بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفه‌ی بزرگ | صفحه ۴۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفه‌ی بزرگ

بریده‌هایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفه‌ی بزرگ

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۲ رأی
۴٫۳
(۱۸۲)
در هر دو زبان انگلیسی و فرانسه لغت اَبزورد اشاره به وضعیتی دارد که به شکل خنده‌آور و مضحکی ناهمخوان، ناسازگار و متناقض است. لغت بسیار مناسبی برای فلسفهٔ پوچ‌گرایی به‌نظر می‌رسد. چه‌چیزی می‌تواند ناسازگارتر از نیاز ما برای یافتن معنا و غیرممکن بودن یافتن آن باشد. اما بخش تمسخرآمیز و خنده‌آور؟ به‌نظر می‌رسد که در مقالهٔ کامو گم شده اما در نمایش بکت، در انتظار گودو شوخی کیهانی، عنصر اصلی است. اکثر تئوریسین‌ها و نظریه‌پردازان مقولهٔ طنز معتقدند که تضاد و تناقض نکتهٔ اصلی و اساسی هر شوخیِ خوبی است. چه‌چیزی در مورد دلقکی که کفش‌هایی را پوشیده که اندازهٔ پایش نیستند و اصلاً شبیه کفش نیستند وجود دارد؟ آن‌ها ناهمخوان هستند. گاهی اوقات فکر می‌کنم که کارکرد عملی مطالعات فلسفی‌ام آماده‌سازی من برای نگارش شوخی‌هایم برای کمدین‌ها بود. فلسفه انباشته از آن تناقضات دیوانه‌واری است که به عنوان پارادوکس شناخته می‌شوند. بسیاری از جوک‌های با درون‌مایهٔ فلسفی، آن‌هایی هستند که تا مغز استخوان هیچ‌انگار و پوچ‌گرا هستند. مثل این یکی: ساشا در ایستگاه قطار به مردی نزدیک شد و پرسید «ببینم ما قبلاً همدیگه رو ملاقات نکردیم؟»
Ahmad
از منظر کی‌یر کگور راه رهایی از پوچی ایمان مطلق و بی‌قیدوشرط به خداست درحالی‌که بکت و سایر اندیشمندان اگزیستانسیالیست قرن بیستم ادراک و خندیدن به این پوچی را راه نجات از رنج آن می‌دانند. آلبر کامو نخستین فیلسوف مدرنی بود که مواجهه و رویارویی ما با پوچی و بی‌معنایی جهان را مسئلهٔ اصلی و اساسی فلسفه اعلام کرد. او در مقالهٔ «افسانهٔ سیزیف» اشاره کرد که هیچ‌انگاری از تضاد و ناهنجاری بین میل طبیعی انسان برای یافتن معنا در زندگی‌اش و غیرممکن بودن کشف آن معنا به شیوه‌ای منطقی و عقلانی سرچشمه می‌گیرد. هیچ‌انگاری ریشه در تناقض منطقی ندارد، بلکه یک تناقض هستی‌گرایانه است. معمای اصلی حیات بشری است. ما برای یافتن معنی انتظار می‌کشیم و جست‌وجو می‌کنیم اما سرانجام به آن دست نمی‌یابیم. کامو معتقد است که در مواجهه با پوچی انسان‌ها سه واکنش دارند: خودکشی ایمان به خدا پذیرش کامو سومین مورد را انتخاب کرد. پذیرش پوچی این آزادی بی‌حدومرز را به انسان می‌دهد تا معنای شخصی خود را برای زندگی خلق کند
Ahmad
به قول معروف اتلاف وقت، وقتی که لذت‌بخش باشد دیگر اتلاف وقت نیست.
Ahmad
اولاً هیچ‌چیز وجود، ندارد ثانیاً اگر وجود هم داشته باشد قابل‌ادراک برای فهم محدود بشری نیست، ثالثاً حتا اگر قابل‌درک هم باشد قدرت انتقال و بیان آن برای انسان دیگر وجود ندارد. گورجیاس؛ فیلسوف یونانی (۳۸۰ ـ ۴۸۵ پیش از میلاد)
Ahmad
اخیراً شنیدم که جوانان از عبارت «مشکل جهان‌اولی‌ها» استفاده می‌کنند. در جست‌وجوی ریشهٔ این عبارت مصطلح، عکسی را در اینترنت کشف کردم. تصویر کودکی فقیر، گرسنه و تشنه در امریکای جنوبی. زیر عکس از قول کودک خطاب به مخاطب مرفه بی‌درد امریکایی و اروپایی نوشته شده بود: «یعنی تو این‌قدر آب تمیز در اختیار داری که کون گوهیت رو هم با اون می‌شوری؟» بله، حقیقت این است که بخش اعظم شکوِه و گلایه‌ها، دلهره‌ها و دلواپسی‌های ما، مشکلات مربوط جهان اول و کشورهای پیشرفته هستند و در مقایسه با مشکلات جهان سومی‌ها، مسائلی پیش‌پاافتاده و بی‌اهمیت محسوب می‌شوند. امروزه روز من فکر می‌کنم نشستن توی پارک و فکر کردن به پوچی حیات یک‌جور کم‌طاقتی جهان‌اولی است. پسربچهٔ تکیدهٔ آن عکس هیچ‌گاه ذهنش را درگیر پوچی و بی‌معنایی حیات نمی‌کند. تمام دغدغهٔ ذهنیِ او به دست آوردن آب و غذا برای یک روز بیشتر زنده ماندن است.
Ahmad
در حقیقت فکر نکردن یک عنصر اساسی و مهم در لذت بخشیدن به چنین لحظاتی است.
Ahmad
فکرش را می‌کنم می‌بینم قسمت اعظم عمرم را در این‌باره فکر کردم که «خب بعدش چی می‌شه؟» وقتی شام می‌خوردم فکر می‌کردم که قرار است بعد از شام چه کتابی را بخوانم یا چه فیلمی را ببینم و همین باعث می‌شد که در آن لحظه مثلاً نتوانم از سیب‌زمینیِ تنوری که زیر دندانم بود لذت کامل و وافر را ببرم. در حقیقت سؤال تکرارشوندهٔ «بعدش چی؟» تبدیل به یکی از موضوعات اصلی تکراری زندگی من شد. بچه که بودم مرتب فکر می‌کردم وقتی بزرگ شوم زندگی‌ام چه‌طور خواهد بود. بعدتر در سنین نوجوانی به این فکر می‌کردم که بعد از فارغ‌التحصیلی زندگی‌ام چه شکلی خواهد شد و همین‌طور زندگی گذشت و ادامه پیدا کرد. زندگی‌ام را یک‌جورهایی آب بستم بهش. رالف والدو امرسن اشارهٔ خوبی دارد که در مورد زندگی من یکی خوب مصداق دارد؛ «ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچ‌وقت زندگی نمی‌کنیم.»
Ahmad
لذت چیزی را که در اختیار داری، با آرزو و میل چیزی که نداری ضایع نکن. به خاطر داشته باش چیزی که اکنون داری، چیزی بوده که زمانی آرزوی داشتنش را داشتی. اپیکور
Ahmad
با خودم فکر کردم اگه تو بدترین حالتِ ممکن خدایی در کار نباشه و همهٔ ما با مرگ‌مون تمومِ تموم بشیم چرا این‌قدر بی‌خودی خودم رو اذیت کنم. باید بی‌خیال جواب‌هایی بشم که به‌شون نمی‌رسم و فقط تا آخرین لحظه از عمرم لذت ببرم.
Sahar B
انسان مدرن چنان گرفتار و شیفتهٔ زندگی‌هایی که تجربه نکرده ــ زندگی افراد مشهور، بازیگران و خوانندگان جذاب و اشخاص ثروتمند ــ شده که نمی‌تواند قدر زندگی خود را بداند و آن را واقعاً تجربه کند. این مثال دیگری است از تمایل غیرطبیعی ما برای پرهیز از زندگی در حال. دور شدن از این‌جا و اکنون با فرو رفتن در تخیل و تصور «چی می‌شد اگه می‌شد؟»
کاربر... :)
افکار ساده لزوماً ساده‌انگارانه نیستند. چون مادربزرگ من با لهجهٔ روستایی صحبت می‌کند دلیل نمی‌شود که حرف‌هایش بی‌ارزش باشند.
کاربر... :)
افسوس خوردن و شکایت از اوضاع جهان ثمری ندارد مگر این‌که در فکر راهی برای اصلاح آن باشید. اگر راهکاری ندارید بیهوده برای نوشتن کتابی در مورد این مشکلات و مصایب زحمت نکشید به یک جزیرهٔ گرمسیری بروید و در آفتابش دراز بکشید.
sosoke
خواندن اندکی فلسفه، ذهن انسان را به الحاد و بی‌خدایی سوق می‌دهد ولی مطالعهٔ عمیق و دقیق فلسفه ذهن انسان را متمایل به پذیرش مذهب می‌کند. فرانسیس بیکن، دانشمند و فیلسوف انگلیسی
sosoke
به آن لحظات معدود زندگی فکر کن که با کسانی که دوست‌شان داری دور یک میز نشستی و فارغ از هر کس و هر چیزی مشغول خوردن و نوشیدن و گپ زدنی. احساس می‌کنی در آن لحظات بی‌دغدغه خدا واقعاً کنارت نشسته و هوایت را دارد
sosoke
«کسی که چرایی زندگی را یافته با هر چگونگی‌اش خواهد ساخت.»
sosoke
افکار ساده لزوماً ساده‌انگارانه نیستند. چون مادربزرگ من با لهجهٔ روستایی صحبت می‌کند دلیل نمی‌شود که حرف‌هایش بی‌ارزش باشند
sosoke
آدام فیلیپس روان‌کاو بریتانیایی در کتاب ازدست‌رفته: در ستایش زندگی تجربه‌نشده این‌گونه استدلال می‌کند که انسان مدرن چنان گرفتار و شیفتهٔ زندگی‌هایی که تجربه نکرده ــ زندگی افراد مشهور، بازیگران و خوانندگان جذاب و اشخاص ثروتمند ــ شده که نمی‌تواند قدر زندگی خود را بداند و آن را واقعاً تجربه کند. این مثال دیگری است از تمایل غیرطبیعی ما برای پرهیز از زندگی در حال. دور شدن از این‌جا و اکنون با فرو رفتن در تخیل و تصور «چی می‌شد اگه می‌شد؟»
sosoke
یک خارجی بیرونِ در خانه‌اش در لندن ایستاده بود و مشت‌مشتْ دانه‌های ذرت روی زمین می‌پاشید. یک انگلیسی که از آن‌جا عبور می‌کرد پیش رفت و از او دلیل این کارش را پرسید. خارجی جواب داد «برای دور نگه داشتن ببرها.» مرد انگلیسی با تعجب گفت «این‌جا که ببری نیست.» و خارجی جواب داد «پس معلوم است که این روش مؤثر است.» زیر این لطیفه فیلیپس اشاره کرده: این واقعیت که یک بدبختی بزرگ بر سرمان نمی‌آید به‌هیچ‌وجه دلیل این نیست که ما عملاً روش معقولی در برابر آن در پیش گرفتیم.
sosoke
اگر شما معتقدید که حس بد و نگرانی شما قادر به تغییر واقعه‌ای در گذشته یا آینده خواهد بود حتماً ساکن سیاره‌ای دیگر با سیستم و سازوکار واقعیت متفاوتی هستید. ویلیام جیمز، فیلسوف امریکایی
sosoke
جیمز به ما توصیه می‌کند که دست از نگرانی برداریم چون نتیجهٔ خوبی ندارد. در حقیقت در برابر وقتی که از شما تلف می‌کند هیچ نتیجه‌ای ندارد.
sosoke

حجم

۱۵۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۲ صفحه

حجم

۱۵۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۲ صفحه

قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰
۵۰%
تومان