بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باران سیاه | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب باران سیاه اثر ماسوجی ایبوسه

بریده‌هایی از کتاب باران سیاه

انتشارات:نشر چرخ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأی
۳٫۷
(۳)
صدماتم همه بر اثر آتش‌سوزی بود. سر، صورت، گردن، پشت، بازوهای دو طرف، پشت دست، مچ دست، انگشتان دست و... حتا لالهٔ گوشم هم سوخته بود. پوست مچ دستم کنده و گوشت پشتم مثلِ گوشت گاو شده بود. دنده‌هایم تقریباً بیرون زده بود. بعدها فهمیدم که به خاطر جهش نوری آنی سوخته که هزاران درجه حرارت داشت.
همچنان خواهم خواند...
پاییز سالی که جنگ تمام شد گروهی تحقیقاتی از اشغال‌گران امریکا همراه پزشکان دانشگاه توکیو به آوار سوختهٔ هیروشیما آمدند. آن‌ها وظیفه‌ای را که به عهده داشتند، توسعه دادند تا انجمنی تحقیقاتی شکل گرفت. این انجمن تحقیقاتی را بلایای بمب اتمی وابسته به سازمان انرژی اتمی امریکا یا به اختصار ای‌بی‌سی‌سی می‌گفتند. سازمانی که با موضوع قرار دادن مصیبت‌زدگان بمب اتمی، به دنبال آرمان‌های بزرگ تحقیقاتی بود. اما به‌نظر می‌رسید ای‌بی‌سی‌سی به تحقیق دربارهٔ فرآیند بیماری بیماران اتمی می‌پردازد و سازمانی برای درمان بیماران نیست.
همچنان خواهم خواند...
بخت شهر هیروشیما بسیار بد بود. جنازه‌ها حتا درون حوضچه‌های نیلوفر آبی هم افتاده بودند. در علف‌های کنار شالیزار، کبوتری سفید در خودش جمع شده بود. به‌آرامی نزدیک شدم و با دو دست گرفتمش. چشم راست کبوتر کور و پرهای شانهٔ سمت راستش کمی سوخته بود. هر چند تصمیم به جوشاندن آن در سس سویا و خوردنش در من بیدار شد، اما آن را رو به آسمان هوا کردم و فراری‌اش دادم.
همچنان خواهم خواند...
در زادگاهم می‌گفتند «کلاغ صبحگاهی خوش‌یمن است.» معنایش این بود که دیدن کلاغ در صبح، بدبیاری آن روز را از بین می‌برد. شاید به این دلیل بود که از هماهنگی رنگ گیاه و پرنده لذت می‌بردند.
همچنان خواهم خواند...
غذایی که همراه آورده بودیم تا شام دیروز کافی بود و تمام شد. از امروز قرار شد غذامان را از غذاخوری شرکت تحویل بگیریم. صبحانه را شیگه‌کو و نهار را یاسوُکو گرفتند و آوردند اما هنگام نهار شروع به شکایت کردند. حرف‌شان این بود که حتا اگر غذاشان برنج و سبزی بود، باز هم غذایی را می‌گرفتند که دیگران پخته بودند. بنابراین خوردن آن بدون انجام هیچ کاری، برای‌شان سخت بود.
همچنان خواهم خواند...
«آیین نیایش و پیشکش برای حشرات» آیینی دو روز بعد از روز کاشت بود. کشاورزان زمان کاشت، حشرات داخلِ خاک را لگد می‌کردند و می‌کشتند. بنابراین اکنون کلوچه درست کرده و به حشرات مُرده پیشکش می‌کردند. در این روز رسم بود اسباب و وسایلی از همسایه‌ها را که هنوز در خانهٔ کسی باقی مانده بود، به آن‌ها برگردانند.
همچنان خواهم خواند...
علاوه‌بر سیگار سهمیه‌ای، برگ‌های تنباکویی را که افرادِ شرکت در بازارسیاه می‌خریدند و بعد به ما می‌دادند، برای مدتی در زیرزمین آویزان می‌کردیم تا رطوبت بگیرد. بعد این تنباکو را در برگ‌های کاغذ بسیار نازک لغت‌نامهٔ انگلیسی می‌پیچیدیم که با تیغهٔ بُرِش به شکل ظریفی بُرِش داده بودیم و در نهایت می‌کشیدیم. به‌نظر می‌رسید جنس کاغذهای لغت‌نامه از کاغذی به نام کاغذ هندی باشد. خانوادهٔ ما، از اواسط جنگ تا اواخر جنگ، یک جلد لغت‌نامه دود کرد.
همچنان خواهم خواند...
ابر قارچی‌شکل، بیش از قارچ به عروس دریایی شبیه بود. پایش را که بیش از عروس دریایی دارای نیروی فعال حیوانی بود، می‌لرزاند و درحالی‌که سرش به رنگ‌های قرمز، ارغوانی، نیلی و سبز تغییر می‌کرد به‌تاخت به سمت جنوب‌شرقی می‌رفت.
همچنان خواهم خواند...
دود تا ارتفاع بسیار زیادی بالا آمده و بالا به یک‌جور گسترده‌ای پهن شده بود.
همچنان خواهم خواند...
در دفتر کارخانه شوهرعمه چندبار اشک ریخت. هیروشیما؛ شهر سوخته، شهر خاکستر، شهر مرگ و شهر نابودی. جنازه‌های انباشته‌برهم نفرین‌کنندگان خاموش جنگ‌اند.
همچنان خواهم خواند...

حجم

۳۳۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۳۳۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۳۹,۵۰۰
۵۰%
تومان