بریدههایی از کتاب بیمار خاموش
۴٫۴
(۱۶۲۷)
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
نبات
ما از بخشهای مختلفی ساخته شدهایم. از چیزهای خوب و بد. یک ذهن سالم این تعادل نداشتنها را تحمل میکند و در یک زمان بخشهای بد و خوب را با تردستی کنترل میکند. بیماری روانی دقیقاً به معنای ناتوانی در این نوع تلفیق است و در نتیجه تماسمان را با بخشهای غیرقابل پذیرش خود از دست میدهیم.
نبات
ما در دوران نوزادی مثل اسفنجی تمیز یا لوح نانوشتهایم که فقط نیازهای مبنا را بروز میدهیم. خوردن، دفع کردن، عشق ورزیدن و دوست داشته شدن. اما گاهی یک چیز خوب پیش نمیرود که به شرایط به دنیا آمدنمان و خانهای که در آن بزرگ میشویم، بستگی دارد. کودکی که مورد سوءاستفاده قرار گرفته و زجر کشیده، هرگز نمیتواند در واقعیت و در شرایطی که بیدفاع و ناتوان است، انتقام بگیرد. اما میتواند و قطعاً در تصوراتش خشن میشود.
استودیوس
وینیکوت گفته، هیچ نوزادی نمیتواند از مادرش متنفر باشد، مگر اینکه ابتدا مادر از او متنفر شده باشد.
استودیوس
اثر احساسی زخمهای روانی بر کودکان و آشکار شدنشان در بزرگسالی
montag
گرفتن دانههای برف و ناپدید شدنشان مثل گرفتن شادی بود. مثل حس مالکیتی که راهی به جایی نداشت. به خاطرم میآورد که دنیای خارج از این خانه هم وجود دارد؛ دنیایی با زیبایی غیرقابل تصور و دنیایی وسیع و با عظمت. دنیایی که حالا خارج از دسترسم است. خاطرهٔ آن روز تا سالها بارها به یادم میآمد. انگار بیچارگی برای لحظهای کوتاه در محاصرهٔ آزادی قرار بگیرد و درخشانتر شود. کورسویی در تاریکی.
Birdy
خطر داشتن دفتر خاطرات این است: همه چیز را اغراق میکنید، زیر نظر هستید و مرتباً حقیقت را کش میدهید.
helena
انگار هیچ پیشرفتی نداشتم. شاید امیدی نیست. کریستین حق داشت که گفته بود موشها در کشتی در حال غرق شدن گیر میافتند. هر قدر دست و پا میزدم و خودم را به تیرک میچسباندم که فرو نروم، باز هم در حال غرق شدن بودم.
الچاپو:)
یک مرد هیچ وقت زن مورد علاقهاش را ترک نمیکند.
اگر دوستش داشته باشد.
helena
گابریل مرا در آغوشش گرفت و در کمال تعجبم چیزی گفت. «آلیسیای عزیزم گوش کن! چیزی توی سرم است که میخواهم دربارهاش با تو حرف بزنم.»
حالت حرف زدنش عصبی بود. بدنم را منقبض کردم و ترسیدم. «بگو.»
«میخواهم بچهدار شویم.»
لحظهای مکث کردم. آنقدر جا خورده بودم که نمیدانستم چه بگویم.
«اما... تو بچه نمیخواستی. خودت گفته بودی.»
«فراموشش کن. نظرم عوض شد. میخواهم بچهدار شویم. خب؟ چه میگویی؟»
گابریل نگاه امیدواری به من انداخت و منتظر پاسخم شد. حس کردم چشمانم پر از اشک شده است. «بله... بله... بله... بله...»
همدیگر را در آغوش گرفتیم. گریستیم و خندیدیم.
حالا که او روی تخت خوابیده، باید جیم میشدم و اینها را مینوشتم. میخواهم تا آخر عمرم امروز را به یاد داشته باشم. تکتک ثانیههایش را.
غرق لذتم. غرق امیدواری.
helena
«انتخاب معشوق خیلی شبیه انتخاب درمانگر است. باید از خودمان بپرسیم که آیا با من صادق است، به انتقادهایم گوش میدهد، به من اجازهٔ اشتباه میدهد و آیا وعدههای غیرممکن میدهد یا نه؟»
helena
. من تنها شدم.
NeginJr
هدف از درمان، اصلاح گذشته نیست. بلکه درمان بیمار را قادر میکند تا با گذشتهاش روبهرو شود و آن را برای همیشه کنار بگذارد.
آلیس میلر
NeginJr
ترجیح میدهم که تنها باشم تا گیر آدم نامناسب بیفتم.
NeginJr
این یک حقیقت است. یک مرد هیچ وقت زن مورد علاقهاش را ترک نمیکند.
اگر دوستش داشته باشد.
NeginJr
تنها راه فراموش کردن یک خواب این است که بیدار شوی تا محو شود.
NeginJr
هیچ فردی شیطان به دنیا نمیآید. همانطور که وینیکوت گفته، هیچ نوزادی نمیتواند از مادرش متنفر باشد، مگر اینکه ابتدا مادر از او متنفر شده باشد.
NeginJr
ما در دوران نوزادی مثل اسفنجی تمیز یا لوح نانوشتهایم که فقط نیازهای مبنا را بروز میدهیم. خوردن، دفع کردن، عشق ورزیدن و دوست داشته شدن. اما گاهی یک چیز خوب پیش نمیرود که به شرایط به دنیا آمدنمان و خانهای که در آن بزرگ میشویم، بستگی دارد. کودکی که مورد سوءاستفاده قرار گرفته و زجر کشیده، هرگز نمیتواند در واقعیت و در شرایطی که بیدفاع و ناتوان است، انتقام بگیرد. اما میتواند و قطعاً در تصوراتش خشن میشود.
NeginJr
عشقی که صداقت نداشته باشد، اسمش عشق نیست.
NeginJr
«برای اینکه درمانگر خوبی باشی، باید دریافت کنندهٔ احساس بیمارانت باشی. اما نباید آنها را برای خودت نگه داری. چون مال تو نیستند و به تو تعلق ندارند.»
NeginJr
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان