- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب اپلای
- بریدهها
بریدههایی از کتاب اپلای
۴٫۲
(۱۰۹)
این حرفایی که آخوندا میزدند و ماها مسخره میکردیم رو طوری به افراد میگن که طرف فکر میکنه اگه بخواد خوشبخت بشه، راحت زندگی کنه، باید اینطور زندگی کنه. چیزی که تو ایران همش به نام دین به خورد ما میدن. اینجا به نام روانشناسی پخش میکنند. حالا چهار تا از چهل تا حرفاشون هم مزخرفهها، ولی خب خوب سرمون کلاه گذاشتند از دین و ایمون ما دزدیدند.
من ینتظر
هرچه بیشتر به دنبال راحتی بروی ناراحتتر میشوی. چون عادت کردهای به راحتی. یک لحظه که راحتیات برود؛ برای هزار لحظه ناراحت میشوی. اینها همه، نتیجهاش میشود؛ غر... از رانندهٔ تاکسی غر میزند تا پروفسور مملکت. از کودک اعصاب ندارد تا مسن. مسیر راحتطلبی میرسد به ناراحتی.
من ینتظر
به سینا گفتم برویم قبرستان ایرانیهای اتریش را ببینیم. مرا برد قبرستان مسیحیها. خلوتی و سکوتش توی ذوق میزد. حس کردم که وارد ساختمانمان شدم. مثل هم بود؛ سوت و کور. یک چیزی شبیه ماشین شده بود زندگیها و مردگیها. حس میکردی آدمها به هم نگاه ابزاری دارند. تا به درد میخوری باش و بعد هم نباش. تکنولوژی شاید چشم پر کن باشد اما آدم با دلش زندگی میکند
من ینتظر
روز گاهی شاید بسوزد. شب گاهی شاید بسوزد. اما وقتی توالی شب و روزت سوخت میشود و روشنایی پشتش نیست، تمام زندگیت از آبادی به ویرانی میرود.
من ینتظر
من این را وقتی با پروفسور و سوفی و فرنز کار میکردم بیشتر فهمیدم. سینا میگفت برای پروژههایشان، مغز و استعداد ما مغتنمترین فرصت است، اما برای مدیریت کردن عقل بشری، ما جهان سوم محسوب میشویم! پشت پنجره نگهت میدارند اندازهای که خودشان از وجودت استفاده کنند.
من ینتظر
هر جایی هر چیزی که ردی از ایران داشت قشنگ بود. رفتیم پارک و تا شب بشود گشتیم و حرف زدیم. بعد که رفتیم یک فروشگاه تا چیزی بخریم متوجه شدم صندوقدار و یکی از فروشندگان که کنار غرفهٔ سبزی از بچههای ایرانی هستند. دانشجوی دکترا بودند و به خاطر تأمین مخارج زندگی مجبور شده بودند آنجا کار کنند. به نظر من که حال و روزشان بهتر از دانشجوهای کارگر ایرانی فستفودها بود که تی میکشیدند. حرفی که زد توی ذهنم حک شد؛ گفت اینجا یک پنجره برایت باز میکنند تا لذت را نشانت بدهند، اما هیچوقت از در خانه راهت نمیدهند. همیشه همان پشت پنجره میمانی با همان بهرهٔ اندک. غریبهای همیشه؛ نه اهل خانه!
من ینتظر
کپشن نوشتم:
دنیا به چالش روانی رسیده است. باید یکی دست بگذارد روی کیبورد آدمها و یک کنترل، ضِد بزند تا هر چه داشتیم و گند زدیمش، دوباره برگردد. منتهی فکر کنم این دست باید به بزرگی کره زمین باشد. سهشنبهها با موری فریاد تشنگی روحی انسان است. چون به نسل امروز مداوم القا میشود؛ هرچه جلوهٔ جسمی دارد زیباست. سهشنبهها با موری اثبات کرد که غرب به نتیجهٔ کنترل ضد رسیده است.
من ینتظر
نشان داد که فقط خوردن و دستشویی رفتن و نیاز جسم به زن را اگر برآورده کنی تازه مثل یک انسان کور هستی و بشریت کور دیگر هیچ نمیخواهد. چشمان خدا را بستهاند و میخواهند با چشمان خودشان چرخ زندگی را بچرخانند. خود کورشان. آخرش هم که میمیرد و هیچ. این پوچی آنطرفیها باعث شد که به تصمیم برسم.
Najmeh
فاصلهٔ عاشقی تا بیشعوری فقط چندماه است.
Najmeh
نگاهم را به قد و قوارهٔ درختها که در تاریکی برای خودشان ابهتی به هم میزنند، میاندازم و بعد به دربانی که از صبح جلوی در میایستد تا غیر از دانشجو کسی به آسفالت دانشگاه قدم نگذارد؛ خبر ندارد اندیشه و افکار بدون پا میآیند...
Najmeh
نقدینگی یعنی این چندرغاز پول تو جیب من! موقع پاداش به مدیران ارشد خزانه پره، اما موقع رسیدگی به نخبگان زیادیش در بازار تورم میاره پس خفه شید، گمشو دختربازیتو کن! برات یه کنسرتم میذارم دیگه پررو نشو! دیروز نمایندهٔ مجلس در کمال آرامش میگه افرادی که بالای پونزده میلیون حقوق میگیرند ده درصد مالیات، بالای بیست میلیون پونزده درصد مالیات میدهند. من فکر میکردم جمهوری اسلامی شده که همه مثل هم باشند. روسا خدمتگذار باشند یا مثل همه حقوق بگیرند. هشتاد درصد مردم حدود دو میلیون حقوق میگیرند. یعنی خاک برسر من که میرم رأی میدم.
ahlam
بعضی آدما رو باید رها کنی تا خودشون طالب بشن. وقتی زیاد هواداری میکنی تازه متهم هم میشی!
🌱ehsan
پریدن با چند تا عروسک و دیدن سی تا فیلم هالیوود و ادای سیگار کشیدن آنها را درآوردن و قلادهٔ سگ را دست گرفتن و پیک زدن هم نشد کیف و حال!
آر-طاقچه
مشروبات الکلی یک صنعت وحشتناکه مثل اسلحه تو آمریکا. به همین دلیل هم ممنوعش نمیکنند.
آر-طاقچه
من قیمت ندارم. میمانم چون بینهایت است ارزش من، بینهایت.
آر-طاقچه
نون و آب این خاک رو خوردی، سرمایه خرجت شد باید سرمایهٔ کشورت بشی. تحمل کن، مال همین خاک باش که برای بعدیها ثمر بشی، نه خمیر تنور اروپا و آمریکا!
آر-طاقچه
وقتی همه جوره میشود دنبال شهوت رفت نهتنها سیر نمیشوی بلکه چون در دسترست است به آن عادت میکنی و برایت میشود اصل.
آر-طاقچه
استاد میگفت راحتطلبی انگیزههای حرکت کردن را میسوزاند و کسالت و افسردگی میآورد. شهوتپرستی هم که کلاً روحت را کور میکند. شهوتپرستی، تِم تربیتی غرب است
آر-طاقچه
چهطور ما برای آباد کردن کشورمون چلاقیم اونوقت برای راه اندازی پروژههای اروپا و آمریکا برترینهاییم. همون که اونجا توی فستفودی زمین طی میکشه، اینجا دنبال میز و صندلی اداریه!
آر-طاقچه
من مردهٔ این مدل استدلالها هستم. همه ادعا دارند که زندگی خودشان است؛ اما به مشکل که میخورند کل اجتماع و مسئولین را به نقد میکشند. انفرادی میخورند، اجتماعی توقع میکنند.
آر-طاقچه
حجم
۲۲۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۲۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۸۰۰
۲۷,۹۰۰۵۰%
تومان