بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
خیلی وقتها برخی لذات منحصربهفرد زندگی را فراموش میکنیم. یکی از آنها مطمئناً تفکر توأم با آرامش و بدون دغدغه است.
azar
«زندگی همیشه اینجور بد نمیمونه. میتونه افتضاح هم بشه.»
azar
به اعتقاد سارتر از لحاظ تاریخی، جامعهٔ انسانی تحتتأثیر تعالیم مسیحی ـ یهودی تمایل به شیئی شدن داشتند. «خدا جوهرهٔ خود را در ما دمیده و ما را به شکل خودش آفریده و به ما امتیاز ویژهای اعطا کرده. تلاش برای تغییر خودمان و خروج از گلهٔ مؤمنانش در حکم توهین به مقدسات است.» اما دلیل اصلی اینکه ما از مسئولیتِ خودسازی طفره میرویم این است که پذیرش آن بسیار ترسناک است. فکرش را بکنید اگر به این باور برسیم که معمارِ سرنوشت خود هستیم و بعد براساس این اندیشه در زندگیمان به جایی برسیم که حالوروز خوب و خوشی نداشته باشیم چه کسی را غیر از خودمان میتوانیم مقصر قلمداد کنیم؟ یقهٔ چه کسی را میتوانیم بگیریم؟
این مفهوم اگزیستانسیالیستی از آن ایدههایی بود که ذهن مرا سخت درگیر خودش کرد. اینکه معنای زندگی چیزی نیست که قرار باشد آن را جستوجو کنیم بلکه چیزی است که بایستی شخصاً آن را خلق کنیم.
بهنظر من که کاملاً درست و منطقی بود.
azar
من نمیتوانم قدبلند باشم. نمیتوانم کاری کنم که مثلاً در مراکش به دنیا بیایم. اما اینها خیلی هم مهم نیست، مهم در مقیاس اینکه مثلاً من میخواهم چه کسی باشم، میخواهم دقیقاً چگونه زندگی کنم، میخواهم با مدتزمان محدودی که روی کرهٔ زمین به عنوان طول عمرم در اختیار دارم چه کنم و میخواهم چگونه و براساس چه ایدئالهایی بمیرم. اینها دقیقاً چیزهایی است که فردیت مرا میسازد.
azar
تنها یک مسئلهٔ فلسفی واقعاً جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است. قضاوت دربارهٔ اینکه آیا زندگی به زیستن میارزد یا نه، در واقع پاسخی است برای این مسئلهٔ فلسفیِ اساسی. تمام مسائل بعدی؛ اینکه جهان سه بُعد دارد و اینکه ذهنْ نُه یا دوازده طبقه دارد در درجهٔ اهمیت بعدی قرار دارند.
azar
«همهٔ ما در ته چاه فاضلابایم اما شماری از ما به ستارگان خیره شدهایم.»
azar
«زندگی چیزی است که در مورد شما اتفاق میافتد درست در همان زمان که درگیر نقشههای دیگری هستید.
کاربر ۱۷۶۱۴۵۷
یک خارجی بیرونِ در خانهاش در لندن ایستاده بود و مشتمشتْ دانههای ذرت روی زمین میپاشید. یک انگلیسی که از آنجا عبور میکرد پیش رفت و از او دلیل این کارش را پرسید. خارجی جواب داد «برای دور نگه داشتن ببرها.» مرد انگلیسی با تعجب گفت «اینجا که ببری نیست.» و خارجی جواب داد «پس معلوم است که این روش مؤثر است.»
زیر این لطیفه فیلیپس اشاره کرده:
این واقعیت که یک بدبختی بزرگ بر سرمان نمیآید بههیچوجه دلیل این نیست که ما عملاً روش معقولی در برابر آن در پیش گرفتیم.
کاربر ۱۲۶۱۰۵۷
«محرک اصلی انسان کسب لذت و پرهیز از درد نیست، بلکه یافتن معنایی است در زندگی. فرد آمادهٔ رنج کشیدن است به شرط آنکه معنا و مقصودی در آن رنج بیابد
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
تنها شیوهای که میتوانیم احساس عالی داشته باشیم این است که از حس معمولی و عادیمان فراتر برویم. فراتر رفتن از این احساس و حالوهوا هم تنها برای یک مقطع زمانی کوتاه امکانپذیر است چون پس از مدتی آن حس عالی تبدیل به حس معمولی و روزمره میشود.
رقیه
اول اینکه اشتیاق برای تصاحب چیزی که درحالحاضر آن را در اختیار نداریم لذت بردن از چیزی را که داریم کمرنگ و رقیق میکند یا اساساً از بین میبرد و دوم اینکه پس از اینکه با گذاشتن کلی وقت و انرژی موفق به تصاحب چیزی شدیم که آرزویش را داریم، متوجه میشویم که باز به خانهٔ اول بازگشتیم. اشتیاق تصاحب یا تملک چیزی دیگر.
نتیجهٔ اخلاقی: از حال لذت ببر چون بهترین شکل ممکن است.
رقیه
چند مورد استثنا که بگذریم فلاسفهٔ آکادمیک معاصر، کلاً بحث چگونه زیستن را به تاکشوهای روتین و فلهای کانالهای تلویزیونی و خوشپوشان خوشگفتار مباحث انگیزشی سپردهاند.
رقیه
یک خارجی بیرونِ در خانهاش در لندن ایستاده بود و مشتمشتْ دانههای ذرت روی زمین میپاشید. یک انگلیسی که از آنجا عبور میکرد پیش رفت و از او دلیل این کارش را پرسید. خارجی جواب داد «برای دور نگه داشتن ببرها.» مرد انگلیسی با تعجب گفت «اینجا که ببری نیست.» و خارجی جواب داد «پس معلوم است که این روش مؤثر است.»
زیر این لطیفه فیلیپس اشاره کرده:
این واقعیت که یک بدبختی بزرگ بر سرمان نمیآید بههیچوجه دلیل این نیست که ما عملاً روش معقولی در برابر آن در پیش گرفتیم.
Estatira
افکار ساده لزوماً سادهانگارانه نیستند. چون مادربزرگ من با لهجهٔ روستایی صحبت میکند دلیل نمیشود که حرفهایش بیارزش باشند.
ف_حسنپوردکان
«کسی که چرایی زندگی را یافته با هر چگونگیاش خواهد ساخت.»
ف_حسنپوردکان
«محرک اصلی انسان کسب لذت و پرهیز از درد نیست، بلکه یافتن معنایی است در زندگی. فرد آمادهٔ رنج کشیدن است به شرط آنکه معنا و مقصودی در آن رنج بیابد.»
ف_حسنپوردکان
جنبش جدید بیخدایان، شکل جدیدی از تعصب مذهبی است. بیخدایان دقیقاً با رویکردی مشابه بنیادگرایان افراطیِ مذهبی قصد تخریب اصل مذهب و شخصیت پیروان مذاهب را دارند. چندی پیش یکی از دوستان من به عروسی زوجی رفته بود که خانوادهٔ یهودی متعصبی بودند. تعریف میکرد که پس از برگزاری مراسم عقد، زنان و مردان به صورت جداگانه شروع به دعا و سپس پایکوبی کردند. دوست من در پایان مراسمْ بابت جداسازی مردها و زنها بهشدت به میزبان اعتراض کرده بود. بهنظر من این هم نوعی رویکرد افراطی در جهت عدمتحمل اعتقادات طرف مقابل است، اینکه سیستم اعتقادی من برتر و بهتر از سیستم اعتقادی توست.
ف_حسنپوردکان
«سیستم اعتقادی تو برای تو جواب میده و سیستم اعتقادی من برای من. بهتره هر کدوممون به شیوهٔ خودمون تو زندگی خوش باشیم.»
ف_حسنپوردکان
از آدمهایی که دربارهٔ بیعدالتیهای دنیا گله و شکایت میکنند درحالیکه حاضر نیستند از روی صندلیهای گرمونرمشان برخیزند و کاری انجام دهند بیزارم. مرا ریاکار خطاب کنید، بدترین نوع ریاکار، ریاکاری که در مورد چیزی که ریاکاری میداند، ریاکاری میکند. اما نمیتوانم این گلهکنندگان ریاکاری را که تصور میکنند با دادوفریاد خالی میتوانند دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند ستایش کنم. نمی دانم شاید بهتر باشد برای خاموش کردن جوشوخروش آتشینشان یک سطل از آب جهانسومی روی سرهای جهاناولیشان خالی کنیم.
ف_حسنپوردکان
«طبیعت جستوجو چیست؟ خیلی ساده است. دستکم برای آدمی مثل من آنقدر ساده است که بهسادگی نادیده گرفته میشود. جستوجو چیزی است که هر کسی میتواند آن را انجام دهد به شرط اینکه در روزمرگی زندگیاش غرق نشده باشد.»
ف_حسنپوردکان
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان