بریدههایی از کتاب باران سیاه
۳٫۷
(۳)
آبیار هم فراموش کرده که در هیروشیما و ناگاساکی بمب اتم انداخته شده. همه فراموش کردند. جهنم سوزان هیروشیما را فراموش کردند و امروز فقط مراسم یادبود بمباران اتمی برگزار میشود. قیلوقال آن مراسم، حالم را میگیرد.»
همچنان خواهم خواند...
سنگ سنگ بود اما پوستهاش سوخته بود.
«این سنگ، سنگ خاراست. سنگی که تا صبح امروز پوشیده از خزه بوده.»
شهرام صفاری زاده
Obon: آیینی بودایی که برای پاسداشت ارواح نیاکانی که به این دنیا آمده و در آخر سال دوباره برمیگردند، برگزار میشود. این جشن در روز پانزدهم ماه هفتم سال از تقویم قمری برگزار میشود و تعطیل رسمی است. به گفتهٔ برخی محققان منشأ این جشن در دین زرتشتی است.
همچنان خواهم خواند...
Akō Rōshi: چهل و هفت رونین. رونین به ساموراییهای بیارباب گفته میشود. چهل و هفت رونین به علت اهانتی که به اربابشان صورت گرفت در شب سیام آوریل ۱۷۰۳ میلادی، به محل اقامت صاحبمنصب هتاک حمله کردند. آنها بعد از کشتن او دست به خودکشی آیینی ساموراییها یعنی سپّوکو زدند.
مقبرهٔ آنها در معبد سِنگاکو شهر توکیو قرار دارد. اما چون اربابشان از خاندان آسانو در هیروشیما بود در معبد کوکوُتای هم سنگ یادبودی برای آنها ساختهاند. در فرهنگ ژاپنی این چهل و هفت سامورایی نماد وفاداری هستند.
همچنان خواهم خواند...
افرادی که تا دیروز به اسامییی چون تسوُچی یا کوُروجی صدا زده میشدند، اکنون مانند بادکنک یا هندوانه چهرههایشان آماس کرده و قابل شناسایی نیستند.
همچنان خواهم خواند...
از فردا شاید این کارخانه تحت مدیریت ارتش دشمن قرار گیرد. اگر اینطور شود دیگر حقِ حرف زدن نخواهم داشت.
همچنان خواهم خواند...
رئیسِ کارخانه با چهرهای رنگپریده و مست گفت «نام درستِ پیکادُن، بمب اتم است. ظاهراً انرژی تشعشعی فوقالعادهای پخش میکند. همانطور که من هم در بقایای آوار دیدم، بر سفالهای ریختهٔ سقفها، حبابهایی مثل دانهٔ ارزن ظاهر شده. رنگ سفالها هم مانند نوک شعلهٔ آتش قرمز شده. چیزهای غریبی رخ داده. ظاهراً تا هفتاد و پنج سال بعد در هیروشیما و ناگاساکی گیاه هم رشد نخواهد کرد.»
همچنان خواهم خواند...
اگر ارتشِ امریکا خاک اصلی ژاپن را بگیرد، تمام مردانِ ژاپنی را اخته خواهد کرد.
حتا تمام افراد سالمی که بعد از پیکادُن به هیروشیما آمدند، مُردند
همچنان خواهم خواند...
بهجز صدای سوت سمج گوشم، بیماری تأثیر دیگری نداشته. فقط سوتِ گوشم، شبوروز بیوقفه مثل طنین ناقوسِ معبدی در دوردست صدا میکند. خودم آن را صدایی میدانم مثل ناقوسی علیه بمب اتمی.
همچنان خواهم خواند...
برادرزادهٔ شوهرم برای کار خدمات رفته بود. از آنها جز یک نفر که به حالت نشسته در کلاس درس زغال شده بود، هیچ اثری نبود. شاید به دلیل جهش نور از بین رفته بودند.
همچنان خواهم خواند...
حجم
۳۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان