بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درباره عشق و یازده داستان دیگر | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درباره عشق و یازده داستان دیگر

بریده‌هایی از کتاب درباره عشق و یازده داستان دیگر

نویسنده:آنتوان چخوف
انتشارات:نشر نو
امتیاز:
۴.۰از ۹ رأی
۴٫۰
(۹)
من اصلا نمی‌فهمم که چطور آدم‌های درست‌وحسابی می‌توانند با زن‌ها زندگی کنند؟ حتی اگر مرا بکشید نمی‌فهمم. شکر خدا، ۲۷ سال عمر کرده‌ام، اما حتی یک زن قابل تحمل هم ندیده‌ام.
پویا پانا
«نمی‌فهمم که مردم چه حوصله‌ای دارند که ازدواج می‌کنند! زندگی این‌قدر کوتاه است، آزادی این‌قدر کم است و آنها باز هم خود را گرفتار می‌کنند.» «هر کس عقیده‌ای دارد...» «بله، بله، البته هر کس عقیده‌ای دارد...
پویا پانا
انسان باید برای اهداف عالی و درخشان بکوشد و زندگی خانوادگی برای همیشه گرفتارم می‌کند.
پویا پانا
در شرایط فعلی، درمانگاه، مدرسه، کتابخانه و داروخانه تنها به بردگی مردم کمک می‌کند. مردم اسیر زنجیرهای گرانی هستند و شما این زنجیرها را پاره نمی‌کنید، تنها حلقه‌های جدیدی به آن اضافه می‌کنید
پویا پانا
صد ورست استپ خالی، یکنواخت و سوخته نمی‌تواند آدم را به اندازه شخصی که نشسته است، حرف می‌زند و معلوم نیست کی می‌رود افسرده کند.
پویا پانا
«من نمی‌توانم اینجا بمانم! از این خانه، جنگل و هوا بیزار شده‌ام. من نمی‌توانم این آسایش مدام و زندگی بی‌هدف را تحمل کنم، نمی‌توانم آدم‌های بی‌رنگ‌وبوی‌مان را که همه مثل یک قطره آب شبیه به‌هم هستند تحمل کنم! همه آنها صمیمی و خوش‌قلبند، چون شکم‌شان سیر است و رنج نمی‌کشند، مبارزه نمی‌کنند... و من درست آن خانه‌های بزرگ و خاکستری را دوست دارم که در آن از کار شاق و بینوایی رنج می‌کشند.»
پویا پانا
۲۹ سال است که در این دنیا زندگی می‌کنم اما یک‌بار هم عاشق نشده‌ام. درهمه زندگی‌ام یک ماجرای عاشقانه هم نداشته‌ام و درباره قرار ملاقات‌ها و بوسه‌ها و آه کشیدن‌ها در کوچه‌باغ‌های پُردرخت تنها مطالبی شنیده‌ام. غیرطبیعی است! وقتی در اتاق خودت در شهر تنها نشسته‌ای متوجه این کمبود نمی‌شوی، اما در این هوای تروتازه آن را به‌شدت احساس می‌کنی ... چقدر تأسف‌آور است.
پویا پانا
آدم خجالت می‌کشد که از آدم‌های پُرحرف بپرسد برای چه پُرحرف‌اند؛ همچنین مناسب نیست که از آدم‌های ثروتمند بپرسی برای چه آن‌همه پول دارند و برای چه ثروت‌شان را آن‌قدر بد به‌کار می‌گیرند، و اگر بدبختی‌شان را در ثروت می‌بینند چرا آن را رها نمی‌کنند. اگر بحثی در این‌باره آغاز شود همیشه خجالت‌آور، دشوار و طولانی است.
Manal Bn
هر بار که کارخانه‌ای را از دور یا نزدیک می‌دید به این فکر می‌افتاد که چقدر از بیرون ساکت و آرام به‌نظر می‌آید، درحالی‌که بی‌گمان در داخل، جهالت نفوذناپذیر، خودپرستی بی‌معنای صاحب کارخانه، کسالت و رنج بیمارگونه کارگران، نزاع، ودکا و حشرات حاکم است.
آرزو
کاش آن زندگی نو و روشن زودتر فرامی‌رسید. آنگاه می‌توانستی مستقیم در چشم‌های سرنوشت نگاه کنی و بدانی که حق با تو است، و شاد و آزاد باشی! و این زندگی دیر یا زود فرامی‌رسد!
Dear Moon
قبل از هر چیز باید تمام مسائل زندگی را از منشوری عبور داد، به عبارت دیگر باید زندگی را در ذهن‌مان به اجزاء اصلی تقسیم کنیم، درست مثل تجزیه به هفت رنگ، و هر جزء را جداگانه بررسی کنیم.
Dear Moon
بل از هر چیز باید تمام مسائل زندگی را از منشوری عبور داد، به عبارت دیگر باید زندگی را در ذهن‌مان به اجزاء اصلی تقسیم کنیم، درست مثل تجزیه به هفت رنگ، و هر جزء را جداگانه بررسی کنیم.
Dear Moon
باران به پنجره قطار می‌خورد و چیزی جز مزارع سبز دیده نمی‌شد، تیرهای تلگراف و پرندگانی که روی سیم‌ها نشسته بودند به‌سرعت از برابر چشم می‌گذشتند، یکباره از شادی نفسش بند آمد: به‌یاد آورد که به دنبال آزادی وبه دنبال دانش می‌رود، و چه باک که در گذشته دور این کار را گریز به سرزمین قزاق‌ها می‌نامیدند. لبخند می‌زد، می‌گریست و دعا می‌خواند.
Dear Moon
«آزادیم را به من بدهید! من هنوز جوانم، می‌خواهم زندگی کنم، و شما از من پیرزنی ساخته‌اید!...»
Dear Moon
«عزیز من، باید فکر کنید، باید بفهمید که چقدر این زندگی کاهلانه شما ناپاک و غیراخلاقی است ... مگر نمی‌فهمید که اگر شما، مادرتان و مادربزرگ‌تان هیچ کار نکنید، دیگری باید برای‌تان کار کند، و شما باید محصول کار و زندگی دیگران را بخورید. آیا این کار شرافتمندانه است، گناه نیست؟»
Dear Moon
عزیز من، جان من بروید! به همه نشان بدهید که این زندگی بی‌تحرّک، بی‌معنی و گناهکارانه شما را خسته کرده است. دست‌کم به خودتان نشان بدهید!
Dear Moon
مثل یک جفت پرنده مهاجر بودند که صیدشان کرده و در قفس‌های جداگانه انداخته باشند.
Dear Moon
بر این زندگی که هنوز باحرارت و زیبا بود، اما به‌زودی چون خودش پژمرده می‌شد، دل سوزاند.
Dear Moon
گوروف با قیاس از روی زندگی خود درباره زندگی دیگران قضاوت می‌کرد، آنچه را می‌دید باور نمی‌کرد، فرض او بر این بود که زندگی حقیقی و جالب هر کس در پشت پرده‌ای، چون پرده تاریک شب می‌گذرد. زندگی خصوصی پنهان است، و شاید تا اندازه‌ای به همین دلیل است که آدم بافرهنگ، آن‌چنان عصبی کوشش می‌کند که احترام اسرار زندگی خصوصی حفظ شود.
Dear Moon
با هم‌زمان شدن بعضی شرایط عجیب، شاید هم اتفاقی، همه چیزهایی که برایش جالب، مهم و ضروری بود و نسبت به آنها صمیمی و یکرنگ بود، چیزهایی که به هسته حقیقی زندگی‌اش شکل می‌داد، در زندگی پنهانش جریان داشت، در مقابل آنچه در او دروغین بود و چون پوسته‌ای در آن پنهان می‌شد تا حقیقت را بپوشاند، مثل کارش در بانک، بحث‌هایش در باشگاه، «نژاد پست‌تر» ش و راه رفتن با زنش در مراسم سالگرد ازدواج‌شان آشکار بود.
Dear Moon

حجم

۲۴۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

حجم

۲۴۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۳۰%
تومان