را ایفا کند و هنگامیکه لُرد سیاه بازگشت خبررسان شود. برای این کار، اسنیپ میبایست اعتماد کامل ولدمورت را به دست میآورد. او نمیبایست نه به وفاداریاش به دامبلدور و نه عهدش برای محافظت از دشمنان ولدمورت، مخصوصاً هری، خیانت میکرد. خشم و گاهی نفرتش نسبت به هری (و دیگران) واقعیست، اما بههمان میزان شجاعت و ریسکپذیری همیشگیاش نیز واقعیاند.
hedgehog
ولدمورت قدرت را بر عشق، خودخواهی را بر نوعدوستی، غلبهکردن را بر شکنندگی دوستی و هرگونه رفاقت خالصانه ترجیح داد. در تضادی شدید، هری قلبش را به روی دوستانش گشود و مشتاقانه حاضر بود خودش را برای کسانی که دوست دارد فدا کند. هری به جای آنکه همچون ولدمورت روحی چندتکه را انتخاب کند، به دوستانش اجازه داد از او فرد بهتری بسازند که کامل و دارای کمال است.
hedgehog
نظریات فلسفی قدیمی در مورد عشق برای سردرآوردن از شخصیت پیچیدهٔ اسنیپ به ما کمک میکنند، چون براساس آنها عشق تنها یک احساس نیست بلکه یک انتخاب است، عملی در راستای خواستن است. بهطور ایدهآل، احساسات ما با آنچه «خوب» میپنداریم در هماهنگی به سر خواهد برد، اما حتا اگر احساساتمان سرکشی کند، باز هم میتوانیم در راستای خوبی عمل کنیم. این حقیقت که اسنیپ احساسات متضادی داشته، دلیلی بر این امر نیست که عشق او را تغییر نداده. در مقابل، با وجودی که اسنیپ نسبت به دیگران حس بیتفاوتی یا حتا بیعلاقگی داشت، با اینحال پیوسته برای خوبی دیگران عمل میکرد و این تواناییاش قدرت عشقش به لیلی را گواه میدهد.
hedgehog
فیلسوفان یونانی میان سه نوع از عشق تمایز قائل میشوند: اِروس، فیلیا، و آگاپه. اِروس، یا عشق جنسی، نوعی از عشق است که در روابط رمانتیک پیدا میشود. آقا و خانم ویزلی، رون ویزلی و هرمیون گرنجر، و هری و جینی، مثالهایی خوب از این نوع عشق هستند. در فلسفهٔ غرب، معروفترین تحلیل صورت گرفته از عشق جنسی را میتوان در رسالهٔ ضیافت افلاطون یافت، که در آن افلاطون میخواهد نشان دهد چطور تمایلات فیزیکی خام پالایش میشوند و میتوانند روح را به سوی چیزهایی زیبا و الاهی ببرند. فیلیا عشقیست که به دوستان خود میدهید. بسیار مهم است که دوستی را نوعی عشق بدانیم ـ مشاهدات دامبلدور به گونهای تلخوناگوار نشان میدهند که ولدمورت هیچگاه دوستی نداشته و حتا دوستی نمیخواسته. در واقع، به باور رومیان و یونانیان باستان، دوستی امری بالاتر از عشق رمانتیک بوده. (۵) سومین نوع عشق یا آگاپه، عشقی جهانی، فداکارانه، و عشق بدون شرط است. هنگامیکه نویسندگان انجیل به ما میگویند «خدا عشق است»، منظورشان آگاپه است.
hedgehog
برجستگی عشق در کتابهای پاتر همچون موضوع قالبیست که نادیدهگرفتنش سخت است. عشق لیلی، هری را نجات داد و از او محافظت کرد. عشق هری، پروفسور کوییرل را مغلوب کرد و از تسخیر روح هری توسط لرد ولدمورت جلوگیری کرد. همانطور که دامبلدور به ما گفت، مهمترین ضعف ولدمورت این است که او هیچگاه نفهمید عشق قویترین جادوی تمام اعصار است.
hedgehog
با وجود آن همه زندگی که در خطر بودند، دامبلدور چطور میتوانست آنقدر از اعتماد و وفاداری اسنیپ مطمئن باشد؟(۴)
در یک کلمه، جواب عشق است... در مورد عشق دامبلدور به اسنیپ صحبت نمیکنیم، و نه عشق اسنیپ به هری، بلکه عشق اسنیپ به لیلی پاتر، مادر هری. اگرچه لیلی پاسخ عشق رمانتیک اسنیپ را نداد، ولی اسنیپ هیچگاه دست از دوستداشتن او برنداشت، و این عشق، اگرچه غیر مستقیم، ولی در نهایت به رستگاریاش منجر شد.
hedgehog
در ۲۰۰۷ جی.کی. رولینگ با روزنامهای هلندی مصاحبهای داشت و گفت آوردن پروفسور تریلاونی در داستان، دیدگاه خودش را نشان میدهد، که به نظر وی چیزی به نام سرنوشت وجود ندارد. (۱۵) این انکار سرنوشت چه نتیجهای دربر دارد؟
دیدگاه یک سازگارنگر در مورد آزادی و تقدیر بدینگونه است که حتا اگر انتخابهای ما بهواسطهٔ چیزهایی که خارج از کنترلمان هستند، مشخص شوند، باز هم ما آزاد هستیم. برخی سازگارنگران معتقدند تنها یک پیآمد ممکن وجود دارد، و آن آیندهٔ واقعیست. برخی دیگر از انتخابهای ممکن سخن میگویند، بدین معنا که حتا اگر فرصتهای ما از قبل نیز توسط چیزهای خارج از کنترلمان مشخص شده باشد، میتوانیم گزینههای مختلفی را در نظر بگیریم و سپس یکی را برگزینیم. دیدگاه یک اختیارگرا در مورد آزادی بدینگونه است که ما گزینهٔ انتخاب داریم چون هیچ چیزی در طول زمان انتخابهای ما را تضمین نمیکند. از آنجا که اختیارگرایان انتخابهای ازپیش تعیینشده را آزاد قلمداد نمیکنند، حوزهٔ انتخاب در این دیدگاه از سازگارنگری بیشتر است.
hedgehog
دکارت نیز تمایز کامل میان ذهن و بدن را رد میکند. آنها موجودیتهایی درهم تنیده هستند، نه جدا، بلکه واقعاً یک واحد هستند، و این موضوع روی جزئیاتی که در مورد اثر یکی بر دیگری وجود دارند نیز صدق میکند. به اینکه وقتی مریض میشوید چه حسی پیدا میکنید فکر کنید، یا احساسی که وقتی دوچرخهسواری یاد میگرفتید. شرایط فیزیکی بدن شما تأثیر مستقیمی بر نگرش شما بر دنیا، و حالت ذهن شما دارد. به نظرم چندان اغراقآمیز نیست اگر بگوییم بدن شما تأثیر مستقیمی بر آن که هستید دارد.
hedgehog
وقتی در پایان کتاب یادگاران مرگ هری در جنگل ممنوعه «میمیرد،» خود را با دامبلدور در مکانی مییابد که در نظرش شبیه ایستگاه کینگزکراس است. یک تفسیر این است که او به نوعی در ایستگاهی میان مرگ و زندگی پساز مرگ است. حتا اگر چنین باشد، هری نفهمید که اگر مثلا، با گرفتن قطاری، تصمیم به مردن بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد. دامبلدور تنها میگوید قطار او را «به جلو» میبرد. همچنین رولینگ در مورد اینکه آیا ملاقات هری با دامبلدور رخدادی واقعیست یا اینکه تنها رویا یا الهامی در ذهن هریست، به عمد به ابهام سخن میگوید.
hedgehog
قرنهای متمادی فیلسوفان به این امر اشاره میکردند که دریافتن اینکه چگونه روح غیرمادی حتا قادر است با جسمی کاملا مادی تعامل داشته باشد نیز دشوار است. اگر روح از ماده ساخته نشده و ویژگیهای فیزیکی ندارد، پس جای شگفتیست که چگونه میتواند باعث حرکت بدن شود یا چطور هرچیزی در جهان مادی میتواند روی آن تأثیر بگذارد. این نوع دوگانگی مغز و بدن ورای هر چیزیست که ما تجربه کردهایم. این دوگانگی متناقض نیست، و ممکن است صحیح باشد، اما با موانع جدی روبهروست.
hedgehog
در دنیای هری پاتر، دیدگاه رولینگ به وضوح متافیزیکیست: روح مستقل از بدن است، با رویدادهای فیزیکی معمولی آسیب نمیبیند، و حتا میتواند پس از نابودی جسم نجات یابد. به بیانی دیگر، رولینگ تصویری متافیزیکی را انتخاب میکند که عموماً با اغلب دیدگاههای فلسفی روح همراه است (به خصوص دیدگاه هوشیاری و دیدگاه دکارتی) و آن را با تصویری استعاری از دیدگاه احساسی ترکیب میکند.
hedgehog
براساس دیدگاه احساسی، روح ارتباط بسیار نزدیکی با عمیقترین احساسات و وجدان اخلاقی ما دارد. کارهای شیطانی به انسانیت و خوبی ما آسیب میزنند، با اینحال اگر خالصانه احساس پشیمانی کنیم، میتوانیم به سوی ترمیم آن خوبی و انسانیت گام برداریم.
hedgehog
شاید ولدمورت میتوانست روح آسیبدیدهاش را ترمیم کند، اما نه با استفاده از معجون یا افسونی مناسب (نه حتا از طریق ابرچوبدستی) بلکه طبق کتاب اسرار سیاهترین جادو، شاید بتوان روح تکهشده را از طریق توبه ترمیم کرد؛ همانطور که هرمیون میگوید: «باید کارهایی که کردی رو واقعاً احساس کنی.»
hedgehog
تام ریدل جوان و زیبا، بهخصوص پس از تکهکردن روحش و ساخت جانپیچها، دچار تغییر جسمانی شگفتی میشود.
hedgehog
بوسهٔ دیوانهساز
دیوانهسازها احساسات خوب و خاطرات شاد مردم را میمکند. بدتر آنکه میتوانند روح شما را ویران کنند. همانطور که لوپین برای هری توضیح میدهد:
«میدونی، دیوانهساز تنها در صورتی کلاهش رو پایین میآورد که از آخرین و بدترین سلاحش استفاده کند.»
«چه سلاحی؟»
لوپین با لبخند کجی گفت: «بهش میگن بوسهٔ دیوانهساز. دیوانهسازها وقتی بخواهند کسی را نابود کنند از این سلاح استفاده میکنند. به نظر من ممکنه زیر کلاهشون یک جور دهن باشه، چون آروارههایشان را به دهن قربانی میچسبانند و... روحش را از بدن بیرون میکشن.»
...
«چی؟ اونا آدم رو میکشن...؟»
لوپین گفت: «نه بابا. خیلی بدتر از آن. میدونی، تا وقتی که قلب و مغزت کار میکنه، میتونی بدون روح بازهم وجود داشته باشی. اما دیگر هیچ شخصیتی نداری، نه خاطره، نه... هیچی. اصلا راه بهبودی وجود ندارد. فقط... وجود خواهی داشت. مثل یک پوستهٔ تو خالی. روحت برای همیشه رفته... گم شده.»(۶)
hedgehog
درکنار شبحبودن، راههای مختلف دیگری وجود دارد که روح میتواند پس از مرگ جسمش روی زمین ظاهر شود. ابتدا، میتوان به خود ولدمورت اشاره کرد که به خاطر جانپیچهایش، پس از آنکه نفرینش برای کشتن هری کوچک به خودش کمانه کرد و جسمش از بین رفت، همچنان زنده ماند. بعداً در مورد جانپیچها بیشتر صحبت میکنیم، اما در اینجا شایان ذکر است هنگامی که روح ولدمورت باقی میماند، به شکلی بسیار ضعیف است؛ او بعدها شرایطش در آن دوران را چنین توضیف میکند «کمتر از روح، کمتر از پستترین اشباح.»(۳) در آن شرایط، ولدمورت برای آنکه بتواند هرگونه اثر فیزیکی داشته باشد، میبایست خود را به جسمی زنده متصل کند.
hedgehog
نیک به نوعی، با تقلیدی شبحگونه از بدن به زندگی ادامه میدهد، تقلیدی که میتواند ببیند و دیده شود، بشنود و شنیده شود، اما سوای اینها، او از دیوارها عبور میکند و اثر فیزیکی کمی دارد. ظاهراً اشباح دنیای رولینگ هنگامیکه فردی در تماس با آنها قرار میگیرد احساس سرما ایجاد میکنند، و میرتل گریان به نحوی قادر است در دستشویی آب بپاشد، اما غیر از این، بهنظر میرسد آنها اغلب فاقد اثرات جسمانی هستند. به نظر میرسد ولدمورت تمام این مدت این نوع از نامیرایی را داشته، اما این نوع از نامیرایی فاقد ارتباط فیزیکی واقعیست و مهمتر از آن برای ولدمورت تهی از قدرت است.
hedgehog
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان