بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تمام نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم | صفحه ۲ | طاقچه
۳٫۷
(۵۵)
جنگل بدون گل و گیاه محکوم به مرگ خواهد بود و آن وقت است که فقط کلاغ‌ها بر فراز درختان قارقار سر می‌دهند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«دنبال دردسر نیستم خانم.» «به‌نظرت دست رو دست گذاشتن، نوعی دردسر نیست؟» «کاری انجام ندادن، فقط همین یک معنی را می‌دهد.» «انجام ندادن کار، یعنی هم‌دستی با آن‌ها.»
کاربر ۱۳۰۶۴۰۰
«چشمان‌تان را بگشایید و قبل از اینکه برای همیشه بسته شوند، هر چیز را که می‌توانید ببینید.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
این لحظه‌های غیرقابل‌باور برای خداوند چقدر طول می‌کشد. یک میلیاردم ثانیه؟ زندگی هر موجودی مثل یک جرقه است که به‌سرعت در تاریکی محو می‌شود. به گمانش حقیقت این باشد.
مریم
سعی دارد ترس را کنار بگذارد. سعی دارد گرسنگی و پرسش‌ها را هم کنار بگذارد. باید خودش را مثل حلزون‌ها لحظه به لحظه و سانتی‌متر به سانتی‌متر به زندگی عادت بدهد.
samira
و ماری لاورا صدای خانم مانک را می‌شنود که می‌گوید: «هیچ‌وقت نباید از باور دست بکشی.»
samira
«بعضی چیزها آن‌قدر کوچک و با ارزش هستند که فقط مردانی با اراده‌ی قوی می‌توانند در برابر آن‌ها ایستادگی کنند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«خانم! شما هرگز باورتان را از دست نمی‌دهید؟ هیچ‌وقت دنبال علت نمی‌گردید؟» خانم مانک دستش را که به زمختی دست یک کشاورز است، به سر ماری لاورا می‌کشد: «هرگز نباید دست از امید و باورهایت بکشی، باور بسیار با اهمیت است.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«با وفاداری زندگی کن. با شجاعت مبارزه کن و خندان از دنیا برو.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
صدای مرد فرانسوی داخل رادیو را به ذهن می‌آورد: «چشمان‌تان را باز کنید و قبل از آنکه آن‌ها را برای همیشه ببندید، چیزهای دیدنی را با آن‌ها ‌ببینید.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ

حجم

۵۴۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۲۸ صفحه

حجم

۵۴۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۲۸ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان