بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در جست‌وجوی ‌آبی‌ها | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب در جست‌وجوی ‌آبی‌ها

بریده‌هایی از کتاب در جست‌وجوی ‌آبی‌ها

۴٫۰
(۲۲)
«هنرمند؟ این یک کلمه است. تا حالا آن را از زبان هیچ‌کس نشنیده‌ام، ولی در بعضی از کتاب‌ها خوانده‌ام. معنی‌اش این است، خُب... کسی که می‌تواند چیزی زیبا بسازد. به‌نظرت کلمهٔ درستیه؟»
hedgehog
احساس می‌کردی دنیا به آخر رسیده است. با این وجود، همیشه چیزی پدیدار می‌شد، در جایی نزدیک، یک شروع جدید مردمی جدید.
hedgehog
او نیازی به دستورالعمل نداشت، جادو بود که دست‌های او را به حرکت درمی‌آورد.
hedgehog
او می‌دانست بعضی وقت‌ها، برای بهتر برگرداندن خاطره‌های گم‌شده و خواب‌های فراموش‌شده، باید آن‌ها را مدتی از ذهنش بیرون کند.
hedgehog
هنوز غنچه‌ها گل می‌دادند و این چنگ زدن به زندگی، علی‌رغم خرابی ایجادشده، برای کایرا حیرت‌آور بود.
hedgehog
نخ‌ها شروع کردند به آواز خواندن. نه ترانه‌ای ساخته‌شده از کلمات، بلکه یک ضرب‌آهنگ، لرزشی در دست‌هایش، طوری که انگار جان داشتند. برای اولین‌بار، انگشت‌هایش تسلطی بر نخ‌ها نداشتند، و به جایی که باید، هدایت می‌شدند. می‌توانست چشم‌هایش را ببندد و فشار سوزن و ارتعاش نخ‌ها را روی پارچه احساس کند.
hedgehog
«ای کاش می‌توانستم رنگ آبی را بسازم. شنیده‌ام در جایی گیاه مخصوصی برای این کار وجود دارد.»
hedgehog
او عاشق کتاب خواندن بود. ولی زن‌ها اجازهٔ کتاب خواندن نداشتند.
hedgehog
«دردی که می‌کشی مایهٔ سربلندی‌ات باشد. تو خیلی قوی‌تر از آن‌هایی هستی که دردی ندارند.»
hedgehog
کایرا همیشه توانایی خاصی در دست‌هایش داشت. وقتی هنوز یک بچهٔ کوچک بود، مادرش طرز استفاده از سوزن را به او یاد داده بود، این‌که چه‌طور آن را از میان پارچه رد کند و طرح‌هایی با نخ‌های رنگی خلق کند. اما به‌تازگی و به‌طور ناگهانی، این مهارت تبدیل به چیزی فراتر از یک توانایی ساده شده بود. در یک شکوفایی حیرت‌آور مهارت او فراتر از تعلیمات مادرش شده بود. حالا، بدون دستورالعمل و تمرین و درنگ، انگشت‌هایش راه خود را، برای حرکت و بافتن طرح‌هایی خارق‌العاده با رنگ‌هایی بی‌نظیر، حس می‌کردند. او نفهمید چگونه این دانش را کسب کرده است. اما وجود داشت، در انگشت‌هایش، و حالا با لرزشی اندک، اشتیاق خود را برای شروع نشان می‌دادند.
hedgehog
دست‌های پرقدرتت و عاقل بودنت جبران پای لنگت را می‌کند. تو قوی هستی و در کارگاه بافندگی خیلی مفید هستی؛ تمام زن‌هایی که آن‌جا کار می‌کنند این را قبول دارند. و کج بودن پایت در مقابل این استعدادت هیچ اهمیتی ندارد. قصه‌هایی که برای بچه‌ها تعریف می‌کنی، تصویرهایی که با کلمات می‌سازی ــ و با نخ! کارهایی که با نخ می‌کنی! کارهایی هستند که تا به حال کسی ندیده. کار تو خیلی فراتر از کاری هست که من بلدم!
hedgehog
ترس همیشه بخشی از زندگی مردم بود. ترس بود که باعث می‌شد مردم پناهگاهی برای خود بسازند و به دنبال غذا و چیزهایی برای رویانیدن باشند. به همین دلیل سلاح‌ها، در انتظار، انبار می‌شدند. ترس از سرما، بیماری و گرسنگی وجود داشت. و ترس از جانورها.
hedgehog

حجم

۱۴۷٫۳ کیلوبایت

حجم

۱۴۷٫۳ کیلوبایت

قیمت:
۴۷,۰۰۰
۲۳,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد