بریدههایی از کتاب دختر گمشده
۴٫۰
(۲۵۸)
چه هیولای بینقصی ساختهاید. اینها بهخاطر این کارشان تنبیه میشوند؟ نه، هرگز
SaNaZ
«آدمهای بد هرگز در نمیزنند.»
SaNaZ
وقتی به شما میگوید: «من دلم یه زن قوی میخواد» ، بدانید که او با شخص دیگری رابطه دارد. میدانید چرا؟ چون «من از زنای قوی خوشم میآد» اسم رمزی است برای «من از زنای قوی متنفرم.»
SaNaZ
من طرفدار این هستم که حقیقت را بگویم، ولی نه کامل. که این هم در نوع خود یک دروغ است.
SaNaZ
فکر میکنم یک زوج بعد از سالها با هم بودن فراموش میکنند در نظر یکدیگر چه شگفتانگیز بودهاند.
SaNaZ
زمانهی سختی است برای انسانبودن. تنها یک انسان حقیقی و واقعیبودن. نه مجموعهای از ویژگیهای اخلاقی بیشماری که از دیگران به عاریت گرفتهایم.
SaNaZ
خواب مثل یک گربه میمانَد: تنها وقتی بهسراغتان میآید که محلش نگذارید.
SaNaZ
شهری پر از اسبهای بازندهی قانع.
SaNaZ
به من مردی بدهید که درونش کمی جنگ و دعوا داشته باشد. کسی که با همان مزخرفاتی که صدایش میکنم جوابم را میدهد (و شخصی آنقدر مهربان که این مزخرفات را دوست داشته باشد)
SaNaZ
هیچکدام از ما هدیههایمان را دوست نداشتیم. هرکدام از ما چیزهایی را که هدیه داده بودیم بیشتر دوست داشتیم. چه پایان غافلگیرکنندهای!
SaNaZ
بههرحال من که او را از سرش شناختم.
به آنچه داخل آن سر بود هم فکر میکنم، به ذهنش، مغزش. تمام آن عصبهای پیچدرپیچ و فکرهایی که مثل هزارپاهایی وحشتزده و سریع از میان آن عصبها میگذرند. مثل بچهها برای خودم تصویری میسازم از اینکه مغزش را باز کردهام و با کنجکاوی آنرا بررسی میکنم تا بتوانم با دنبالکردن و گرفتن آن هزارپاها و نگهداشتنشان بفهمم در سرش چه میگذرد.
«به چی فکر میکنی ایمی؟» این سؤالی است که همیشه در طول زندگی مشترکمان پرسیدهام. هرچند سؤالی نیست که همیشه با صدای بلند پرسیده باشم یا جوابی برایش وجود داشته باشد. فکر میکنم این سؤالها مثل ابری طوفانزاست که بر سر هر زندگی مشترکی سایه انداخته: به چی فکر میکنی؟ چه احساسی داری؟ تو اصلاً کی هستی؟ ما با هم چه کردهایم؟ در آینده چه کار خواهیم کرد؟ و چه بر سر هم خواهیم آورد؟
amirreza9
زمانهی سختی است برای انسانبودن. تنها یک انسان حقیقی و واقعیبودن. نه مجموعهای از ویژگیهای اخلاقی بیشماری که از دیگران به عاریت گرفتهایم.
saba_msv
این همان رقابت مزخرفی است که در میان جنس مؤنث در جریان است. درحالیکه مردان از عضویت در باشگاههای کتاب و ساعاتی که میگذرانند لذت میبرند، آنها چیزی بیش از این دوست ندارند که به یکدیگر نشان دهند همسرانشان چگونه حاضرند خوشیهایشان را برای آنها قربانی کنند.
saba_msv
روابط «اگر فقط» بسیار وحشتناک هستند: این ازدواج میتوانست عالی باشد اگر فقط... و میفهمی فهرست «اگر فقط» ها اینقدر طولانی است که هرگز درکشان نخواهی کرد.
saba_msv
وقتی شما زمانیکه زندهام به من اهمیت نمیدهید، درواقع مرا مُرده انگاشتهاید.
فاطمه
«ساده نیست. اینکه خودت رو تا ابد با یکی دیگه شریک بشی. کار قابلتحسینیه. خوشحالم که هر دوتون تصمیم گرفتین این کارو انجام بدین. اما، چه دختر چه پسر، یه روزایی آرزو میکنن ای کاش اینکارو نکرده بودن. اما اگه زیاد طول نکشه، مثلاً چند روز، نه یک ماه، خوب هم هست.»
فاطمه
«با کسی که جشنگرفتن سالگردها را باب کرده چهکار باید کرد؟ کشتن برایش کم است.»
فاطمه
هرچی سنت میره بالاتر، دوست پیداکردن سختتر میشه.
فاطمه
میدانم که ازدستدادن شغل چقدر به انسان فشار میآورد. بهخصوص به مردان. اکثر مردان با ازدستدادن شغل انگار جانشان را از دست دادهاند
n re
ماهایی که مثل هم با تلویزیون و سینما و حالا با اینترنت بزرگ شدهایم. وقتی به ما خیانت میشود، میدانیم که چه باید بگوییم. وقتی عشقمان در ما میمیرد، میدانیم چه باید بگوییم. همهی ما مثل یک فیلمنامهی از قبل تعیینشده درحال بازی هستیم.
زمانهی سختی است برای انسانبودن. تنها یک انسان حقیقی و واقعیبودن. نه مجموعهای از ویژگیهای اخلاقی بیشماری که از دیگران به عاریت گرفتهایم.
n re
حجم
۴۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
حجم
۴۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰۷۰%
تومان