بریده‌هایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفه‌ی بزرگ

«مراقب باش که آرزوی چه را داری چون ممکن است آرزوی تو محقق شود.»

ما هرگز به نقطهٔ نهایی و قلهٔ شادی و احساس خوشبختی نمی‌رسیم چون شادی و خوشبختی اصولاً قله‌ای ندارد. همیشه یک کوه بلندتر هست. کوهی که درحال‌حاضر در قله‌اش نشسته‌ایم و حس خوبی داریم، به‌زودی تبدیل به سطح هوشیاری و درک معمول می‌شود

انسان معمار کاخ لذت خویش است

«ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچ‌وقت زندگی نمی‌کنیم.»

عقل سلیم و حس طنز یک چیز هستند با دو سرعت متفاوت؛ حس طنز عقل سلیمی است که می‌رقصد

آلدوس هاکسلی در جایی نوشته: زندگیِ شما از مجموعه عادات شما تشکیل یافته است، هر چه عادت شما بهتر و نیکوتر باشد، زندگی شما هم عالی‌تر و زیباتر خواهد بود

دغدغهٔ فیلسوفی که معنایی در این جهان پیدا نمی‌کند شاید نه‌تنها نفی متافیزیک که اثبات این مدعاست که هیچ دلیل منطقی‌ای وجود ندارد که انسان هر کاری را که دلش می‌خواهد انجام ندهد. به طور مثال برای خود من کشف بی‌معنایی جهان، دستاویزی برای آزادی بی‌حدوحصر جنسی و سیاسی است. آلدوس هاکسلی؛ نویسنده و فیلسوف بریتانیایی

انسانی که کوچک‌ترین آشنایی‌ای با فلسفه ندارد در تمام طول زندگی‌اش اسیر جهل و تعصب برخاسته از عقل سلیمش است. زندانیِ اعتقادات سنتی عصر یا نسلش. از نقطه‌نظر چنین فردی تمام امور این جهان تمایل به قطعیت دارد. هیچ سؤالی وجود ندارد یا دست‌کم هیچ سؤالی بی‌پاسخ نیست. اما فلسفه به وسیلهٔ نمایش چیزهای آشنا از یک جنبهٔ غریب و ناآشنا ذهن ما را پیوسته فعال و کنجکاو نگه می‌دارد.

زندگی مانند پاندولی است که مدام بین رنج و ملال در نوسان است. آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی (۱۸۶۰ ـ ۱۷۸۸)

این‌که معنای زندگی چیزی نیست که قرار باشد آن را جست‌وجو کنیم بلکه چیزی است که بایستی شخصاً آن را خلق کنیم.

«زندگی من سرشار از بدبختی‌ها و مصایب هولناکی بود که تقریباً هیچ‌کدام‌شان رخ نداد.»

«اگر در جست‌وجوی معنای زندگی باشید هرگز زندگی نخواهید کرد

«ایمن‌ترین شیوه برای خیلی بدبخت نبودن این است که انتظار نداشته باشیم خیلی خوشبخت شویم.»

وقتی کامو در رمان بیگانه نوشت: «اگر در جست‌وجوی معنای زندگی باشید هرگز زندگی نخواهید کرد.» همین موضوع را از زاویهٔ دید متفاوتی بیان می‌کرد. معنی زندگی، چیزی نیست که بتوانیم جست‌وجو و کشفش کنیم چیزی است که شخصاً بایستی خلقش کنیم.

«عرفان در پی این نیست که بگوید جهان چگونه هست و چگونه باید باشد، بلکه در پی آن است که بگوید جهان همین است که هست.»

در دنیایی که آدم‌های بدکار اداره‌اش می‌کنند، غیرقابل‌تصور است که حاکمِ واقعاً درست‌کار برای مدت زیادی دوام بیاورد.

اگر شما معتقدید که حس بد و نگرانی شما قادر به تغییر واقعه‌ای در گذشته یا آینده خواهد بود حتماً ساکن سیاره‌ای دیگر با سیستم و سازوکار واقعیت متفاوتی هستید. ویلیام جیمز، فیلسوف امریکایی (۱۹۱۰ ـ ۱۸۴۲)

«مراقب باش که آرزوی چه را داری چون ممکن است آرزوی تو محقق شود.»

هریس در این کتاب ایمان داشتن را به یک بیماری روانی تشبیه می‌کند.

اولاً هیچ‌چیز وجود، ندارد ثانیاً اگر وجود هم داشته باشد قابل‌ادراک برای فهم محدود بشری نیست، ثالثاً حتا اگر قابل‌درک هم باشد قدرت انتقال و بیان آن برای انسان دیگر وجود ندارد. گورجیاس؛ فیلسوف یونانی (۳۸۰ ـ ۴۸۵ پیش از میلاد)