بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیمار خاموش | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس

بریده‌هایی از کتاب بیمار خاموش

۴٫۴
(۱۴۹۳)
نوشتن یک جور آزادسازی است. یک جور تخلیه که می‌توانی با آن خودت را شرح دهی. به نظرم چیزی مثل درمان.
dr.niki
او جذبش شده بود. این یک حقیقت است. یک مرد هیچ وقت زن مورد علاقه‌اش را ترک نمی‌کند. اگر دوستش داشته باشد.
لیلی مهدوی
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمی‌روند. فقط به شکل زنده مدفون می‌شوند و یک روز به شیوه‌ای زشت‌تر سر برمی‌آورند.
rezaat98
این خانه‌ای بود که آلیسیا در آن به دنیا آمده بود. همان‌جایی که هجده سال اول عمرش را گذرانده. شخصیتش در این چهاردیواری شکل گرفته. ریشه‌های زندگی بزرگسالی‌اش.
A PERSON
همین‌طور که از تپه بالا می‌رفتم، چشمانم پر از اشک شد. برای مادرم یا خودم و حتی آن فقیر بی‌خانمان گریه نمی‌کردم. برای همه گریه می‌کردم. همه جا پر از درد است و ما فقط چشم‌های‌مان را به روی‌شان می‌بندیم. واقعیت این است که همهٔ ما وحشت‌زده‌ایم و همدیگر را می‌ترسانیم.
Fateme Jafari
«به نظر من این کار مثل خودکشی است. اما تو تصمیمت را گرفته‌ای...»
رها
احساس وحشتناکی است. درد ناشی از دوست نداشته شدن
لیلی مهدوی
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمی‌روند. فقط به شکل زنده مدفون می‌شوند و یک روز به شیوه‌ای زشت‌تر سر برمی‌آورند. زیگموند فروید
realarezu
من عقیده دارم که همهٔ ما دیوانه هستیم و فقط روش دیوانگی‌مان با هم فرق دارد.
E.E
ما تمام اطلاعات را دربارهٔ خودمان به شکلی غیرارادی بروز می‌دهیم. با رنگ جوراب‌مان، نوع نشستن یا راه رفتن‌مان.
جواد

حجم

۲۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰
۵۰%
تومان