گاهی آدمها اگر حرف میزنند به خاطر این که چیز مهمی برای گفتن داشته باشند، نیست؛ بلکه بیشتر به خاطر نیاز شدیدی است که به شنیده شدن دارند.
marie
«کلیدهای پیانو، سیاهاند و سفید؛ اما در ذهنت، طنینی از میلیونها رنگ گوناگون میآفرینند.»
marie
به این سفیدپوستان احتمالا افراطی نگاه میاندازم و با خود فکر میکنم، پشت این پوست سفید، مخفی شدن چقدر آسان است
marie
در این لحظه من و او، یکی سفید و یکی سیاه؛ یک متهم و یکی وکیل نیستیم. این که من از نظام قضایی سردرمیآوریم و او بیاطلاع است، ما را از یکدیگر جدا نمیکند. ما دو مادر در کنار هم هستیم.
marie
شاید تفاوتهایی در میان ما باشد- تفاوتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نژادی- اما به این منا نیست که انسانها یکدیگر را درنمییابند؛ انسان، انسان را و دوست، دوست را میفهمد.
marie
- برای دولت اهمیتی نداره که سرپرستار به تو چی گفته بوده. دولت فقط اون بچه مرده رو میبینه. اونا پِیات هستند چون فکر میکنن توی وظیفه پرستاریت قصور کردی.
- اشتباه نکن!
در تاریکی، سرم را تکان میدهم و کلماتی را به زبان میآورم که تمام زندگیام قورت داده بودم:
- اونا دنبال مناند چون سیاه پوستم!
دایه مکفی