زمانی آدمها به بیابان میرفتند تا خدا را جستوجو کنند. آنجا، ریشهٔ گیاهان تلخ را میخوردند تا رنج تشنگی بکشند، خود را حقیر میکردند، با صدای بلند در برابر تپههای ماسهای حرف میزدند و سعی میکردند با عقربها مأنوس شوند، از تنهایی و انزوا میگریستند، زیرا هیچ شیطانی نمیآمد تا آنها را فریب دهد و عشق و ایمان بیثمرشان را آزمایش کند. آنها خدا را پیدا نمیکردند. آنها چیزی جز بزرگی روح و روان نمییافتند. از نظر آنها خدا همان وسعت روح و روان بود.
lordartan
چگونه باید زندگی را زنده نگه داشت.
"میترا"
ای کاش آخرین گلوله بر پیشانی جنگ بخورد.
.ً..
فتح زندان خویشتن بزرگترین رسالت انسان معاصر است که جز با رسیدن به ارزشهای انسانی میسر نخواهد شد.
.ً..
انسان برای زندگی به چیزی بزرگتر و قویتر از خود نیاز دارد. مهم نیست چه چیزی باشد. این نیاز انسان به همان اندازهٔ نظام کائنات، قانونمند و ابدی است.
Mary gholami