بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
«ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.»
Nika
اشتیاق برای تصاحب چیزی که درحالحاضر آن را در اختیار نداریم لذت بردن از چیزی را که داریم کمرنگ و رقیق میکند یا اساساً از بین میبرد و دوم اینکه پس از اینکه با گذاشتن کلی وقت و انرژی موفق به تصاحب چیزی شدیم که آرزویش را داریم، متوجه میشویم که باز به خانهٔ اول بازگشتیم.
فرنوش
هریس معتقد است که انتظار احترام متقابل بین اعتقادات مذهبی گوناگون و متناقض ناممکن است، زیرا هر مذهبی خود را حقیقت مطلق میشناسد و دیگر مذاهب را دروغی و اشتباه میداند. در چنین سیستم فکریای نمیتوان انتظار احترام متقابل واقعی را داشت. هریس از این امر نتیجه میگیرد که میانهروی دینی، پایهٔ عقلی استواری ندارد. تنها فرشتگانی که باید از آنان مدد بخواهیم درون ما هستند: خرد، راستی و عشق. و تنها شیاطینی که بایستی از آنها بهراسیم هم در درون ما کمین کردهاند: بیاعتنایی، نفرت، طمع و ایمان، که مطمئناً شاهکاری شیطانی است.
محمدرضا
افراد بابت خطا و جنایتی که در گذشتهای بسیار دور مرتکبش شدهاند مستحق مجازات نیستند یا دستکم در قیاس با خطایی که اخیراً مرتکبش شدهاند مستحق مجازات کمتری هستند.
درک پارفیت؛ فیلسوف بریتانیایی
محمدرضا
افسوس خوردن و شکایت از اوضاع جهان ثمری ندارد مگر اینکه در فکر راهی برای اصلاح آن باشید. اگر راهکاری ندارید بیهوده برای نوشتن کتابی در مورد این مشکلات و مصایب زحمت نکشید به یک جزیرهٔ گرمسیری بروید و در آفتابش دراز بکشید.
پیتر سینگر؛ فیلسوف امریکایی اخلاقگرا
محمدرضا
دغدغهٔ فیلسوفی که معنایی در این جهان پیدا نمیکند شاید نهتنها نفی متافیزیک که اثبات این مدعاست که هیچ دلیل منطقیای وجود ندارد که انسان هر کاری را که دلش میخواهد انجام ندهد. به طور مثال برای خود من کشف بیمعنایی جهان، دستاویزی برای آزادی بیحدوحصر جنسی و سیاسی است.
آلدوس هاکسلی
محمدرضا
ساشا در ایستگاه قطار به مردی نزدیک شد و پرسید «ببینم ما قبلاً همدیگه رو ملاقات نکردیم؟»
مرد پاسخ داد «نه، من که یادم نمیآد تا حالا دیده باشمت.»
ساشا با اصرار پرسید «تا حالا مینسک نرفتی؟»
«نه.»
«منم نرفتم. پس حتماً دو نفر دیگه بودن که اونجا همدیگه رو ملاقات کردن.»
محمدرضا
«دنیا لانهٔ دزدان است و شب در راه. ابلیس زنجیرها را پاره میکند و چون سگی هار در جهان میچرخد. زهر دنیا بر همه تأثیر خواهد گذاشت. هیچکس توان گریختن ندارد. بنابراین بیایید شاد باشیم تا زمانی که میتوانیم شاد باشیم بیایید مهربان بخشنده باشیم. ما نباید از لذت بردن در این جهان شرمسار باشیم.»
محمدرضا
«از طریق عظمت جهانی که فلسفه ترسیم میکند و میبیند، ذهن نیز بزرگی و عظمت میگیرد و با این جهان یکی میشود.»
محمدرضا
انسانی که کوچکترین آشناییای با فلسفه ندارد در تمام طول زندگیاش اسیر جهل و تعصب برخاسته از عقل سلیمش است. زندانیِ اعتقادات سنتی عصر یا نسلش. از نقطهنظر چنین فردی تمام امور این جهان تمایل به قطعیت دارد. هیچ سؤالی وجود ندارد یا دستکم هیچ سؤالی بیپاسخ نیست. اما فلسفه به وسیلهٔ نمایش چیزهای آشنا از یک جنبهٔ غریب و ناآشنا ذهن ما را پیوسته فعال و کنجکاو نگه میدارد.
محمدرضا
از نظر میل لذات به دو دستهٔ عالی و پست تقسیمبندی میشوند و در میان این لذات عالی، اندیشیدن و تفکر از بالاترین درجه برخوردار است. راسل تنها حرف سقراط را تأیید نمیکند که میگفت «زندگیای که در آن از اندیشیدن خبری نباشد ارزش زیستن ندارد.»
او تصور میکند که تفکر در ذات خود لذتبخش است. دقت کنید که این حرف را برتراند راسلی میزند که معشوقهای فراوان و زندگی جنسی فعالی داشته نه اپیکوری که کلاً لذات جسمی را تعطیل کرده بود.
محمدرضا
هنگامی که ما درک کنیم که زندگی و زیستن محکوم به ناامیدی همیشگی است، میتوانیم به آن بخندیم و در این زمان لذت واقعی به شیوهای آیرونیک آغاز میشود. مشابه آن مثلی که میگوید زندگی شاید آن جشنی نباشد که فکرش را میکردیم اما حالا که به آن دعوت شدهایم بگذار تا میتوانیم برقصیم.
لئوپاردی نوشته: «کسی که جسارت خندیدن را دارد ارباب جهان است چون آمادهٔ مُردن است.»
و در جایی دیگر اشاره کرده: «اگر تمام چیزی که از امورات دنیا میخواهید کسب لذت است، هرگز آن را نخواهید یافت. تمام چیزی که در پی استمرار در لذات زودگذر کسب میکنید سرخوردگی و ملال است.»
به بیان دیگر سعادتجویی یک بنبست تضمینشده است اما اگر دنبال سعادت نباشید لحظات خوب و لذتبخشی برایتان اتفاق میافتد. لئوپاردی معتقد است که لذات موردنظر ما تنها موقعی در دسترسمان هستند که ما عاجز از لذت بردن از آن لذت باشیم.
محمدرضا
سارتر تنها به توصیف این پتانسیل ــ که در میان موجودات زنده تنها منحصر به انسان است ــ نمیپردازد، بلکه ما را تشویق و ترغیب میکند که آن را به عنوان یک اصل بپذیریم و در مقابل چیزی که قرار است تبدیل به آن شویم احساس مسئولیت کنیم. اگر ما از این قابلیت انسانی چشمپوشی کنیم، در حقیقت از فردیت خود دست کشیدهایم و اجازه دادهایم تبدیل به شیئی شویم که توصیف آن تنها براساس مشخصات ظاهریاش است.
محمدرضا
بحث ارادهٔ آزاد یا جبر و تقدیرگرایی از دیرباز و از عصر فلاسفهٔ یونان یکی از مباحث عمده و اساسیِ فلسفه بوده. اما کشفیات اخیر در مطالعات مغز و کارکرد آن ابعاد جدیدی به این بحث بخشیده: مطالعات مغزیای که نشان از آن دارد مقدار کثیری از روابط علتومعلولی در جمجمهٔ ما رخ میدهد. نتایج مجموعهٔ آزمایشهایی که دانشمندان در دههٔ هشتاد روی مغز انسان و عملکردش انجام دادند نشان میدهد، مغز ما پیش از آنکه حتا از تصمیماتمان مطلع شویم، برای ما تصمیمگیری میکند. امروزه، دانشمندان میتوانند شما را با سیم به کامپیوتر متصل کنند و انتخابی را که قرار است انجام دهید چندین ثانیه پیش از آنکه حتا خودتان از تصمیمتان مطلع باشید، پیشبینی کنند. با این حساب اگر نسبت به تصمیمگیری خود آگاهی ندارید، چگونه میتوانید بگویید که عملی را داوطلبانه انجام دادهاید، و چگونه میتوانید مدعی شوید که همهٔ کارهایتان را اراده کردهاید؟ و اگر خودآگاهانه عمل میکنید، دقیقاً آن چیزی که تعیینکنندهٔ اعمال شماست، چیست؟ این دانشمندان مدعی هستند چیزی که ما به آن تصمیم آزاد میگوییم صرفاً فعلوانفعالات شیمیایی است.
محمدرضا
معنی زندگی، چیزی نیست که بتوانیم جستوجو و کشفش کنیم چیزی است که شخصاً بایستی خلقش کنیم
محمدرضا
«همهٔ ما در ته چاه فاضلابایم اما شماری از ما به ستارگان خیره شدهایم.»
محمدرضا
زندگی بشر نوعی اشتباه است. حقیقت این ادعا آشکار و بدیهی است، اگر تنها توجه کنید که انسانْ ترکیبی از نیازها و ضرورتهایی است که بهسختی ارضا میشوند و هنگامی که ارضا میشوند تبدیل به مسائلی ملالآور و خستهکننده میشوند. دلیل واضح بر اینکه وجود و هستی هیچ ارزش واقعی و حقیقیای در خود ندارد.
محمدرضا
اپیکور معتقد است که انسان هر چه بیشتر از اجتماع دوری کند سعادتمندتر و راضیتر است اما آریستیپوس معتقد است که اگر انجام فعالیت اجتماعی و سیاسی لذت به همراه دارد، باید آنها را انجام داد (بهخصوص برخی فعالیتهای اجتماعی که همراه با ارضای کامل است). به زعم آریستیپوس انسان معمار کاخ لذت خویش است.
محمدرضا
هنر زندگی کامجویی در هر لحظه و هر مکان است و لذیذترین و ماندگارترین لذتها نه ذهنی هستند و نه همیشه اخلاقی.
آریستیپوس، فیلسوف یونانی لذتگرا
محمدرضا
بچه که بودم مرتب فکر میکردم وقتی بزرگ شوم زندگیام چهطور خواهد بود. بعدتر در سنین نوجوانی به این فکر میکردم که بعد از فارغالتحصیلی زندگیام چه شکلی خواهد شد و همینطور زندگی گذشت و ادامه پیدا کرد. زندگیام را یکجورهایی آب بستم بهش. رالف والدو امرسن اشارهٔ خوبی دارد که در مورد زندگی من یکی خوب مصداق دارد؛ «ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.»
محمدرضا
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان