بریدههایی از کتاب خدای انسان گونه
۳٫۴
(۱۷)
وقتی خبر به زئوس رسید او را بر سر قله قاف (در قفقاز) برد و بست. برای تنبیه هرروز عقابی میآمد و جگر او را میخورد و شب جگر از نو میرویید. همین موقع بود که پرومتئوس به زئوس گفت: روزی خواهد آمد که پادشاهی و خدایی تو از میان برود و کسی بر تخت تو تکیه زند. زئوس که از پیشگوییهای او مطمئن بود، دائم در پی این بود که از او بپرسد چه کسی، ولی او هرگز پاسخ نمیداد، تا اینکه این موضوع به وقوع پیوست. سرانجام هرکول، عقاب را کشت و پرومتئوس را آزاد کرد.»
البته در نوشتههای فلاسفه بزرگ یونان نیز میتوان این رقابت بین انسان و خدا را یافت. در واقع فلسفه یونان از همان آغاز دو صورت از اومانیسم را عرضه میکند: اومانیسم نسبیگرا و انسان محور سوفسطاییان که براساس آن انسان بدون ارتباط متعالی، محور و مدار عالم تلقی میشود. و دیگری اومانیسم خدامحور و مطلقگرای افلاطون که انسان را با توجه به خود متعالیاش و ارتباطش با خدا دارای شان و منزلت و محوریت میداند. افلاطون به پیروی از سقراط انسان را محور میداند و خداوند را در مرکز جهان انسانی قرار میدهد.
محمد طاهر پسران افشاریان
واژهٔ اومانیسم را انسانگرایی، اصالت انسان، انسانمداری، آدمیت و خودبنیادی تعریف کردهاند. درمجموع برخلافِ ایسمهای رایج دیگر، اومانیسم فاقد هرگونه فلسفه منسجم و سازمانیافتهای در تاریخ محسوب میشود و هیچ اندیشه فلسفی یا سیاسی واحدی بر این نهضت سیطره نداشته تا ممیز و معرف آن باشد. شاید بتوان گفت پس از رنسانس، تغییراتی اساسی در باورهای انسان ایجاد شد. هرچند دیدگاه انسانگرایی مدرن یا طبیعتگرا بهطورکلی ریشه در دیدگاههای فلاسفه و اساطیر یونانِ باستان دارد؛ اما مشخصاً فلسفه انسانگرایی طبیعی از فلسفه نوین ناشی شده است.
هرچند اومانیسم را در جهت شناخت انسان و روابط انسانی تعریف میکنند، اما نکته اینجاست که درواقع نوع اعتقاد به خدا (شامل وجود، عدم وجود، یا انحراف در نوع باور) تعیینکننده دیدگاه انسان به خود و جهان پیرامون او هم خواهد بود. لذا میتوان ریشههای اومانیسم را به عبارتی در برخی تعاریف از خدا و توحید دانست.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۲۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۲۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد