بریده‌هایی از کتاب یکی از ما دروغ می گوید

«بعد از این، زندگیِ کدوم بدبختی رو می‌خوای خراب کنی، سایمون؟»

«پسر کو ندارد نشان از پدر-تو بیگانه خوانش، مخوانش پسر!»

و بدترین قسمت این است که بعد از آن همه ماجرا، هنوز هم نمی‌توانم.

«من دشمن تو نیستم، نیت. من می‌خوام کاری کنم که افکار عمومی رو به نفع تو تغییر بدم.»

«چون‌که مظنون به قتل بودم. نه به‌خاطر اینکه تنها هستم.»

نباید قوانین را بشکنی، اگر هم دیدی کسی این کار را می‌کند، نباید به روی خودت بیاوری.

برای چند ثانیه فکر می‌کنم همه‌چیز روبه‌راه است. درحالی‌که نیست.

این یک شروع است.

«من هم یه راوی هستم که کل داستان رو می‌دونه.» برانوین عینکش را بالا می‌زند و می‌گوید: «همچین چیزی توی فیلم‌های ژانر نوجوان وجود نداره.» «ولی برانوین» سایمون چشمک می‌زند؛ لیوان آبش را با یک حرکت سر می‌کشد و ادامه می‌دهد: «همچین چیزی توی زندگی واقعی وجود داره.»

به‌آرامی می‌گوید: «پدرت خیلی دوستت داره.» خنده‌ام می‌گیرد. فکر کن پدر عاشق کوپرزتاون باشد! او فقط پرتاب‌هایم را دوست دارد. دعوت‌نامهٔ دانشگاه‌های مختلف که برایم ارسال می‌شود را دوست دارد. اسمم که بالای لیست ای‌اس‌پی‌ان قرار می‌گیرد را دوست دارد. اما من؟ او حتی مرا نمی‌شناسد.

خنده‌ام می‌گیرد. فکر کن پدر عاشق کوپرزتاون باشد! او فقط پرتاب‌هایم را دوست دارد. دعوت‌نامهٔ دانشگاه‌های مختلف که برایم ارسال می‌شود را دوست دارد. اسمم که بالای لیست ای‌اس‌پی‌ان قرار می‌گیرد را دوست دارد. اما من؟ او حتی مرا نمی‌شناسد.

فکر می‌کنی که دیگر مشکلی پیش نخواهد آمد. این همان اشتباه همیشگی من است

نمی‌دانم چرا برای مردم، اعتراف به این که عوضی‌هایی هستند که چون انتظار ندارند گیر بیافتند، گاهی گندکاری می‌کنند، سخت است.

صبر فقط همه‌چیز را بدتر می‌کند.

باید سخت‌کوشی و تلاش کرد و موفقیت‌های بیشتر، خودشان به دنبال آن می‌آیند.

زندگی من پر از مزخرفات مثبت است

او ماه‌ها وقت داشت و اگر واقعاً شرمنده بود، می‌توانست اعتراف کند، اما این کار را نکرد. نمی‌دانم چرا برای مردم، اعتراف به این که عوضی‌هایی هستند که چون انتظار ندارند گیر بیافتند، گاهی گندکاری می‌کنند، سخت است.

همچین چیزی را نباید علنی کرد. شایعات معمولی خودش به اندازهٔ کافی دردسر درست می‌کند.

«خیانت اشتباه نیست، انتخابه.»

نمی‌دانم چرا برای مردم، اعتراف به این که عوضی‌هایی هستند که چون انتظار ندارند گیر بیافتند، گاهی گندکاری می‌کنند، سخت است.