بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب این عاشقانه‌های کوچک یک روز بزرگ می‌شوند | طاقچه
کتاب این عاشقانه‌های کوچک یک روز بزرگ می‌شوند اثر محسن حسین‌خانی

بریده‌هایی از کتاب این عاشقانه‌های کوچک یک روز بزرگ می‌شوند

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۷ رأی
۲٫۹
(۷)
رد لب‌هایت روی گونه‌ام این قشنگ‌ترین خال‌کوبی دنیاست
سیّد جواد
روسری‌ات را سرت کن! این مرد به‌اندازه‌ی کافی پریشان هست
سیّد جواد
چای را که آوردی خودت هم بنشین! من چای قندپهلو دوست دارم
سیّد جواد
نقشه جغرافیا را قبول ندارم! هر جا که تو رفته‌ای دورترین نقطه‌ی دنیاست
سیّد جواد
باد موهایت را تکان می‌دهد باد چقدر ازانگشتان من خوشبخت‌تراست
سیّد جواد
هر بار می‌پرسی: چقدر دوستم داری؟ با یک بوسه جوابت را می‌دهم من از همان بچگی عادت داشتم با کوتاه‌ترین راه‌حل به درست‌ترین جواب برسم
سیّد جواد
خدا تو را آفرید تا عاشقت شوم
amid :)
تو نذری بیاور من در را باز می‌کنم تولبخندبزن من من م م ن... بشقاب شکست!
plato
هنوز وسط کوچه خم می‌شوم باز بودن بند کفش‌هایم را بهانه می‌کنم تا تو با چادر گل‌دارت بیایی و رد شوی... هنوز بند کفش‌هایم را پروانه‌ای می‌بندم!
سیّد جواد
زمستان گرم‌ترین فصل سال است وقتی درخت‌ها لباس‌هایشان را درمی‌آورند و تو برای اولین بار دستم را می‌گیری
سیّد جواد

حجم

۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد