مردم چقدر راحت میتوانند بشکنند.
n re
میخواستند در جایی جدید، دوباره تلاش کنند، به امید اینکه جغرافیا جوابگوی مشکلشان باشد
n re
تغییر، چیزی است که من به آن نیاز دارم.
n re
«جهان توسط دیوانگان اداره میشود.
n re
«تو هیچ وقت دست از دوست داشتن برندار. هنگامی که همه زخمی هستند، تو قوی باش. به طوری که آنها بتوانند به تو تکیه کنند
n re
جنگ و اسارت چیزی را در درون او خرد کرده بود، مانند این بود که او پشتش شکسته باشد.
n re
یک نفر برای حرف زدن، تمام چیزی بود که او الان به آن نیاز داشت.
n re
«خوانندگان از موشکافیهای داستان و وابستگی غیر قابل گسست میان مادر و فرزند قدردان خواهند بود.»
Sara Guen
کاوه
«هانا در این اثر اخیر خود، چشمانداز سخت و تاریکی ارائه کرده، اما قهرمان جوان ما یاد میگیرد که آن را بپذیرد و خودش واقعیتها را کشف میکند.»
USA.To Day
کاوه
«هانا یک سرزمین بکر ابتدایی را به یاد میآورد. منطقهای بکر و دست نخورده قبل از کشفشان توسط کشتیهای کروز.»
Dr. Miriam Klein
کاوه